eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله تربیتی خورشید بی نشان
#رهایی_از_رابطه_حرام 37 🔶 یکی از مواردی که معمولا در رابطه با خیانت مطرح میشه بحث عقد موقت توسط آق
38 🔶 با توجه به مطلب قبل در برخی موارد اگه آقا اقدام به عقد موقت یا زن دوم کنه اشکالی نداره. یا در مواردی که یک جوان احساس میکنه که داره به گناه میفته و از طرفی امکان ازدواج موقت براش هست طبیعتا هیچ اشکالی نداره که این کار رو انجام بده و ثواب هم داره. 🔷 یا در جایی که یک آقا همسری داره که خیلی بیمار هست و ناتوانی هایی داره. در اینجا هم اگه خانم واقعا راضی باشه هیچ اشکالی نداره که آقا ازدواج دوم داشته باشه. ⭕️ اما اگه آقایی با وجود اینکه همسر داره و خانمش هم مشکل خاصی نداره بخواد با توجیهات شرعی و بدون رضایت همسرش اقدام به ازدواج موقت یا زن دوم کنه این دیگه حتما کار نادرستی هست. 🔶 بله درسته که اسلام اجازه داده ولی خیلی کارها هست که در اسلام در شرایطی واجب هست و در شرایطی همون کار مستحب هست و حتی همون کار در شرایطی ممکنه حرام هم بشه. Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
#رهایی_از_رابطه_حرام 38 🔶 با توجه به مطلب قبل در برخی موارد اگه آقا اقدام به عقد موقت یا زن دوم کنه
39 🔶 مثلا ازدواج در حال عادی مستحب هست ولی اگه یه نفر در شرایط گناه باشه ازدواج کردن براش واجب میشه. یا اگه در شرایطی با ازدواج کردن خطر جانی برای کسی پیش بیاد ازدواج کردن برای اون شخص میشه حرام. 🔺 درسته که ازدواج موقت در اسلام هست ولی خود شخص باید ببینه که در شرایطی که داره این کار درست هست یا خیر. ❇️ تقریبا شما به هر دستوری از اسلام که نگاه کنید میبینید که بستگی به شرایط خود فرد ممکنه تغییر کنه. خیلی وقتا هوای نفس برای اینکه به هدف خودش برسه شروع میکنه به انواع توجیهات شرعی و پشت حرفای قشنگ دینی قایم میشه. ☢️ همه مومنین باید مراقب فریب های هوای نفسشون باشند که یه موقع خدای نکرده با هوا پرستی موجب نابودی زندگیشون نشن Join @khorshidebineshan
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله قسمت جدید * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
برای رفتن به حج تمتع بعد از ثبت نام، حداقل باید ۱۰ سال در نوبت قرار می گرفتی تا اسمت در بیایید😢. خیل
.• کتابِ مرتضی و مصطفی •. " قسمت۴ " |فصل اول : شما کہ ایرانی هستی| { پایان فصل اول } ...💔... خوشحال 😊و مطمئن به قول معروف گذرنامه را زدم توی صورت آن بنده خدا و گفتم:« بفرما! هی می گی مدرک ،مدرک ،این هم مدرک ،دیگه چی میخوای😜.» خیلی خونسرد جواب داد :« برو بابا ! از اینها که به هر کی پول بدی ،برات جور می کنه🤨!» مثل یخ وا رفتم😳. بهش گفتم:«مرد حسابی !اخه تو عرض یه ساعت ،چطور میشه مدرک جور کرد؟ تو هی بهانه مدرک اوردی ،منم رفتم مدرکم رو اوردم، بازم بهانه می گیری😒؟» همان جواب های قبلی را تکرار کرد.😠 دوباره رفتم پیش یک نفر دیگر .از او هم جوابی نگرفتم. رفتم پیش نفر سومی، او پاس ام داد به نفرات دیگر☹️. ان روز پیش هر کس می رفتم ،سنگ قلابم می کرد .احساسم این بود که هدف انها تلف کردن وقت است. می‌خواستند اتوبوس ها حرکت کنند و من با رفتن انها بی خیال قضیه شوم و بروم ردّ کارم😟. حسابی حالم گرفته شد .همان جا دلم شکست 💔.بغض کرده بودم😢.نمی دانستم چه باید بکنم .شروع کردم با خدا حرف زدن که:« خدایا!