eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
چیززیادی نمیگم فقط بدونید که این تصویر خار مغیلانه.... صحرای کربلا…… پای برهنه…… طاقت دخترسه ساله……😭 Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 هر کی تونست این کلیپ رو تا آخرش نگاه کنه و گریه نکنه شاهکار کرده 😭😭 سنگدل ترین آدم دلش میریزه پای این کلیپ ...😔 شما رو می شناسی؟😔 Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جان مواظب باش اینکه هرررر روز غذاهاتون تزئین آنچنانی داشته باشه 🍃یا تند تند واسش کادو بخرید یا هر ثانیه قربون صدقه ش برید 🍃🌸ممنوع ✨هرچیزی باید در حد باشه✨ 🍃🌸کاری نکن اینکارا دل بزنن یا فرصت رو از اون بگیرن Join @khorshidebineshan
روشهای اصولی برای تشویق کودک ⏪ پاداش و تشویق احساسی شامل: درآغوش گرفتنِ کودک تماس چشمی لبخند زدن نوازش کردن بوسیدن ⏪ پاداش و تشویق کلامی: از رفتارکودکتان در مقابل دیگران تعریف کنید ⏪ پاداش و تشویق مادی شامل: اسباب بازی لوازم تحریر خوراکی و چیزهایی که کودک به آنها علاقه دارد ⏪ پاداش و تشویق تفریحی یا فعالیتی: تفریحات مورد علاقه کودک برای مثال پارک بردن، بازی مورد علاقه،بستنی خوردن و... Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم122 دست هایش را هم می شوید و برمی خیزد. شیرِ آب را بسته و نگاهی به آسما
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 خم می شود و لیوان آب را جلوی صورت سپیده می گیرد: - بخور آبجی! سپیده نیمچه لبخندی برای تشکر می زند و آرام لیوان را از دست او می گیرد. بازدمش را عمیق بیرون می فرستد و چشم در اتاق می چرخاند. با دیدنِ امیرعلی که در کنجی مشغولِ ور رفتن با اسباب بازی اش است، دوباره بغض می کند. لباس سیاه اصلاً به تنِ پسرک نمی آید! کنارش می نشیند. امیرعلی با دیدن او برمی‌خیزد و اسباب بازی اش را روی دامنِ او پرت می‌کند. به زحمت لبخند می زند و مشغول بازی با پسرک می‌شود. حواسش به عق زدن های سپیده هم هست. در این یک هفته، تمام حرف هایش خلاصه و پر بغض بوده اند. گریه نمی کند. اشک نمی ریزد. ناله و شیون نمی کند اما خودِ خورشید دید که موهای کنار شقیقه اش سفید شده اند! همه ی همه اش بیست و پنج سال دارد و موهایش..! می‌گفت که برای سعید گریه و شیون نمی کند. می گفت که سعید زنده است حتی اگر دیگر نیاید! این ها را می گفت اما خودِ خورشید لرزیدنِ چانه‌اش را دید. بغضِ صدایش را شنید. سیبکِ بی‌قرارش را دید. نگاهِ لرزانش را دید. خودِ خورشید دیشب صدای آرامِ گریه اش را وقتی در اتاق تنها بود، شنید. امیرعلی مدام صداهای مختلف درمی آورد و کلمات نامفهوم می گوید. خورشید او را روی پا می‌نشاند و اسباب بازی اش را به دستش می‌دهد. امیرعلی خود را به جلو مایل می کند و نق نقش شروع می شود. خورشید او را به سینه‌اش می چسباند و سعی می کند که آرامش کند. می‌داند که اگر الآن او را رها کند، شروع به این طرف و آن طرف رفتن و سر و صدا کردن می‌کند. سعی می کند پسرک را در آغوشش آرام نگه دارد تا مزاحمتی برای مادرش ایجاد نکند. به جز سیمین خانوم، کسِ دیگری در خانه نیست و تقریباً تمامِ اهلِ این خانه، خسته و بی رمق و غمگین‌اند. تقریباً تمامشان کم حرف شده اند و امیرعلی را که