.
‼️دشمنی آلامدِ «مدعیان ایران دوستی» با دانشمندان ایرانی - اسلامی
اسلام را نگاه کنید:
در همان بیست سال اول حضور در ایران، به اندازه ای چهره های درخشان علمی طلوع می کند،
🔺که در هزار سال ایران باستانی هرچه میگردی یکیش را نمییابی.
این اواخر، در زمان انوشیروان و بعد از او، به اسم چند طبیب و حکیم بر می خوریم،
😎اما اسمها همه خارجی است! بختیشوع و ...
آری، اینها دانشمندان روم شرقیاند که از ترس مسیحی شدنِ [امپراطور روم] «ژوستینین» [و خود]،
دررفته اند به ایران آمده اند و دانشگاه گندی شاپور را ساخته اند،
پناهندگان سیاسیاند.
🔸پس اوّلین دانشگاه ما را هم در عصر طلایی باستان، یونانیها ساختند!
❓پس چرا پس از ورود اسلام به ایران، همین ملّتِ عقیم، چنان یکباره شکفت؟!
و بنیانگذار دانشگاه ها و مدرسه ها و کتابخانه های بینظیر در عالم (حتّی به نسبت امروز) شد؟
و صاحب آن همه کشف و کرامات در عالم بشری گشت؟
و سلطۀ نبوغ علمی و هنری و فکری و سیاسی اش از چین تا شمال افریقا و جنوب اروپا سایه افکند؟
و دامنه اش تا قلب «اروپای قرون وسطی» و «رنسانس و اروپای جدید» هم رفت؟
💠باز هم انقلاب؛
انقلاب فکری، ایمان داغ و نو و دگرگون کنندۀ روح و نژاد و بینش و همه چیز،
ایدئولوژی؛ آنچه خودجوشی و آفرینندگی و بارآوری و فرهنگ و تمدن راستین خلق میکند.
⚠️و چه «دوستی خاله خرسه ای» است دوستیِ ایران دوستان [مدعی]!
که به علّت دشمنی آلامد با اسلام!، خط بطلان بر روی این همه سرمایه های عظیم و افتخارات شخصيّتساز و گرانبهای ایرانیِ پس از اسلام میکشند.
✳️ نژاد ایرانی هیچگاه این چنین ندرخشیده و اسنادی اینگونهْ زنده و موجود - که دنیا به آن معترف است - از قدرت نبوغ و خلاقیت و شایستگی ذاتی خود در دست ندارد.
و آنگاه، پس از تحقیر یا کتمان این فرهنگ و تمدن عالمگیر [اسلامی - ایرانی]،
‼️باید بدوَند، دنبال سند قوميّت و افتخارات باستانی! و چون چیز قابلی گیر نمیآورند
ببافند که: بله! ، نخیر! بوده، خیلی هم بوده، اما همین عربها از بین بردهاند!
بوده، خیلی هم بوده، اما اسکندر ملعون برداشته و با خودش برده به یونان!
😎و بعد، [ادعا کنند که:] از روی همان «برده های ما» بوده که آن همه فیلسوف و هنرمند و دانشمند و ادیب درآمده و یونان، یونان شده است! ...
خوب حالا تکلیف ما چیست؟
‼️هیچی، فحش بدهیم به عربها و اسکندر!
و کودکانمان را از کودکی با بغض و دشمنی با اینها بارآوریم!
تا فردا که بزرگ شدند بدانند که چه کسانی آنها را به این روز انداختند!
تا دیگر گول اسکندر و عمر و یزید بن مهلب را نخورند،
و با «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» که تنها باقیماندۀ فرهنگ عظیم باستانی ما است زندگی کنند!
😉احسنت!!
📗(دكتر شریعتی، مجموعه آثار ۴ -«بازگشت به خویش»- بخش «بازگشت به كدام خویش؟»، ص ۱۸۹)
@Khode_Shariati
.
💢فریب بسیار بزرگ
آنچه میخواهم بگویم، اساسیترین و اصلیترین حرفی است که - امثال من - برای گفتن به شما دارد:
⚠️آگاه باشیم که با «اشباع علمی»، خود را از نظر «فکری»، اشباع یافته احساس نکنیم.
این یک نوع سیری بسیار کاذب، و یک نوع فریب بسیار بزرگ است،
که خاص تحصیلکرده هاست! خاص روشنفکر زمانۀ ماست.