من این همه زحمت کشیدم ،به این در و ان در زدم ،مدرک اوردم.» چون خادم بارگاه آقا علی ابن موسی الرضا «ع» هم بودم، رو کردم به طرف حرم اقا. دیگر بغضم فرو ریخت و گریه ام گرفت😭، آن هم چه گریه ای. به اقا گفتم :« یا امام رضا! حاشا به کرمت!من چند سال نوکری در خونت رو می کنم، حاشا به کرمت اگر جواب من را ندی!» اشکم همین طور می امد.😭😩 در همین حین، ماشین🚗 سمند سفیدی از راه رسید .از همهمه ای که راه افتاد، فهمیدم باید کاره ای باشد ،درست هم بود. آن بنده خدا که نامش را نمی برم _از مسولین نیروی قدس بود. می گفتند :« مسولیت تمام این مجموعه ها با این آقاست. هر چند وقت یکبار می اید و یک سَری میزند .» آنهایی که انجا بودند گفتند:«اگر کسی هم بخواد کاری بکنه ،همین بنده خدا می‌تونه.» معطل نکردم و رفتم سراغش🙏 .سلام کردم. او وقتی حال من را دید ، پرسید:« چی شده؟» گفتم:« حاج آقا من مدرکم را هم دارم. اینها باز میگن شما ایرانی هستید.» گفت:«خب لابد ایرانی ای که میگن ایرانی ای😉!» گفتم:« نه حاج آقا! من افغانی ام ،بابام افغانیه، مادرم ایرانیه.» پرسید :« بچه کجایی؟» گفتم :«بچه مشهدم، مشهد به دنیا اومدم .مشهد هم بزرگ شدم. بابام افغانی بوده، همون اوایل زندگیشون با مادرم به اختلاف خوردند، از هم جدا شدند. بعد من با مادرم توی مشهد بزرگ شدم .رنگ افغانستان رو هم تا حالا ندیدم.😜» بعد سوالاتی از پدرم کرد . در این چند ساعتی که آنجا با افغانستانی ها بودم ،یک نفر اشنا پیدا کردم .او از بچه های پایگاه بسیج و از نیروهای خودم بود .اصلیّت افغانستانی داشت اما با مدرک قلابی وارد بسیج شده بود😊 . چون خیلی بسیج را دوست داشت و به قول معروف بچه با اخلاصی هم بود ❤️،کپی شناسنامه یک ایرانی را گرفته ، اسم خودش را جای اسم او زده و با این ترفند عضو بسیج شده بود😄 . چون مدت زیادی در بسیج بود ،در پایگاه مسولیت هم داشت🌸 . او آنجا من را شناخت و گفت :«وا.....عطایی تو هم اومدی با ما بیای 🤭؟» گفتم :« هیس! جان من تابلو نکن.🤦‍♂» او که دوزاری دستش بود ،من را کشید کنار و گفت:« ببین! اگه اینجا ازت پرسیدند بچه کجایی ،بگو من بچه هرات هستم و محله ی دولت » کامل من را توجیه کرد☺️. وقتی آن بنده خدا از من پرسید :« بابات بچه کجا بوده؟» گفتم:«بچه افغانستان.» پرسید:« کجای افغانستان؟» گفتم:« بچه ی هرات» دوباره پرسید :« کجای هرات؟» گفتم :« دولت خونه .» دیگر چیزی نگفت 😝. با کمی تعلل پرسید:« گفت این گذرنامه رو کی گرفته؟» گفتم:« اینو بابام گرفته.» گفت :« کی!» گفتم :« سیزده سال پیش.» نگاهی به تاریخ گذرنامه کرد و گفت:« چرا عکست مثل الانته؟! این اگه مال سیزده سال پیش باشه ،باید قیافت فرق بکنه، این عکس مال الانه.» بیراه نمی گفت .چهره ام زیاد فرقی نکرده بود .من از ۲۵سالگی تا حالا که۴۰ سالم هست. نه چهره ام ، نه هیکلم و نه وزن و قدم هیچ تغییری نکرده است🤭. گفتم: عکس مال قدیمه. اما قیافه هیچ عوض نشده ۴۰ سالمم هست. پرسید: چرا تا حالا گذرنامه را عوض نکردی🤨؟ گفتم: گذرنامه گرفتم، ولی چون پام رو از ایران بیرون نگذاشتم عوضش هم نکردم🤓. فرم ثبت نام را نگاه کرد و گفت: این عکس کیه: گفتم عکس خانمم. گفت: بچه هم داری؟ گفتم: ها، دو تا هم بچه دارم. بعد از اینکه چند بار به صورتم و تصویر گذرنامه نگاه کرد، گفت: برو سوار ماشین شو. این را که گفت: دیگر دلم قرص شد و با خود گفتم: این کار من را امام رضا حوالی کرده و دیگر مشکلی برام پیش نمیاد.