می‌بینند، به گریه می افتند؛ آخر چشمانِ خندانِ پسرک عینهو چشمان پدرش است. آخر پسرک هنوز دو سال ندارد که سیاه به تنش کرده‌اند! صدای خش دار و دورگه ی سپیده باعث می شود که سر چرخانده و نگاهش را به او بدوزد: -خورشید جان! ولش کن بذار بازیشو کنه خورشید بی میل است اما حرفی نمی زند. دستش را از دور شکم امیرعلی باز می کند و پسرک به سرعت نق و نوقش را با لبخند شیطنت آمیزی عوض می کند. اسباب بازی اش را در دست می‌گیرد و آرام به طرف مادرش می رود. خیره خیره نگاهش می کند و می خندد. سپیده هم خیره ی نگاه پسرکش می شود؛ گویی دارد نگاهِ خندانِ سعید را می بیند. جهتِ نگاه امیرعلی عوض می شود. اسباب بازی اش را پشت گردنش می گیرد و از عمق جان می خندد. انگشتِ اشاره ی کوچکش را بالا می برد و به در اشاره می کند و نامفهوم زمزمه می کند: بَ بَ اسباب بازی اش را رها می کند و به طرف در می‌رود. هر دو دستش را رو به بالا می گیرد و انگشتانش را باز و بسته می کند. روی پنجه ی پا بلند می شود و می خندد. خورشید با بهت به او خیره مانده است. امیرعلی دستانش را پائین می آورد. سرش را هم پائین آورده و صداهای زمزمه واری در می آورد. به در خیره می شود و از خنده ریسه می رود. خورشید نگاهش را به سمت سپیده می کشاند. به امیرعلی و در خیره مانده و لبخند می زند؛ نگاهش هم برق می زند اما نه از اشک! نگاهِ خورشید به طرف امیرعلی کشیده می شود. به طرف مادرش چرخیده ولی نیم تنه اش را عقب کشیده و نگاهش را به سقف دوخته است و لبخند عمیقی به لب دارد. بعد از چند لحظه، سرش را پائین می اندازد و به مادرش خیره می شود. سپیده آغوش باز می کند و امیرعلی با گام های تند، خود را در آغوشِ او می‌اندازد. ادامه دارد.... Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 #بودنت_هست #سهم123 خم می شود و لیوان آب را جلوی صورت سپیده می گیرد: - بخور آبجی! سپیده
🦋💐💚💐 ﷽ 💐💚💐🦋 خورشید گیج و گنگ به رفتارهای عجیب امیرعلی و سپیده نگاه می کند. حس می کند که شخص دیگری هم در این اتاق حضور دارد؛ شاید سعید! پلک روی هم می گذارد. مَش صادق می گفت که شهیدها زنده اند، پس حتماً سعید هم زنده است. کف دو دستش را به صورتش میکشد و برمی خیزد. آرام از اتاق بیرون می رود تا آن ها را تنها بگذارد؛ به هر حال خلوتِ زن و شوهریست دیگر! حتی اگر هیچکس نتواند سعید را ببیند! نفس عمیقی می کشد و نگاهش را درون سالن می‌چرخاند. نیاز به یک تمیزکاریِ حسابی دارد بس که در این مدت میهمان آمده؛ به هر حال سپیده در این جا ساکن شده و همه برای سر سلامتی دادن به او می آیند. آرام و خسته به طرف آشپزخانه می رود. سهراب و سمیرا به بازار رفته‌اند تا مایحتاج خانه را بخرند. سیمین خانوم هم مریض احوال است و درون اتاق، مشغول استراحت است. مَش حیدر هم چند دقیقه ی پیش از خانه بیرون رفت و خورشید نفهمید که به کجا می رود. آستین‌هایش را بالا می‌زند و استکان های نشُسته را درون سینک جای می دهد. برعکسشان می کند تا تمام چای مانده در درونشان خالی شود. کمی مایع ظرفشوئی روی ابر می ریزد و زیر شیر آب می‌گیرد. مشغول کف زدن استکان هاست که صدای در ورودی می آید. به سرعت دستش را می‌شوید و روسری اش را که روی شانه اش افتاده، روی سرش برمی گرداند. گوشه