زمزمه حضرت عبدالله بن حسن «ع»
@khoonekhodaa
بند اول
عمه چـــــشماتو ببند
آخه میکُشن عمورو با بگـــــــــــــو بخند
واسه غارت سرِ عمو چه یک دِلــــــــــــند
سی هـــــــزار نفر میخوان تو قتلگاه برند
قتلگاه پر از صداس
این صـــــــــــــــــــــدای مادرانه واسم آشناس
این صـــــــــــــــدای همهمه خروش نیزه هاس
مردم از خجالت این صــــــــــــــــدای ناسزاس
به صبر میزنن
این غریبِ تشنه رو دارن به جبر میزنن
تا بشه دوباره زخما نبشِ قـــبر ، میزنن
به زجر میزنن
این غریبِ تشنه رو به قصد أجـر میزنن
جسم بی سرش رو تا طلوع فجر میزنن
بند دوم
قتلگاه برو بیاس
این چه وضعیه چرا تنش هـــــجا هجاس
این کسی رو که زدیـد زمـــین بزرگِ ماس
حرمتش رو نشکنید ندزدید از تنش لباس
ای عموی بی نظـیر
تا که مشغول منن یکَـــــــــــم نفس بگـــیر
خولی واسه بردنِ ســــــــــــرت شده أجیر
کار دفـــــــــــنِ پیکرت میفته گردنِ حصیر
چه بد میزنن
پیرمردا با عصا چــــه نابلد میزنن
تا میاره اســــــم مادرو لگد میزنن
چه بد میزنن
کشتنِ تــــورو به اسمشون سند میزنن
بی گناهی اما اینا به تو حـــــــد میزنن
@khoonekhodaa
#جعفر_خدری
زمزمه شهزاده علی اصغر«ع»
@khoonekhodaa
بند اول
بـــــــــرای یه مادر چه سخته
که دیگــــــــــــه لالایی نخونه
چقــــــدر سخته بچش نباشه
دلش هی بگــــــــــــیره بهونه
برای یه مادر چـــــــــه سخته
که از مـــــــــــرگ بچش بباره
چقدر سخته که کـــودکش رو
خــــــودش تو دل خاک بذاره
آرزوهام همه شــــــــد پرپر
آرزوم بـــود که بگـــی مادر
من که پیر شدم علی أصغر
تـــــو عصای من بشی مادر
بند دوم
جاداره برا این مــــــــــصیبت
مادرهای دنـــــــیا بمــــــــیرن
کـــــجا رسمه آخه که با تـــیر
یه طفلی رو از شـــــیر بگیرن
سرِ تـــــــــو که به مویی بنده
حالا تــــیره که جات میخنده
دلش رو نداشـــــــــــتم ببینم
که سه شعبه رگــــــهاتو کنده
آب شده گـــلویِ تــــو مادر
تیر نشسته تو گــلوت تا پر
مثل قاسم تو شدی تقسیم
اصغرم شدی تــو صغری تر
@khoonekhodaa
#جعفر_خدری
زمزمه فرزندان حضرت زینب.س.
@khoonekhodaa
بنداول
توقع داری از من
که من باشم و تو بیکس بشی تو کــربلا
نذارم بچه هام فـــــــــــدای تو بشن آقا
ببینم کی ســــرت میره به روی نیزه ها
نخواه از مــــن بمونم توی خیمه تا که مضطر شی
نخواه از من که دست رودست بذارم تاغریبتر شی
اسیر طعـــنه و زخـــــــــــــــم زبونای یه لشکر شی
نمیخوام بچه هام باشن ببینن من رو با زور طناب بردن
نمیخوام تا ببینن دق کنن من رو توی بزم شــــراب بردن
نمی خوام تا ببینن من رو توی جمع مردای خــراب بردن
نذار که قلب بچه هام از جا کنده بشه
نذار که خواهرتُ از تو شــــرمنده بشه
نذار که داغ مـــــــــدینه بازم زنده بشه
بند دوم
توقع دارم از تو
بذاری که منـم پیش تـو روسفید بشم
که من هم مثل نجمه مادر شهید بشم
مثل أم وهب که بین خون طپید بشم
دلم میخواست که جای تو سرم از تن جدا میشد
دلم میخواست که خنجر از گلوی تــــو رها میشد
دلم میخواست نذارم روی سینت نیـــزه جا میشد
میشد ایکاش نذارم تا تنت زخـــــــــــــــــــــــــم و کبود باشه
میشد ای کاش نذارم تا عقـیـقت دست اون مـرد حسود باشه
میشد ایکاش نذارم زیر نـعــــل اسب تنت بی تار و پود باشه
خودت بگو که من بی تو داداش چیکارکنم
خــــــــودت بگو که بین این اوباش کارکنم
بگو که با رقــــــــــیه و اشکاش چیکار کنم
@khoonekhodaa
#جعفر_خدری
زمزمه ورود کاروان به کربلا
@khoonekhodaa
بنداول
آهسته تر آهسته تر
اینجا زمین کربلاست
اینجا همون جاییه که
حسین مرمل الدماست
لشکر رو لشکر میرسه
دیدم برادر بی کسه
صدای مادر میرسه
خنجر به حنجر میرسه
میبینمش،افتاده و ، زخمه تنش
میبینمش،باهر نفس،میزننش
غارت میشه انگشتر و پیراهنش
میبینمش،تو مقتلش،که کشتنش
ای وای حسین...
