eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 5 خیلی چیزا هست که از اون روزا میتونم بگم... اما یاد ا
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 6 👌ولی بچه ها ؟ من اگه زندان هم میرفتم رسالتمو تو همون زندان ادامه میدادم و همه رو به پاکی دعوت میکردم... تو همون روز چند تا از کسایی که اونجا بودن رو تونستم نماز خون کنم... ☺️ کلا همه چی حل شد و برام سوء سابقه نشد...وگرنه برای کار و خروج از کشور اذیت میشدم... خیلی اتفاقات دیگه هم بود که دوست ندارم بگم...در همین حد کافیه... اما من به هر جایی برسم بخاطر همون تضادهای وحشتناک سال ۹۳ بود... اگه میبینی اینقدر انگیزه دارم دلیلش همون چیزاست... ✅ انقدر انگیزه دارم برای تغییر که اصلا نمیتونید تصور کنید...😌 اصلا این انگیزه کم نمیشه... اتفاقا روز به روز انگیزم داره بیشتر میشه... ✳️✳️ خلاصه داداش... من از زیر صفر شر وع کردم. هیچوقت دیر نیست. امیدوارم این حرفام واست تجربه بشه. پشت ادبیات ساده ای که نگارشم داره کلی حرفه... من بلد نیستم خودم نباشم... ازت میخوام بخاطر صداقتی که دارم فقط به حرفام فکر کنی و تا میتونی برای ساختن آیندت تلاش کنی... چیزی که من الان فهمیدم اینه: همه اتفاقات خوب در میوفته... 💟پس همیشه نمازتو بخون و تو این مسیر بمون و تا میتونی از تجربیات اینو اون استفاده کن... 💯بهشت همین دنیاست. اگه خوب زندگی کنی همین دنیات میشه بهشت..پس بسازش... دست نویسهای Join @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 6 👌ولی بچه ها ؟ من اگه زندان هم میرفتم رسالتمو تو همون
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 7 🌹من دوست دارم به حرفام فکر کنی... همین... دوست ندارم اتفاقاتی که برای من افتاد برای کسی بیوفته... 😞😔 👌پس قبل تغییر تغییر کن... قبل اینکه دیر بشه... قبل اینکه جهان بخواد به زور تغییرت بده... هیچوقت دیر نیست... آدم وقتی به ته خط میرسه خیلی چیزاش تغییر میکنه داداش. تو قرنطینه این چیزارو به چشم دیدم ... به خدا همشون پشیمون و ناراحت بودن... تا اسم نماز میاوردم همه میگفتن باشه. ☑️میدونی مشکل همشون چی بود؟ عدم درک ... عدم عزت نفس... عدم هدف... وگرنه اگه این چیزارو داشتن هیچوقت کارشون به اینجاها نمیکشید... یکیشون همش خواب بود... بهش گفتم داداش چرا انقدر میخوابی ؟ گفت دست خودم نیست... من فکر میکردم ۲۹ سالشه... اما وقتی رو تابلو سنشو دیدم فهمیدم ۱۷ سالشه... 😞 خیلی تعجب کردم...گفتم چرا اینجوری شدی ؟ گفت بخاطر شیشه. بچه ها...بدترین مواد مخدر شیشست... بعد از مصرف دیگه هیچی نمیفهمی... ❌♨️ یه چیزی بگم بخندیم 😁 یکی مصرف کرده بود و بعد خودش با پای خودش رفت خودشو به پلیس لو داد و گفت : من کلی موتور دزدیدم بعدش اومده بود تو سلول هی میگفت این کشتی چرا انقدر تکون تکون میخوره 🙄 اقا رسما قاطی کرده بود... ☑️☑️☑️ دستنویس های Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 بگو دعا نکنند! و گفتی ما بچه هایمان را صدا میکنیم، شما بچه هایتان را صدا کنید. ما زنهایمان را می آوریم، شما هم زنهایتان را بیاورید. ما می آئیم، شما بیائید. ما می ایستیم اینطرف، شما آنطرف. ما می گوییم خدا، شما می گویید خدا۔ ما می گوییم هر کی راسته، بماند. شما می گویید هر کی ناراسته، عذاب او را بگیرد. یادت هست این حرفها را؟ خب اگر یادت هست پس کجایند؟ کجایند بچه هایتان؟ کجایند زنهایتان؟ شما همین قدر هستید؟ ملتتان پنج نفره است؟ ما چشمهایمان عوضی می بیند یا راستی راستی پنج تائید؟ طرف ما را نگاه کن! تا چشم می بیند آدم ایستاده. هر چی نصرانی بوده اوردیم. فقط چند تا صف پیرمرد داریم، دیگر چه رسد به زن و بچه...