ی روسری را روی شانه اش می اندازد اما با دیدنِ حبیب که در آستانه ی درِ آشپزخانه ایستاده، خیالش راحت می‌شود. حبیب پیش می آید. ته ریشِ نامرتبی دارد و مثلِ تمامِ طولِ این هفته، نگاهش غمگین و چهره اش متفکر است. پشت سر خورشید می‌ایستد و نگاهی به سینک می اندازد. لبخند نیمه جانی می زند و سرِ خورشید را می‌بوسد: -خسته نباشی خانومم! کاری هست بگو تا کمکت کنم خورشید هم لبخند به لب می نشاند و دوباره مشغول کف زدن استکان ها می شود: -سلامت باشی! کار که هست ولی زنونه س حبیب پشتش را نوازش می کند و لبخندش رنگ مهربانی می گیرد: -کار زنونه / مردونه که نداره... توی این اوضاع نمیشه دست تنها به کارا برسی... ببخش خورشید! انقدر حالم خرابه که اصلاً حواسم به کمک کردن به تو نبود... ببخش که به خاطر شرایط ما نتونستی به دَرسِتم برسی درست و حسابی قند در دل خورشید آب می شود و تمام خستگیِ این یک هفته یک جا از تنش در می‌رود! با هم مشغولِ سر و سامان دادن به وضع خانه می شوند. ****ادامه دارد... طاهره.الف Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
دعای عهد.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄ 1⃣ ويژگيهای علمی و سياسی امام علی (علیه السلام) ♦️پس از حمد و ستايش پروردگار؛ ای مردم! من بودم که چشم فتنه را کندم و جز من هيچ کس جرأت چنين کاری را نداشت، آنگاه که امواج سياهی ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدّت خود رسيد. پس از من بپرسيد پيش از آن که مرا نيابيد. سوگند به خدايی که جانم در دست اوست، نمی پرسيد از چيزی که ميان شما تا روز قيامت می گذرد و نه از گروهی که صد نفر را هدايت يا گمراه می سازد، جز آنکه شما را آگاه می سازم و پاسخ می دهم. و از آنکه مردم را بدان می خواند و آنکه رهبريشان می کند و آنکه آنان را می راند و آنجا که فرود می آيند و آنجا که بارگشايند و آن که از آنها کشته شود و آن که بميرد خبر می دهم. آن روز که مرا از دست داديد و نگرانی ها و مشکلات بر شما باريدن گرفت، بسياری از پرسش کنندگان به حيرت فرو رفته می گويند، سرانجام چه خواهد شد؟ که گروه بسياری از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرومانند. 2⃣ خبر از فتنه های آينده ♦️ اين حوادث هنگامی رخ نشان می دهد که جنگ در ميان شما طولانی شود و دنيا چنان بر شما تنگ گردد که ايّام بلا را طولانی پنداريد، تا روزی که خداوند پرچم فتح و پيروزی را برای باقيمانده نيکان شما به اهتزار در آورد (زمان ظهور حضرت حجّت «عجل الله تعالی فرجه») فتنه ها آنگاه که روی آورند با حق شباهت دارند و چون پشت کنند حقيقت چنانکه هست نشان داده می شود، فتنه ها چون می آيند شناخته نمی شوند و چون می گذرند شناخته می شوند، فتنه ها چون گِردبادها می چرخند از همه جا عبور می کنند، در بعضی از شهرها حادثه می آفرينند و از برخی شهرها می گذرند. 