بند دوم
اون شیب گودال اون تل خاک
کرده دلم رو زیر و رو
اینجا برا قتل حسین
یک عده میگیرن وضو
با هر سلاحی اومدن
دور تنش حلقه زدن
از روی جسمش ردشدن
یادم نمیره ابدا
به زور نیزه توی مقتل بردنش
به روی بوریا برام آوردنش
بالب تشنه و گرسنه کشتنش
یادم نمیره که چقدر آزردنش
@khoonekhodaa
#جعفر_خدری
زمزمه امام سجاد.ع.
@khoonekhodaa
بند اول
چهل ساله گریه ام،که زخمیه چِشَم
با یاد کربلا،چه زجری میکشم
یه عمرِ که توخواب و بیدار میسوزم
میبینم یه صیدِ گرفتار میسوزم
به یاد ذبیحی که لب تشنه جون داد
یه ذِبحی میبینم تو بازار میسوزم
میبینم یه طفلُ که خوابه میسوزم
میبینم یه ماهی بی آبه میسوزم
عطش جونشو میگرفت لحظه لحظه
دلم پیشِ طفلِ ربابه میسوزم
تَلذی میکرد و بهونه گرفتن
داداشم رو با تیر نشونه گرفتن
تمنایِ بابام رو نامردا دیدن
با تیرِ سه شعبه سرش رو بریدن
بند دوم
گرسنه کشتنش،لب تشنه کشتنش
دفنش نکردن و،با دشنه کشتنش
چقدر ناله کردم چقدر داد کشیدم
به رویِ حصیر جسم خونیش رو چیدم
رو هر عضوی از پیکر غرق زخمش
ردِ ضربۀ نیزه و تیرو دیدم
واسه دفن جسمش یه یاور نداشتم
تن بی سرش رو که باور نداشتم
با دستام رگاشُ گذاشتم رویِ خاک
لبم رو من از حنجرش برنداشتم
پر از عقده ها بود ، پر از رد پا بود
دیدم رویِ جسمش که جایِ عصا بود
دلم رو آتیش زد ، غم بی کرونش
دیدم سم مرکب شکست استخوونش
حسین...
@khoonekhodaa
#جعفر_خدری
زمزمه حضرت مسلم«ع»
@khoonekhodaa
#بند اول
منم سفیر عشق غریب کوچه ها
ذکر لبم شده کوفه نیا آقا
تنها شدم حسین من بین هر گذر
اینجا رفیقی نیست بگذر از این سفر
نیا که همه وعده هاشون دروغه
نیا که چش دیدنت روندارن
اینا رسم مهمون نوازیشون اینه
با نعلا رو سینت نشونی میذارن
نیا که میدوزن به تیر پیکرت رو
میبندن به روی قناره سرت رو
اینا مهمونو تشنه لب سر میبرن
بپوشون امیرم روی حنجرت رو
رو دارالاماره،برات اشک میریزم
دعا میکنم که ، نیایی عزیزم
#بند دوم
یه عده بی وفا،دور و بر منن
کوفه نیا دل،زینبو میشکنن
این نامسلمونا،تو فکر معجرن
عقیقتو در آر،پی انگشترن
فروختن تورو به بهای قلیلی
همینا که بودن نمک گیرِ حیدر
دعا کردی بارون بباره براشون
بجاش قطره ای آب نمیدن به اصغر
نقاب میزنن واسه ی کشتن تو
همینا که گفتن بیا یابن زهرا
تن مثله مثله شُدَت رو حسین جان
برهنه میذارن روی خاک صحرا
تو هم مثل مسلم،تو کوفه غریبی
روزی رو میبینم،که شیب الخضیبی
@khoonekhodaa
#جعفر_خدری