💔 حالا اقلا بگو این مردمت بیایند جلوتر! بگو بیایند زیر آن درخت روبرویی تا همدیگر را ببینیم. اسقف ما می گوید: ترا به روح عیسی مسیح، بگو آن دو تا بچه دست هایشان را بیاورند پایین. بگو آن خانم از زمین بلند شود. بگو آن بلند بالا که شانه به شانه ات ایستاده، نگاهش را از آسمان بگیرد. اسقف ما می گوید: این هایی که من صورتهایشان را می بینم، اگر نفرین کنند، نسل ما از زمین بر می افتد. می گوید: «بگو ما تسلیمیم». 📕خدا خانه دارد! .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅عرقیّات مفید در درمان بیماری‌های اعصاب: ✍نسخه های استاد ضیایی: 1ـ عرق طبیعی بیدمشک (مقوّی اعصاب، آرامبخش)، 2ـ عرق طبیعی گُل بهار نارنج (ضدّ میگرن، ضدّ کابوس شبانه، ضدّ بیماری وحشت)، 3ـ عرق طبیعی آویشن (آرامبخش و ضدّ تنش عصبی)، 4ـ عرق طبیعی استوخدوس (ضدّ میگرن)، 5ـ عرق طبیعی بادرنجبویه (ضدّ اضطراب و دلهره، ضدّ افسردگی)، 6ـ عرق طبیعی ریحان (ایجاد خواب آرام و رفع سرگیجه)، 7ـ عرق طبیعی شنبلیله (تقویت قوای جسمی و دِماغی)، 8ـ عرق طبیعی شوید (در بیمارانی که چربی‌های مضرّ خون‌شان بالاست، برای رفع احساس کسالت و خواب آلودگی مفید است)، 9ـ عرق طبیعی طارونه (مقوّی اعصاب، آرام‌بخش، ضدّ روماتیسم)، 10ـ عرق طبیعی مرزه (رفع ضعف عمومی یا ضعف ناشی از استرس). ☜【طب شیعه】 🍏 @khorshidebineshan 🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فیلم| گلایه یکی از زائرین حرم حضرت معصومه از اقدامی عجیب در ترمینال مسافربری قم وقتی در ترمینال اتوبوسرانی قم با قیمتهای بالا به مسافران بلیط میفروشند، بلیط آنها را میگرند پاره میکنند و بعد به آنها فحاشی میکنند و می گویند بلیطی به شما نفروختیم. 🔴به پویش بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13
والدین، وظیفه دارند «انتخاب کردن» را به فرزندانشان بیاموزند... شما دائم برای فرزندتان تصمیم گیری نکنید، یا نظرتان را به او تحمیل نکنید. زیرا او باید در سالهای آینده، تصمیم ها و انتخاب های مهمی داشته باشد، مثل: انتخاب دوست، انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، انتخاب همسر و... البته کودک در سن زیر پنج سال، قدرت تصمیم گیری و انتخاب محدودی دارد... و اگر تعداد گزینه ها زیاد شود، او قدرت انتخاب کردن ندارد. تعداد انتخابهای کودک را محدود کنید تا قدرت تصمیم گیری پیدا کند و انتخاب کردن را یاد بگیرد. مثلا باید در سن زیر پنج سال، دو گزینه به او پیشنهاد دهید تا بتواند یکی از آنها را انتخاب کند. به عنوان مثال، موقع رفتن به مهمانی، دو لباس مناسب مهمانی از کمد خارج کنید، تا او یکی را بتواند انتخاب کند. Join @khorshidebineshan
سر حرف خود بایستید اگر کودک خواسته‌ای داشت که شما نمی‌توانید و یا صلاح نمی‌دانید به او جواب مثبت بدهید، بر سر نه خود بایستید. اگر کودک ببیند که بعد از اصرار و گریه و قشقرق می‌تواند شما را تسلیم خواسته خود کند یاد می‌گیرد که دفعات بعد هم از همین روش برای رسیدن به خواسته‌اش استفاده کند. بنابر این تنها زمانی به فرزندتان نه بگویید که مطمئنید از حرف خود برنمی‌گردید. اگر موقع شنيدن جواب منفي شما دست به مانور زد، خودزني كرد، سرش را به زمين كوبيد يا خودش را به زمين انداخت، تا زماني كه ميدانيد خطري ندارد مطلقا بي اهميت باشيد. Join @khorshidebineshan
سلام شبتان مهدوی 🌹14 صلوات🌹 برای سلامتی وظهور اقا بفرستید تا ان شاءالله قسمت جدید * تقدیم نگاه مهربانتان شود☺️👇👇👇
مجله تربیتی خورشید بی نشان
رفتم سوار اتوبوس شدم. برای اینکه تابلو نشوم، رفتم ته اتوبوس، آخرین صندلی و در کنجش نشستم. می‌ترسیدم