که وقتی از لحاظ علمی اشباع میشود، تحصیلات بالا پیدا میکند؛
اطلاعات وسیع و درجات خیلی برجستهای مییابد؛
استادهای بزرگ و کتابهای بزرگ میبیند؛
نظریات علمی کاملاً بدیع فرا میگیرد،
در خود غرور و رضایتی احساس میکند،
‼️و خیال میکند که از نظر فکری به «منتها درجۀ یک انسان آگاه» رسیده است.
و این فریب کاذبی است.
یک استاد، یک مترجم، یک فیلسوف، یک صوفی، یک ادیب، یک مورخ،
غالباً فکر نمیکند که «از لحاظ فکری»، ممکن است کاملاً صفر باشد!
و از لحاظ شعوری، همچنان در سطح عامیترینِ عوام مانده باشد!
🔻و از لحاظ «آگاهی»، «خودآگاهی»، «جامعه آگاهی» و «زمان آگاهی»، از یک عامی، پایینتر باشد!
و این یک حالت بسیار رقّت بار است:
«دانشمندِ جاهل» بودن! «تحصیلکردۀ بی شعور» ماندن!
آدمی با تصدیقهای خیلی گُنده و تیترهای خیلی برجستۀ جدی،
چون: دکتر؛ مهندس؛ فوق لیسانس؛ فوق دکتر؛ پروفسور؛
اما از نظر شعور؛ فهم؛ آگاهی؛ «احساس مسئولیت در برابر زمان»؛
و تشخیص حرکت تاریخی که او را و جامعه را با خود میبَرد؛
🔻صفر بودن، کور بودن و کر بودن!
⚠️و این یک خطر بزرگ است: خطر عالم شدن اما جاهل ماندن!
خطرش از این جهت است که معمولاً آدم با علم که اشباع میشود، احساس «گرسنگی فکری» نمیکند! ...
📘(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۲۰ -«چه باید کرد؟»- بخش «خودآگاهی و استحمار» ص ۱۸۴)
@Khode_Shariati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️دکتر شریعتی، همکلاسی اش و توین بی!
🔹... «توین بی» [زادۀ ۱۸۸۹ - درگذشتۀ ۱۹۷۵ - تاریخدان، نویسنده و استاد تاریخ بین الملل دانشگاه لندن، صاحب «نظریۀ شکل گیری و فروپاشی تمدنها»] معتقد است:
👈تمام تاریخ بر اساس دو حالت «تدافع» و «تهاجم» حرکت دارد. این تهاجم و تدافع موجب می شود که نوعی فرهنگ و تمدن و جامعه به وجود بیاید؛ رشد کند؛ ضعیف و پیر شود؛ و در برابر تهاجمِ فرهنگ، جامعه یا تمدن دیگر، نابود شود
⚠️و بعد، تمدن و جامعه و فرهنگ جدید، باز سیرِ خود را بسوی رشد، کمال و پیری و مرگ طی کند و باز در برابر نیروی جوان و تازه ای قرار گیرد
این تهاجم و تدافع، هم «علت»، هم «عامل» حرکت تاریخ را نشان میدهد و هم خودبخود شکل حرکت تاریخ را مشخص می کند
🔸...در یک فرد نیز اینچنین است
🔸...در بازار و در کارهای اقتصادی نیز این حالت را میبینیم
🔶...سخن توین بی اینست که «حالت تهاجمی نسل بعد»، «حالت تدافعی نسل پیش» را تقویت می کند
مثلا کسی که به ۴۰ سالگی رسیده و به سراشیبی افتاده، ولی صاحب فرزندی نیست، «قوس نزولش» را کمتر حس می کند و خیلی دیر حالت تدافعی می گیرد ...
(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۱۷ -«اسلام شناسی جلد ۲»- ص ۵۳ - خلاصه شده)
🔹(ماجرای همکلاسی شریعتی در پاورقی ص۵۴ کتاب فوق آمده)
@Khode_Shariati
.
⁉️وظیفۀ علم، مسلح تر کردن انسان است؟ یا خودآگاهتر و نیکاندیشتر نمودن او؟
«فرانسیس بیکن» [Francis Bacon فیلسوف و نویسندۀ انگلیسی] اعلام کرد:
"تنها علمی، علم است و موردِ قبول؛
و تنها فلسفهای، فلسفه است و موردِ قبول؛
که منجر به «قدرت انسان» در زندگی بشود."