مجله تربیتی خورشید بی نشان
.• کتابِ مرتضی و مصطفی •. " قسمت۴ " |فصل اول : شما کہ ایرانی هستی| { پایان فصل اول } ...💔... خوشحا
رفتم سوار اتوبوس شدم. برای اینکه تابلو نشوم، رفتم ته اتوبوس، آخرین صندلی و در کنجش نشستم. می‌ترسیدم باز دوباره گیر بدهند. در همین حین، یک نفر آمد داخل اتوبوس و گفت: آقایی که حاجی سفارش رو کرده ،کجاست😰؟ بند دلم پاره شد😐 و گفتم دوباره گیر بازار شروع شد.🤦‍♂ از جا بلند شدم و خودی نشان دادم. اشاره کرد و گفت: بیا جلو! با خودم گفتم حتما می خواد پیاده ام کنه😔. استرس زیادی داشتم. جلو که رفتم یک نفر را بلند کرد و گفت: تو برو بشین عقب! بعد من را کنار خودش نشاند. نفس راحتی کشیدم.😩 کمی با آنها عیاق شده بودم و حتی کار پذیرایی از بچه‌ها را هم من انجام می‌دادم. البته تابلو بازی هم در می‌آوردم.😆 در بین راه او یک برگه به من داد و گفت: این برگه رو بگیر، ۴۴ تا اسم و فامیل سوری بنویس، بده به من. اسم های واقعی نفرات رو ننویس. مثلا بزن حسن حسینی، محمد تقی نژاد. حواست باشه راننده متوجه نشه، بلند شو برو دو تا صندلی عقب تر این لیست را پر کن. نفهمیدم این کار برای چیست، برای بیمه بودن یا چیز دیگر، متوجه نشدم. بلند شدم رفتم دو تا صندلی عقب تر، هر اسم و فامیلی به ذهنم رسید، نوشتم .اگر هم یادم نمی‌آمد، اسم دوستانم را می‌نوشتم.😄 در عرض سه چهار دقیقه ۴۴ تا اسم و فامیل نوشتم و برگه را پر کردم و تحویل دادم. با تعجب نگاهی به برگه انداخت و گفت : تکمیل کردی؟! گفتم: بله. گفت: اسم بچه‌ها رو که ننوشتی؟ گفتم: نه، من همه رو از خودم نوشتم. از چهره اش معلوم بود خوشش آمده است.🙃 ...💔... ⚪️ دارد ... Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Farahmand-Doaa-Ahd_SoftGozar.com.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ ظهور فرمانده ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ به نیابت از عج هدیه به محضر سلام الله علیها ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺🍃اینکه می گویید زن ها پیچیده‌اند، گاهی هم بهانه‌گیر، کاملا درست! اما کافی است به همین زن پیچیده، عشق بدهی! دوستت دارم هایت را مانند وعده‌های دارویی سر ساعت به خوردش بدهید. 🌺🍃بعد بنشینید و ببینید این دارو چه اثر معجزه آسایی دارد! آنگاه دیگر پیچیدگی ای در کار نیست! زلال، شفاف، معلوم و ساده می‌شود، بدون ذره ای ابهام و بهانه. 🌺🍃اگر در زن پیچیدگی زیادی می‌بینید، بدانید خیلی وقت است داروی تقویتی محبت و دوستت دارم را از او دریغ کردید. ┏━━━•✾•💁‍♂•✾•━━━┓ Join @khorshidebineshan ┗━━━•✾•💁‍♀•✾•━━━┛
همسر بهانه‌گیر نباشید‼️ به جای بهانه‌گیری با همسرتون صحبت کنید. برای عنوان کردن شکایاتتون زمان مناسبی رو انتخاب کنید سر سفره غذا، هنگام مهمونی رفتن و یا موقع دیدن تلویزیون فرصت خوبی برای طرح شکایات نیست.به همسرتون فرصت استراحت و آرامش بدین و سپس به طرح دلگیری‌ها و شکایت‌ها بپردازید. در برابر جمع و یا حتی در حضور بچتون به انتقاد از همسرتون نپردازید. برای همسرتون هدیه بگیرید. گاهی هم سکوت کنید. همیشه عصبانی شدن و بهانه‌گیری به شما کمک نمی‌کنه. شاید برخی از اوقات لازم باشه سکوت کنید و در برابر اشتباه همسرتون حرفی نزنید. ┏━━━•✾•💁‍♂•✾•━━━┓ ❥ Join @khorshidebineshan ┗━━━•✾•💁‍♀•✾•━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 5 خیلی چیزا هست که از اون روزا میتونم بگم... اما یاد ا