3⃣ خبر از فتنه های بنی اميه ♦️ آگاه باشيد، همانا ترسناکترين فتنه ها در نظر من فتنه بنی اميّه بر شماست، فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلای آن دامنگير نيکوکاران است. هر کس آن فتنه ها را بشناسد نگرانی و سختی آن دامنگيرش گردد و هر کس که فتنه ها را نشناسد، حادثه ای برای او رخ نخواهد داد. به خدا سوگند، بنی اميّه بعد از من برای شما زمامداران بدی خواهند بود، آنان چونان شتر سرکشی که دست به زمين کوبد و لگد زند و با دندان گاز گيرد و از دوشيدن شير امتناع ورزد، با شما چنين برخوردی دارند و از شما کسی باقی نگذارند، جز آن کس که برای آنها سودمند باشد يا آزاری بِدانها نرساند. و بلای فرزندان اميّه بر شما طولانی خواهد ماند، چندان که ياری خواستن شما از ايشان چون ياری خواستن بنده باشد از مولایِ خويش يا تسليم شده از پيشوای خود. فتنه های بنی اميّه پياپی با چهره ای زشت و ترس آور و ظلمتی با تاريکی عصر جاهليّت بر شما فرود می آيد. نه نور هدايتی در آن پيداست و نه پرچمِ نجاتی در آن روزگاران به چشم می خورد. 4⃣ سرانجام تلخ و دردناك بنی اميه ♦️ ما اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله) از آن فتنه ها در امانيم و مردم را بدان نمی خوانيم، سپس خدا فتنه های بنی اميّه را نابود و از شما جدا خواهد ساخت، مانند جدا شدن پوست از گوشت که با دست قصّابی انجام پذيرد. خدا با دست افرادی خواری و ذلّت را به فرزندان اميّه می چشاند که به سختی آنها را کنار می زنند و جام تلخ بلا و ناراحتی و مصيبت را در کامشان می ريزند و جز شمشير چيزی به آنها نمی دهند و جز لباسِ ترس بر آنها نپوشانند. در آن هنگام قريش دوست دارد آنچه در دنياست بدهد تا يک بار مرا بنگرد، گر چه لحظه کوتاهی (به اندازه کشتن شتری) باشد، تا با اصرار چيزی را بپذيرم که امروز پاره ای از آن را می خواهم و نمی دهند. 📜 ، ┄═❁✦❀•••🌿🌺🌿•••❀✦❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله تربیتی خورشید بی نشان
💔 ⏪👌 #چله_دورزدن_شیطان 🗓 روز بیست و ششم سلام دوست خوبم.☺️ ❤️هوای دلت چطوره؟ آفتابی؟ ابری؟ بارو
💔 ⏪👌 🗓روز بیست و هفتم سلام دوست خوب خدا 😊 روز و روزگارت بخیر🌺 امروز هم برای پیچوندن شیطان برنامه داریم ☺️ فقط پایه باش رفیق.. امروز می‌خوایم قول بدیم به خدا که 🔍 حواسمون به بودنش هست❗️ ☀️امروز می‌خوایم بنده ی حرف گوش کن خدا باشیم ! هرچی خدا بخواد هرچی خدا بگه ما بگیم چششششم!!!😍 🔰امروز فقط برای رضایت خدا ✅ حرف می‌زنیم ✅ نگاه میکنیم ✅ گوش میکنیم یادم بمونه: 💢اول| (الحمدلله) برای نعمتهاش 💢دوم| (استغفرالله) برای گناهانم خدا پشت وپناهت🌺 فراموش نشه👌 ... 💞 @khorshidebineshan 💞
⭕️ سامانه معرفی مدیران اخلال دارد ‏◀️ وقتی یکی از مدیران دولت قبل درحالی که قبلا فیش ‎ او روی سایت‌های خبری منتشر شده، در هيأت دولت آقای رئیسی به‌عنوان استاندار یکی از محروم‌‌ترین استان‌ها انتخاب می‌شود، یعنی سامانه معرفی و انتخاب مدیران دولت مردمی، دچار ‎ است و باید در آن بازنگری شود. ‏🔹 مطمئنم رییس جمهور مردمی به انتقادات دلسوزانه‌ای که در پی انتصاب استاندار سیستان بلوچستان ابراز شده، توجه می‌کنند و عذرتراشی بی‌وجه برخی، تأثیری در اراده اصلاحی نخواهد داشت؛ چرا که امام خامنه‌ای فرمودند: در قضیّه حقوق‌های نجومی برای متخلّف‌ اصلاً نباید عذر تراشید؛ برخورد هم بایستی قاطع باشد. ۱۳۹۵/۰۶/۰۳‎ 🖊حمید_رسایی ✍️بیداری ملت  @bidariymelat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله تربیتی خورشید بی نشان
📜📖📜 📖📜 📜 #رمان_چمران_از_زبان_غاده🕊🥀 #قسمت_بیست_و_پنجم ↩️ از اوخواستم یک زود پز برایم بیاورد ،