🔺و چنان که اکنون می بینیم، علم با این سرعت و پیشرفت شدیدی که در زندگی کرده است، فقط به قدرتمند شدن انسان کمک کرده،
و مقصود از قدرتمند شدن انسان هم این است که او را بر طبیعت مسلط کرده،
و مقصود از تسلط بر طبیعت هم اینست که طبیعت برای زندگی روزمرۀ انسان و برای برخورداریهای غریزی او، از مادیات و نعمات مادی که در روی این خاک هست بیشتر مُستَعِد بشود!
🔸این کوشش ها موجب شده که همۀ رشتههای فلسفی و علمی در سه قرن اخیر، منجر به قدرتمندتر کردن انسان - یعنی منجر به صنعتی شدن انسان - بشود.
🔹هدف فلسفهها و علومِ سابق، «معرفت و شناخت انسان نسبت به عالَم» بود،
🔺اما هدف علم امروز، منجر شدن علم و کوششهای علمی به صنعت است،
برای اینکه صنعت تنها وسیلهای است که علم را تبدیل به قدرت انسان در زندگی می کند.
💠در قدیم هر کس که دانشمندتر بود، آگاهتر و خودآگاهتر بود؛
اما بیکن می گوید این ارزش ندارد:
‼️"هر کس که دانشمندتر است یعنی اینکه مقتدرتر است، یعنی مسلحتر است، یعنی سرمایهدارتر و ثروتمندتر است!"
⚠️انحصارِ علم در چنین رسالتی [= فقط مسلح تر و مقتدرتر کردن انسان]، خیانتی به علم و به انسان بوده است؛
چنان که امروز عواقب «چنین حصری برای علم و برای اندیشۀ انسانی» کاملاً پدیدار شده.
زیرا رسالتِ والاتر و مقدستر از مُقتدر شدن انسان در زندگی ـ که علم باید آن رسالت را به دوش بکشد ـ
💠خوبتر شدن انسان در زندگی است،
و علم فقط ـ چنان که بیکن می گوید ـ به قدرتمندتر کردن انسان در زندگی و در طبیعت کمک می
کند،
👈و برای اینکه «چگونه انسان خوبتر بشود»، هیچ چارهای نیندیشیده!
و برای همین، "انسان امروز از هر موقعی و هر دورهای در تاریخ بر طبیعت مقتدرتر است،
🔺اما از همۀ دورههای تاریخ که انسان تمدن و فرهنگ داشته، بر خودش ضعیفتر است!"،
انسان از همۀ دورههای تاریخ نسبت به طبیعت آشناتر است،
🔺اما از همۀ دورههای تاریخ، نسبت به خودش «ناآگاهتر و نادانتر» است!" ...
📘(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۲۶ -«علی (ع) »- بخش «علی، حقیقتی بر گونۀ اساطیر» )
@Khode_Shariati
.
✳️مسئلۀ امامزاده ها و سادات
امروز، مسئلۀ وجود سادات، برای هر روشنفکری مسئلهای نژادی شده است،
در صورتی که اعتقاد به «برتری نژادی» اساساً با روح اسلام و نص صریح قرآن و سنت مغایر است،
و پیامبری که «نژادپرستی» را ریشهکن کرده و آن را بنام «سنتی جاهلی» میکوبد، نمیتواند خود منشأ نژادپرستی در جامعۀ خویش باشد.
در تاریخ اسلام و در نظامهای اجتماعی قدیم، «قبیله» اساساً یک «حزب» نیز هست،
دور از مسئلۀ نبوت و رسالت پیغمبر (ص)، به دو قبیله بنیامیه و بنیهاشم نگاه کنید:
حتی پیش از بعثت، بنیامیه از نظر انسانی و اخلاقی ضعیف است و از نظر ثروت، مقتدر و برتر،
و بنی هاشم از نظر ثروت پایینتر است و از نظر کرامت انسانی برتر.
اساساً در گذشته، قبائل «شجرۀ خونی، اعتقادی و اخلاقیشان» را با هم حفظ میکردند.
🔸زیرا مثل امروز برای فرد، «محیط، اجتماع، شهر و مملکت» نبود، بلکه محیط اجتماعی و تربیتش، «خاندانش» بود،
خاندان یک جامعۀ حقیقی مستقل بود، با یک روح قوی مشترک و خصائص مشابه.
💠سادات، خانوادۀ بزرگی بودند که مرکزشان علی (ع) بود،
و توجه به سادات و بنی علی، نفی بنیامیه و سپس بنی عباس بود،
وجود سادات خود پایگاهی بود علیه حکومتها و طبقات و رژیم حاکم.
🔺پس بیجهت نیست که بنی عباس و بنی امیه، فرمان قتل عام سادات را صادر میکنند،
و میخواهند که هر کجا نشانی از «آل علی» یافتند، محو کنند.