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 6 👌ولی بچه ها ؟ من اگه زندان هم میرفتم رسالتمو تو همون زندان ادامه میدادم و همه رو به پاکی دعوت میکردم... تو همون روز چند تا از کسایی که اونجا بودن رو تونستم نماز خون کنم... ☺️ کلا همه چی حل شد و برام سوء سابقه نشد...وگرنه برای کار و خروج از کشور اذیت میشدم... خیلی اتفاقات دیگه هم بود که دوست ندارم بگم...در همین حد کافیه... اما من به هر جایی برسم بخاطر همون تضادهای وحشتناک سال ۹۳ بود... اگه میبینی اینقدر انگیزه دارم دلیلش همون چیزاست... ✅ انقدر انگیزه دارم برای تغییر که اصلا نمیتونید تصور کنید...😌 اصلا این انگیزه کم نمیشه... اتفاقا روز به روز انگیزم داره بیشتر میشه... ✳️✳️ خلاصه داداش... من از زیر صفر شر وع کردم. هیچوقت دیر نیست. امیدوارم این حرفام واست تجربه بشه. پشت ادبیات ساده ای که نگارشم داره کلی حرفه... من بلد نیستم خودم نباشم... ازت میخوام بخاطر صداقتی که دارم فقط به حرفام فکر کنی و تا میتونی برای ساختن آیندت تلاش کنی... چیزی که من الان فهمیدم اینه: همه اتفاقات خوب در میوفته... 💟پس همیشه نمازتو بخون و تو این مسیر بمون و تا میتونی از تجربیات اینو اون استفاده کن... 💯بهشت همین دنیاست. اگه خوب زندگی کنی همین دنیات میشه بهشت..پس بسازش... دست نویسهای Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 6 👌ولی بچه ها ؟ من اگه زندان هم میرفتم رسالتمو تو همون
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 7 🌹من دوست دارم به حرفام فکر کنی... همین... دوست ندارم اتفاقاتی که برای من افتاد برای کسی بیوفته... 😞😔 👌پس قبل تغییر تغییر کن... قبل اینکه دیر بشه... قبل اینکه جهان بخواد به زور تغییرت بده... هیچوقت دیر نیست... آدم وقتی به ته خط میرسه خیلی چیزاش تغییر میکنه داداش. تو قرنطینه این چیزارو به چشم دیدم ... به خدا همشون پشیمون و ناراحت بودن... تا اسم نماز میاوردم همه میگفتن باشه. ☑️میدونی مشکل همشون چی بود؟ عدم درک ... عدم عزت نفس... عدم هدف... وگرنه اگه این چیزارو داشتن هیچوقت کارشون به اینجاها نمیکشید... یکیشون همش خواب بود... بهش گفتم داداش چرا انقدر میخوابی ؟ گفت دست خودم نیست... من فکر میکردم ۲۹ سالشه... اما وقتی رو تابلو سنشو دیدم فهمیدم ۱۷ سالشه... 😞 خیلی تعجب کردم...گفتم چرا اینجوری شدی ؟ گفت بخاطر شیشه. بچه ها...بدترین مواد مخدر شیشست... بعد از مصرف دیگه هیچی نمیفهمی... ❌♨️ یه چیزی بگم بخندیم 😁 یکی مصرف کرده بود و بعد خودش با پای خودش رفت خودشو به پلیس لو داد و گفت : من کلی موتور دزدیدم بعدش اومده بود تو سلول هی میگفت این کشتی چرا انقدر تکون تکون میخوره 🙄 اقا رسما قاطی کرده بود... ☑️☑️☑️ دستنویس های Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 بگو دعا نکنند! و گفتی ما بچه هایمان را صدا میکنیم، شما بچه هایتان را صدا کنید. ما زنهایمان را می آوریم، شما هم زنهایتان را بیاورید. ما می آئیم، شما بیائید. ما می ایستیم اینطرف، شما آنطرف. ما می گوییم خدا، شما می گویید خدا۔ ما می گوییم هر کی راسته، بماند. شما می گویید هر کی ناراسته، عذاب او را بگیرد. یادت هست این حرفها را؟ خب اگر یادت هست پس کجایند؟ کجایند بچه هایتان؟ کجایند زنهایتان؟ شما همین قدر هستید؟ ملتتان پنج نفره است؟ ما چشمهایمان عوضی می بیند یا راستی راستی پنج تائید؟ طرف ما را نگاه کن! تا چشم می بیند آدم ایستاده. هر چی نصرانی بوده اوردیم. فقط چند تا صف پیرمرد داریم، دیگر چه رسد به زن و بچه...
