- حسین ستوده -_ حسین وای.mp3
زمان:
حجم:
5M
شب اول محرم است
امسال چنان داغی بر دلم است که فقط اباعبدالله میتواند آن را ببندد
گریههایم را حضرت عباس با آن دستهای بریدهاش پاک کند
و در آخر حضرت رباب مرا به آغوش بکشد
امسال عجب دردی بر دلم است..
اما من
هرجا به آخر رسیدم
به آخر ماجرا
تو آخرین امید من در قلب تکۀ و پارهام بودی عباس..
عاشق دختربچهام
اما همیشه دوست داشتم یه پسر داشته باشم
به اسم علی
یه پسری که عاشق امام حسینه
وقتی محرم میشه لباس سیاهش رو تنش کنم
و وقتی داره سینه میزنه با دیدنش کیف کنم
و بگم پسر منه
آرزوی دور*/
باغ خرمالو؛
ولی این پیام خیلی بغضیم کرد: ) اونم نصفۀ شب..
خواستم کپشن بلند بالایی بنویسم
اما هی پاک شد
اشک و همین :)
دخترها بابایی نیستند،
باباها دختریاند..
این را وقتی حسین«علیه السلام»
با سر به دیدن رقیه آمد فهمیدم..
عاشورا را در تهران نظارهگر باش..
آه ایحسین بیسر، میهمان داری آغوش باز کن. پیکرهای پاره پاره به ملاقات تو میآیند. دعای قنوت مردان خدا اجابت گشت. آه عمهجانم، معجر زنها نسوخت ولی همهی وجودشان نیست شد. زنجیری بر بازویشان ننشست اما دل همسرها به تنگ آمد. ایرباب، مادر غم.. گلوی نوزادی شکافته نشد، قلب مادرهای ایران ز درد فرزند شکافت. لالایی بخوان بر سر جگر گوشهها. به آغوش بکشان آنها را که زین پس تو پناهی. آه رقیه جان، در خرابهها گریه مکن، آه مکش. میهمان داری، امشب بابا با همبازیها میآید. کودکی سیلی نخورد اما سیل اشک بر چشمان مادری جاری ست. ایجوان حسین، علیاکبر.. پدری تن اربا اربای پسری به بغل نگرفت، دستی اشکی را تمسخر نداشت ولی قد پدرها در غم جوانی خم شد. اذان بخوان، هنگام تشییع جوان است.
امروز عرش میبارد، هم بر پیکر سهساله و هم به جانهای خسته. ایخدا، پناه دلهای محزون باش.. و مرگمان را دور از خفت قرار بده.