برای فهم این مدعا، در ایران و هند، تا شمال افریقا و الجزایر، بگردید و بپرسید:
❓چرا در هر تنگنا، هر گردنه، هر نقطه استراتژیکی و هر کوه و کمری، امامزادهای مدفون است؟
اینها تنها به دلیل انتساب خانوادگی و کرامت نژادی، مورد تعقیب حکومتها نبودند، زیرا در همین ایام برخی سادات سازشکار در دربار عزیز بودند،
👈بلکه هر یک عضوی از «حزب انقلابی علوی» بودند، که حکام را غاصب میدانستند و حکومتها را نمیپذیرفتند و با آنان میجنگیدند.
و از کمک و حمایت مردم عدالتخواه و مظلوم برخوردار بودند.
با آمدن ساداتی از «حسنیها» و طالبین به شمال ایران و پشت کوههای البرز،
آنهایی که با مسلمانشدن اکثریت ایران تا قرن چهارم و پنجم، هنوز مسلمان نشده و حکومت خلافت را نپذیرفته اند،
به تشیع میگروند و شیعه میشوند.
💠چون «سیدِ علوی» را، یک ضدخلیفه و ضدحکومت میشناسند، و به همین دلیل پول و کمک میدهند و حکومت گرگان و شمال را به آنها وامیگذارند.
👈پس، این همه حرمت و کمک قانونی و شرعی و اخلاقی به سادات، بهدلیل نژادی نبود، بلکه برای کمک به جبهۀ مبارزین و مجاهدین ضد حکومت بود.
سادات، تا این اواخر در کشورهای اسلامی حزب رسمی و ارگانیزاسیون داشتند، به نام اصل «نقیب و نقابت»،
و صاحب تشکیلات منظمی بودند (تشکیلات بخارا، تشکیلات بلخ، تشکیلات نیشابور...)
و نقباي مختلف با امام ارتباط داشتند و به منزلۀ دستهای امام و دستهای تبلیغاتی، اقتصادی و سیاسی بودند، که از مرکز هر تشکیلات، پول به مرکز میفرستادند،
و از مرکز و امام دستور مبارزه در محیط میگرفتند و به تشکیلاتشان میرساندند.
🔹نقبا، فقه و فرهنگ اهل بیت (ع) را که ممنوع و مورد تعقیب بود، در اذهان و سینههای مردم پخش میکردند و با حکومتها و تبلیغات گسترده و وسیع شان میجنگیدند.
✳️ مصرف خمس و زکات
زکات در آن روزگار «مالیاتی جبری» بوده که به دستگاه جلاد پرداخته میشده و به مصرف قتل عام زکات دهنده، و محرومان و تودۀ مردم میرسیده!
❓پس، در این میان، خرج رهبریِ مبارزه با جلادانِ زکات بگیر و دشمنان تودۀ محروم را از کجا باید تأمین کرد؟
مگر نه اینکه مبارزه به تشکیلات و مرکزیت و پول نیازمند است؟
اینجاست که خمس، بعنوان بودجه مبارزه پرداخت میشود، و تکیه و حسینیه بعنوان مرکز تشکیلات ضدحکومتی، ایجاد میگردد.
🔸زکات در اختیار حکومت است و در کار ویرانی و نابودی زندگی توده، و مسجد، مرکز تبلیغات و عابدنماییهای حکومت.
حکومت، با زکات کاخ میسازد، و کاخسازیاش را در منبر و مسجد توجیه میکند.
و سرمایهداران حکومتی، با پول زکات چاقتر میشوند.
🔹در برابر این غارت و هجوم است که شیعه خمس میپردازد تا مبارزهاش را وسعت دهد، و تکیه و حسینیه میسازد تا به جنگجویانش پناهگاهی ببخشد.
شیعه، که زکات را عامل خردکردن خویش میبیند، و مسجد را «قتلگاه علی در ابتدا» و «قتلگاه فکر علی» در انتهاء،
به خمس و حسینیه رو میکند، تا به مبارزه همیشه اش، از علی (ع) تا کنون، امکان و قدرت ببخشد.
چنین بود که ساختن هر حسینیه، ضربهای بود بر پیکر حکومت ...
📗(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۷ -«شیعه»، بخش «نقش انقلابی یاد و یادآوران»، ص ۴۵ تا ۴۹ - خلاصه شده)
@Khode_Shariati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✍️بخشی از نامۀ دکتر شریعتی به پسرش «احسان» ۱۳ ساله، در ۲۴ آبان ۱۳۵۱
🔘حرف داریم تا حرف.