💔 حالا اقلا بگو این مردمت بیایند جلوتر! بگو بیایند زیر آن درخت روبرویی تا همدیگر را ببینیم. اسقف ما می گوید: ترا به روح عیسی مسیح، بگو آن دو تا بچه دست هایشان را بیاورند پایین. بگو آن خانم از زمین بلند شود. بگو آن بلند بالا که شانه به شانه ات ایستاده، نگاهش را از آسمان بگیرد. اسقف ما می گوید: این هایی که من صورتهایشان را می بینم، اگر نفرین کنند، نسل ما از زمین بر می افتد. می گوید: «بگو ما تسلیمیم». 📕خدا خانه دارد! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عرقیّات مفید در درمان بیماری‌های اعصاب: ✍نسخه های استاد ضیایی: 1ـ عرق طبیعی بیدمشک (مقوّی اعصاب، آرامبخش)، 2ـ عرق طبیعی گُل بهار نارنج (ضدّ میگرن، ضدّ کابوس شبانه، ضدّ بیماری وحشت)، 3ـ عرق طبیعی آویشن (آرامبخش و ضدّ تنش عصبی)، 4ـ عرق طبیعی استوخدوس (ضدّ میگرن)، 5ـ عرق طبیعی بادرنجبویه (ضدّ اضطراب و دلهره، ضدّ افسردگی)، 6ـ عرق طبیعی ریحان (ایجاد خواب آرام و رفع سرگیجه)، 7ـ عرق طبیعی شنبلیله (تقویت قوای جسمی و دِماغی)، 8ـ عرق طبیعی شوید (در بیمارانی که چربی‌های مضرّ خون‌شان بالاست، برای رفع احساس کسالت و خواب آلودگی مفید است)، 9ـ عرق طبیعی طارونه (مقوّی اعصاب، آرام‌بخش، ضدّ روماتیسم)، 10ـ عرق طبیعی مرزه (رفع ضعف عمومی یا ضعف ناشی از استرس). ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فیلم| گلایه یکی از زائرین حرم حضرت معصومه از اقدامی عجیب در ترمینال مسافربری قم وقتی در ترمینال اتوبوسرانی قم با قیمتهای بالا به مسافران بلیط میفروشند، بلیط آنها را میگرند پاره میکنند و بعد به آنها فحاشی میکنند و می گویند بلیطی به شما نفروختیم. 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
والدین، وظیفه دارند «انتخاب کردن» را به فرزندانشان بیاموزند... شما دائم برای فرزندتان تصمیم گیری نکنید، یا نظرتان را به او تحمیل نکنید. زیرا او باید در سالهای آینده، تصمیم ها و انتخاب های مهمی داشته باشد، مثل: انتخاب دوست، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر و... البته کودک در سن زیر پنج سال، قدرت تصمیم گیری و انتخاب محدودی دارد... و اگر تعداد گزینه ها زیاد شود، او قدرت انتخاب کردن ندارد. تعداد انتخابهای کودک را محدود کنید تا قدرت تصمیم گیری پیدا کند و انتخاب کردن را یاد بگیرد. مثلا باید در سن زیر پنج سال، دو گزینه به او پیشنهاد دهید تا بتواند یکی از آنها را انتخاب کند. به عنوان مثال، موقع رفتن به مهمانی، دو لباس مناسب مهمانی از کمد خارج کنید، تا او یکی را بتواند انتخاب کند. Join @khorshidebineshan