ا ﷽ ا
#برای_چهل_دومین_سالی_که_درین_دنیا_هستم
هفده خرداد امسال بازهم شرمنده کسانی شدم که پیش پیش تولدم را تبریک گفتند .
آخر بلد نیستم درست جواب این تبریکها را بدهم.
نمی دانم چرا بی خودی دلم می گیرد.
مال این هم نیست که چون چهار دهه را گذراندهام و دارم دهه پنجم زندگی ام را طی میکنم.
از چهارده یا پانزده سالگیام تا الان هر سال موقع تولدم همین احساس را دارم.
گاهی دلم میخواهد هم سن و سال بچه هایم باشم خصوصا این آخری...
نه اینکه از راهی که آمدهام پشیمان با شم ها .. نه... اصلا نقل این حرفها نیست. یعنی من آدمش نیستم.
قبلترها برای اینکه هرسال از کودکیام فاصله می گرفتم غصه می خوردم و این سالها شاید چون حس میکنم وقت رفتن نزدیک و نزدیکتر میشود و من دست خالی تر ازین حرفها هستم.
فکرش را که میکنم بیشتر دردم می گیرد و دلم می خواهد زار زار گریه کنم.
حتی بیشتر از روزی که بدنیا آمدم .
در خود نگاه کردم و گفتم که کیستم
یکریز در جواب سوالم گریستم*
*اعظم سعادتمند
#س_غلامرضاپور
خودمانی