حرفی داریم که حرف است و حرف هم میماند؛
حرفی داریم که عمل میزایاند و حرکت میآفریند و بیداری میدهد و رسواگری میکند؛
و حرفی داریم که خودِ زدنش «عمل» است؛
و نیز حرفی داریم که عمل وسیلهای است برای زدن آن!
یعنی «حرفْ هدفِ عمل است» و عمل مقدمه و وسیلۀ حرف!
وانگهی «عملِ» یک نویسنده، سخنران، معلم، مترجم، ایدئولوگ و رهبر فکری، مورخ و روشنفکر، حرف زدن است.
مگر پیامبران که تاریخها را دگرگون کردهاند و زمانها را خلق و تمدنها را بنیاد، جز «پیام» را ابلاغ کردهاند؟
💠روشنفکر، پیامبر زمان و جامعۀ خویش است.
اگر با همۀ عشق و اخلاص و استقامت و بیباکی و هوشیاری و فداکاری و شایستگی و قدرت و هنرمندی خویش، بتواند پیام را به مردم خویش ابلاغ کند، رسالت خویش را عمل کرده است.
و اگر درست حرفش را بزند و حرفِ درست را بزند، دیگر فقط حرف نزده، عمل کرده است، چون عمل روشنفکر حرف زدن است...
⚠️ و تو پسرم، اگر نمیخواهی به دست هیچ دیکتاتوری گرفتار شوی فقط یک کار بکن:
بخوان و بخوان و بخوان!
(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۱ -«با مخاطب های آشنا»- ص ۶۷)
@Khode_Shariati
.
🕋حج، در یك نگرش كلی، «سیر وجودی انسان به سوی خدا» است،
نمایش رمزی «فلسفۀ خلقت بنی آدم» است،
و تجسم عینی آنچه در این فلسفه مطرح است.
💠 و در یك كلمه، حج شبیه [سازی] «آفرینش» است،
و در همان حال، شبیه «تاریخ»،
و در همان حال، شبیه «توحید»،
و در همان حال، شبیه «مكتب»،
و در همان حال، شبیه «امّت»،
✳️ و بالاخره، حج نمایشی رمزی است از «آفرینش انسان» و نیز از «مكتب اسلام»،
كه در آن كارگردان خدا است،
و زبان نمایش، حركت،
و شخصیتهای اصلی: آدم، ابراهیم، هاجر و ابلیس،
و صحنه ها: منطقۀ حرم و مسجدالحرام، مَسعی، عرفات و مَشعر و منی،
و سمبل ها: كعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت و قربانی،
و جامه و آرایش: احرام و حلق و تقصیر ...
و نمایشگران؟
- این عجیب تر است –
👈فقط یك تن، تو!
هر كه هستی، چه زن، چه مرد، چه پیر، چه جوان، چه سیاه، چه سفید،
همین كه در این صحنه شركت كردی، نقش اول را داری.
هم در شخصیت آدم و هم ابراهیم و هم هاجر، در تضاد «الله - ابلیس»!
🔹اینجا سخن از تشخّص نیست، حتی جنسیت مطرح نیست،
فقط یك «قهرمان» هست و آن انسان!
تئاتری است كه در آن یك تن همۀ نقشها را بر عهده دارد، قهرمان داستان است و در عین حال صحنه ای باز است،
🔹همه ساله، همۀ انسانهای ابراهیمیِ روی زمین، به شركت در این نمایش شگفت دعوت می شوند،
هر كه بتواند از هر جای دنیا، خود را در «موسم» برساند، وارد صحنه می شود و نقش اول را به عهده می گیرد،
قهرمان صحنه می شود و همۀ رُلها را خود بازی می كند،
اینجا تجزیه نیست، تشخّص نیست، درجه بندی نیست،
🔹«همهْ یكی هستند و آن یكیْ همه»،
اسلام انسانها را این چنین می بیند!👇
من قتل نفساً... فکانما قتل الناس جمیعا، و من احیاھا فکانما احیا الناس جمیعا (سورۀ مائده، آیۀ ۵)
[هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همۀ انسانها را کشته؛
و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همۀ مردم را زنده کرده است.]
مگر نه یك انسان [هم] «انسان» است؟
🔹و تو ارزش انسان را ببین در این مذهب ...
(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۶ -«حج»- ص ۲۴)
@Khode_Shariati
.