📜📖📜 📖📜 📜 🕊🥀 ↩️ می گفت: هر چیزی از عشق زیبا است .تو به ملکیت توجه می کنی . من مال خدا هستم ، همه این وجود مال خدا هست . برایش نوشتم: کاش یکدفعه پیر بشوی من منتظر پیرشدنت هستم که نه کلاشینکف تورا از من بگیرد و نه جنگ .   و او جواب داد که: این خودخواهی است . اما من خودخواهی تورا دوست دارم . این فطری است . اما چطور مشکلات حیات را تحمل نمی کنی ؟ من تورا می خواهم محکم مثل یک کوه ، سیال و وسیع مثل یک دریا ابدیت، تو می گویی ملک ؟ ملکیت ؟ تو بالاتر از ملکی . من از شما انتظار بیشتر دارم . من می بینم در وجود تو کمال و جلال و جمال را . تو باید در این خط الهی راه بروی . تو روحی ، تو باید به معراج بروی ، تو باید پرواز کنی . چطور تصور کنم افتادی در زندان شب . تو طائر قدسی . می توانی از فراز همه حاجز ها عبور کنی . می توانی در تاریکی پرواز کنی . هر چند تا روزی که مصطفی شهید شد ، تا شبی که از من خواست به شهادتش راضی باشم ، نمی خواستم شهید بشود. آن شب قرار بود مصطفی تهران بماند. گفته بود روز بعد برمی گردد . عصر بود و من در ستاد نشسته بودم ، در اتاق عملیات . آن جا در واقع اتاق مصطفی بود و وقتی خودش آنجا نبود کسی آن جا نمی آمد ولی ناگهان در اتاق باز شد ، من ترسیدم ، فکر کردم چه کسی است ، که مصطفی وارد شد . تعجب کردم ، قرار نبود برگردد. او مرا نگاه کرد ، گفت: مثل این که خوشحال نشدی دیدی من برگشتم ؟ من امشب برای شما بر گشتم . گفتم: نه مصطفی ! تو هیچ وقت برای من برنگشتی . برای کارت آمدی . مصطفی با همان مهربانی گفت: امشب برگشتم بخاطر شما . از احمد سعیدی بپرس . من امشب اصرار داشتم به اهواز برگردم ، هواپیما نبود . تو می دانی من در همه عمرم از هواپیمای خصوصی استفاده نکرده ام ، ولی امشب اصرار داشتم برگردم ، با هواپیمای خصوصی آمدم که این جا باشم .   من خیلی حالم منقلب بود . گفتم: مصطفی من عصرکه داشتم کنار کارون قدم می زدم احساس کردم آنقدر دلم پر است که می خواهم فریاد بزنم . خیلی گرفته بودم . احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم ، باز نمی توانم خودم را خالی کنم . مصطفی گوش می داد . گفتم: آنقدر در وجودم عشق بود که حتی اگر تو می آمدی نمی توانستی مرا تسلی دهی. او خندید وگفت : تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خداوند است. ........ 📗از زبان همسرشان غاده 🌹به نیت شهید سردار سلیمانی و شهید چمران برای تعجیل در فرج امام زمان عج صلوات بفرستیم😊 join @khorshidebineshan 📜 📖📜 📜📖📜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موفق_24.mp3
10.58M
۲۴ 🔋 انرژی آن دسته از دوستانت که درونِ پاک دارند؛ در تو، باقی می‌ماند! * چه دیگران، از دوستانِ مطهر و نورانیِ تو، خبر داشته باشند، و چه نداشته باشند ؛ این انرژی را از وجود تو، جذب می‌نمایند! * 💎 به همین سادگی قدرتِ جذب تو نیز، افزایش می‌یابد. 🎤 Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست سال هم اگر ازدواج کرده باشی ولی در این مدت هیچوقت مشکل رابیان نکرده باشی، مشکل حل نخواهد شد ⭕️سابقه ازدواج مشکل راحل نمیکند. بلکه بیان مشکلات موجب برطرف شدن آن میگردد Join @khorshidebineshan