بخشی از آخرین نامۀ دکتر شریعتی به مرحوم پدرش، استاد محمدتقی شریعتی
🌺 پدرم؛ استادم و مرادم
... فعلاً من عازم سفرم. سفری كه اعجاز مكرساز خداوند است.
یكی دو ماهی می روم برای مطالعه و معالجه و ان شاءالله برمی گردم.
اینكه از شما اجازه نگرفتم، مراعات حال و اعصاب و خیالات شما را كردم.
اكنون كه آخرین دقایق اقامتم در خانه و در وطن است، دست شما را می بوسم و منتظر شما می مانم.
و برای آنكه نظر خدا را هم دربارۀ این سفر بدانید، آنچه را در جوابِ [استخارۀ] من آمد نقل می كنم.
آقاجان، پریشب با قرآن تفألی كردم و گفت: نزلّه روح القدس...
و اكنون كه نزدیك طلوع دوشنبه است و دو سه ساعتی به حركت،
💠پس از نماز صبح كه محتاج و مُصرّ از او خواستم تا دربارۀ این سفرم با من حرف بزند و حرفش را بزند،
بالای صفحه نوشته بودند: بد!
تكان خوردم، آیه را خواندم... از شوق گریستم.
(از چند آیه قبل شروع می كنم تا موضوع بحث و مطالب طرح شده معلوم شود) :
🍀الَّذِينَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ (توبه ۲۰)
🔹[آنها که ایمان آوردند، و هجرت کردند، و با اموال و جان هایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است؛ و آنها پیروز و رستگارند.]
🍀قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَ أَبْنَاؤُكُمْ و َإِخْوَانُكُمْ وَ أَزْوَاجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَ تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَ مَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ (توبه ۲۴) ...
🔹[بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آوردهاید، و تجارتی که از کساد شدنش میترسید، و خانه هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند گروه فاسق نافرمانبردار را هدایت نمیکند.]
(آیۀ مربوط به تفأل من از اینجا است)👇
🍀يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ (توبه ۳۸)
🔹[ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا هنگامی که به شما گفته میشود: "به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید"، بر زمین سنگینی میکنید (و سستی به خرج میدهید)؟ آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست.]
🍀إِلَّا تَنفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَ يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَ لَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (توبه ۳۹)
🔹[اگر حرکت نکنید، خداوند شما را مجازات دردناکی میکند، و گروه دیگری غیر از شما را به جای شما قرارمیدهد؛ و هیچ زیانی به او نمیرسانید؛ و خداوند بر هر چیزی تواناست.]
🍀انفِرُوا خِفَافًا وَ ثِقَالًا وَ جَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (توبه ۴۱)
[حرکت کنید؛ سبکبار باشید یا سنگین بار. و با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید؛ این برای شما بهتر است اگر بدانید.]
🌅طلوع دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۵۶ روز هجرت دکتر شریعتی از ایران
✳️ ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ روز فقدان معلم انقلاب.
📗(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۱ -«با مخاطب های آشنا»- ص ۵۲)
@Khode_Shariati
.
غدیر 1️⃣
🌷در طول ۲۳ سالی که محمد (ص) نهضتش را در «دو صحنۀ روح و جامعه» آغاز کرده، علی (ع) همواره درخشیده و در آغوش خطرها زیسته و یک بار نلغزیده و کمترین ضعفی از خود نشان نداده.
آنچه در علی سخت ارجمند است. روح چند بعدی اوست:
قهرمان اندیشیدن و جنگیدن و عشق ورزیدن، مرد محراب و مردم، مرد تنهایی و سیاست...
🔺اما پیداست که در اجتماعی که بیش از ۱۰ سال با جاهلیت بدوی و قبائلی فاصله ندارد، روحی اینچنین، تا کجا تنها، غریب و مجهول است!
پیامبر (ص) بشدت به علی (ع) می اندیشد و به او به چشم خاص می نگرد.
⚠️اما میداند که «رجال قوم» هرگز به این جوان سی و اند ساله که جز محمد در جامعه پناهی و جز جانبازیهایش در اسلام سرمایه ای ندارد. میدان نخواهند داد و رهبری او را بسادگی تحمل نخواهند کرد!
قویترین باندی که در تاریخ کاملاً مشخص است، باندی است که گر چه از نظرِ شماره اندک است، اما از نظر کیفیت بسیار نیرومند است.
🔺رهبری این باند را ابوبکر به عهده دارد. سعدبن ابی وقّاص، عثمان، طلحه، زبیر و عبدالرحمن بن عوف اعضای این باندند.
این پنج نفر در اولین سال بعثت پیغمبر، همراهِ ابوبکر مسلمان می شوند.
(در کتاب سیرۀ ابن هشام، که مسلمانان اولیه را به ترتیبِ اسلام آوردنشان ذکر کرده، تصریح شده که به فرمان ابوبکر ۵ نفر با هم و یکجا به توصیه ابوبکر اسلام آوردند، که همان ۵ نفر فوق الذکرند)
👈این پنج تن را ۳۶ سال بعد در شورای عمر، که با بازی ماهرانه علی را کنار زد و عبدالرحمن بن عوف در آن گروه رئیس بود و حق «وتو» داشت و عثمان را به خلافت برگزید میبنیم.
ابوبکر شخصیت برجستۀ این گروهِ مخفی است و عمر با انتخاب همین پنج تن و نقشی که در سقیفه داشت پیوستگی خود را با این گروه نشان داد.
۲۳ سال بر این گروه می گذرد، پیغمبر میرود،
دو سالِ ابوبکر می گذرد، ده سال حکومت عمر نیز به پایان میرسد، و عمر در آخرین لحظات مرگش شورایی را برمی گزیند که خلیفه را انتخاب کنند؛
👈اعضای این شورا -به غیر از علی که برای توجیه آن انتخابات واردش کرده اند!- همان ۵ نفرند که به توصیۀ ابوبکر با هم وارد اسلام شدند.
از این باند مسلماً عثمان که جزءِ همان ۵ نفر است سر در میآورد!
🔺تک تک اعضای این باند تا وقتی زنده بودند، بدون استثناء در برابر علی بودند؛
بطوریکه زمان سکوت علی که عثمان و ابوبکر و عبدالرحمن بن عوف رفتهاند و طلحه و زبیر و سعد ماندهاند؛
طلحه و زبیر در جنگ جمل با علی میجنگند و از بین میروند و تنها باقیماندۀ این باند، سعد بن ابی وقاص، که در زمان عمر بزرگترین پستهای نظامی را داشته، در زمان علی کنار میکشد، اعتصاب میکند و مبارزه منفی را شروع می کند!
💢بنی امیه و معاویه در شام هیاهو راه انداختهاند که علی بزور بر مردم مدینه حکومت میکند و انتخاباتش بزور شمشیر بوده! و انقلابیون مصر و بصره برای کشتن عثمان حمله کردهاند و بزورِ شمشیر آنها علی روی کار آمده، نه با رأی مهاجرین و انصار!
نمایندۀ معاویه از سعد میپرسد: "آیا راست است که شما بزور به علی رأی دادهاید؟"
سعد میبیند که اگر جواب درست بدهد، بنفع علی تمام میشود و به ضرر دشمن مشترکشان معاویه،
سکوت می کند! سکوتی که به ضرر اسلام و علی و بنفع دشمن مشترکشان است.
⚠️مسئولیت پیامبر (ص) اکنون سخت و خطیر و حساس است.
اعلام علی (ع) بعنوان بزرگترین شخصیتی که شایستگی رهبری امت را دارد،
وحدتی را که در جامعۀ قبایلی عرب بدست آمده و تنها ضامن بقای این امت جوان است، متزلزل خواهد نمود.
از سوی دیگر، اگر محمد درباره علی سکوت کند، حقیقت را فدای مصلحت نکرده؟
مگر تنهایی سیاسی علی جز بخاطر قاطعیتی است که در راه محمد نشان داده؟
مگر شمشیر پرآوازۀ وی جز به فرمان محمد و برای خدا فرود آمده؟
کینه های که از او در دلهاست - مگر بگفته پیامبر - جز بخاطر سختگیری و خشونتی است که در راه خدا نشان می دهد؟
⚠️سکوت محمد در بارۀ علی، «در تاریخ» او را بی دفاع خواهد گذاشت.
شرایط سیاسی جامعه و ترکیب اجتماعی و طبقاتی و اشرافی آن و دسته بندیهای مصلحتی چنانست که بی شک علی را نه تنها محروم خواهد ساخت، بلکه سیمای او را در اسلام مسخ خواهند کرد.
💢او را در تاریخ چنان بدنام خواهند نمود که پاکترین مسلمانان برای تقرب به خدا و محمد، به او لعن فرستند!
و مگر چنین نشد؟!
آیا محمد از علی که جز او مدافعی ندارد، دفاع نخواهد کرد؟
💠ده میل از مکه دور شده اند. پیامبر تصمیم خویش را گرفت.
این جا غدیر خم است. (ماجرای غدیر خم که معلوم است) و پس از اینکه علی را بعنوان برادر و جانشین خود اعلام کرد، این آیه را بر مردم خواند:
"الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا" (مائده ۳)
🍀امروز دینتان را برای شما تکمیل کردم و نعمتم را بر شما تمام ساختم و رضا دادم که شما را دین اسلام باشد.
📗(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۲۸ -«روش شناخت اسلام»- ص ۱۵۱)
ادامه دارد
@Khode_Shariati
.
⚠️«نوع قضاوت» هر کسی، برجسته ترین نشانۀ شخصیت اوست
🔺آنها که علیه کسی؛ فکری؛ اثری؛ نهضتی و هر واقعیتی،
از روی «علی ما نُقِل» [آنطور که گفته یا شنیده یا نقل شده] قضاوت می کنند،
‼️و منشأ همۀ افکار و احکامشان، شخصی است به نام آقای «می گویند!»
اینها، پیش از آنکه حقیقتی را جاهلانه و غیرعادلانه محکوم سازند،
مستضعفینی هستند که خود را به «بردگی فکری» قدرت های زمانه و خواجه های خرافه ساز
و «دستگاههای تبلیغاتی پیدا و پنهانشان»، محکوم کرده اند!
🔻و نشان داده اند که «نشخوار کنندگانِ عاجزِ» شایعه ها و تهمت ها و دروغ هایی هستند که:
- دشمن سفارش می دهد؛
- و منافق می سازد؛
- و عوامفریب پخش می کند؛
- و عامی می پذیرد.
✍️دکتر علی شریعتی، مجموعه آثار ۳ -«یکبار دیگر ابوذر»- ص ۲۳۷
@Khode_Shariati
.
🔺وقتی مردم یك جامعه، قدرت انتخاب و تشخیص را نداشتند
و نتوانستند «امام گونه»ای را به نیابت امام برگزینند،
💢و همدستیهای آگاهانه و ناآگاهانه، مستقیم و غیر مستقیم میان «جهل خویش» و «مرض دوست» و «غرض دشمن»
توانست چهرههای پاكی و هوشیاری و عشق و اخلاص و پایداری و دلیری و دانش را
یا به فراموشی سپارد و یا لكهدار نماید،
⚠️آنگاه، به جای آنها، كسانی بر سرنوشت روح و ایمان و زندگی و مذهب این جامعه مسلط میشوند،
كه یا «ناپاكان تیزمغز»اند و یا «پاكان بیمغز».
و این هر دو یكی است؛
نه! دومی بدتر است ...
📕(دکتر شریعتی، مجموعه آثار ۱۹ -«حسین وارث آدم»- بخش «انتظار، مذهبِ اعتراض»، ص ۲۷۰)
@Khode_Shariati
.
💠 خانم دکتر «کُنُومی مورایاما» (Konomi Murayama) محقق ژاپنی،
از اعضاء محترم کانال «خودِ دکتر شریعتی» (در تلگرام)
فارغالتحصیل دانشکدۀ علوم سیاسیِ دانشگاه تحقیقاتی «چوئو» در توکیو.
🔹دکتری علوم انسانی در زمینۀ دین شناسی و ادبیات فارسی.
پژوهشگر ویژه در «گروه مطالعات اسلامی» دانشگاه توکیو.
وی دورۀ دکتری را در دانشکدۀ مطالعات بینالمللی دانشگاه مطالعات خارجی توکیو به پایان رسانده است.
🔹او پایان نامۀ دکتری خود را در زمینۀ «جایگاه دکتر شریعتی در ادبیات فارسی» نوشته است،
و برای تحقیق، به زادگاه اجدادی دکتر شریعتی (سبزوار و مزینان در خراسان رضوی) نیز سفر کرده است.
🔹از دیگر آثار ایشان، مقالۀ «بررسی اندیشۀ عصیان» در کتاب هُبوط دکتر شریعتی (مجموعه آثار شماره ۱۳) است.
(بازخوانی دیدگاههای شریعتی در بارۀ داستان حضرت آدم) منتشر شده در فصلنامۀ علمی - تخصصی «تاریخ پژوهی» ـ تابستان ۱۳۹۶
📘در قفسۀ سمت چپِ کتابخانۀ ایشان همۀ ۳۶ جلد «مجموعه آثار» دکتر شریعتی دیده می شود.
@Khode_Shariati