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 .• مرتضی و مصطفی •. " قسمت۵ " |فصل دوم : باید برگردی| { پایان فصل دوم } ...💔... به تهران که رسیدیم به پادگان شهید پازوکی انتقال داده شدیم. ما دوره ۳۰ بودیم. چون قبلا کار نظامی انجام داده بودم💪 به عنوان ارشد گردان انتخاب شدم😁. کارهای من حساب و کتاب داشت 😌. به موقع گردان را به خط می کردم و نظم خوبی بر گردان حاکم شده بود. مسئولین مرکز آموزش از من خوششان آمده بود و هوایم را داشتند.💛😊 حفاظت به شدت دنبال شناسایی ایرانی ها بود😰. در آن دوره، ۱۵ نفر ایرانی شناسایی شدند و آنها را برگرداند. طی این ۲۰ روز، خود من را هشت مرتبه کشیدند بیرون.😐 آن هم تقصیر خودم بود. تابلو بازی هایی در آوردند که نباید در می آوردم 😅.چند بار هم برادران افغانستانی زحمت کشیدند و آمارم را دادند. 😒 من حرفی به کسی نمی زدم، آنها از رفتار و حرکات من متوجه می‌شدند ایرانی هستم. برای مسئولین ثابت شده بود که من ایرانی هستم. هر بار می گفتند: آقا، برو وسایلت رو جمع کن، شما باید برگردی.😔 اما نمی‌دانم لحظه آخر چه اتفاقی می‌افتاد، که بیخیالم می شدند و دوباره به نیروها می پیوستم.😉🌸 روز آخر که قرار بود سوار اتوبوس🚌 شویم و به فرودگاه🛫 برویم، یکی از مسئولین آمد و پلاک ها را پخش کرد. از اینکه پلاک گرفتم حسابی خوشحال بودم🙃 آنها تعهد کتبی 📝 از من گرفتند که اگر مشخص شود ایرانی هستم، با من برخورد قضایی خواهد شد😰 و زندانی می‌شوم.🤦‍♂. پای برگه را امضا زدم؛ اما باز این آخر کار نبود.🙍‍♂ همه کارها درست پیش می‌رفت که یکی از مسئولین من را صدا زد و گفت: آقا تو ایرانی هستی، باید از همین جا برگردی!ـ پلاکتو بده🤨! من چون از همون اول همه چیز را به امام رضا💚 سپرده بودم، دلم قرص بود. ولی باز جوش میزد.😞 گفتم: نه، والله بلا من افغانی ام. گذرنامه داخل جیبم بود، آن را نشان دادم و گفتم: این هم گذرنامه! گذرنامه را گرفت و گفت: باید استعلام بکنیم، امروز هم دیگه نمیشه. گفت: برای فردا... حالا قرار بود همان شب هواپیما پرواز کند. گفتم: نه آقا برای چی فردا؟!؟ همین الان استعلام کن! گفت: الان که غروبه😕، دیگه کسی نیست ! گفتم: برای شما شب و روز نداره همین الان استعلام بگیرید🙏 شما اگه بخواید به هر جا ارتباط بگیرید، زنگ میزنید میگین آقا این را استعلام کنید.😉 گفت اگر استعلام بکنیم و ایرانی باشی برات گرون تموم میشه ها! گفتم: هر کاری خواستی بکن، اصلا زندانی چیه ، اعدامم بکن😁 وقتی من افغانی هستم‌، دیگه باکی ندارم. محکم و قرص روی حرفام ایستادم و گفتم افغانی هستم.✌️ این را بچه های افغانستانی به من یاد داده بودند😀 انها گفتند: که اگر نعوذبالله ، خداوندهم امد پایین، بگو من افغانستانی هستم. 😏 با پافشاری که انجام دادم، در نهایت موفق شدم و آنها کوتاه آمدند و رضایت دادند که من هم به فرودگاه✈️ بروم. سوار اتوبوس🚌 شدیم رفتیم و فرودگاه و از آنجا با پرواز تهران دمشق ، به سوریه رفتیم😆. معمولا هر وقت به عراق می رفتم یا با موبایل📱 یا از طریق نت، یک روز در میان به خانه🏠 زنگمی زدم و با خانمم صحبت میکردم📞. وقتی به پادگان آموزشی در تهران رفتیم ، نه موبایلی داشتیم📱 و تلفنی☎️ . در تمام این مدت بیست و چهار پنج روز در قرنطینه کامل بودیم. هیچ ارتباطی با بیرون نداشتیم😔. از محوطه حیاط پادگان باید بیرون می‌رفتیم. به خاطر شرایط خاصی هم که داشتم نمی‌توانستم به کسی بگویم به خانه ‌ام تلفن بزند، چرا که ایرانی بودنم لو می رفت.😒 چون سابقه نداشت این همه مدت به خانه تلفن نزنم، خانمم🧕 حسابی نگران و دلواپس شده بود.🤭 وارد دمشق که شدیم، اولین کارم تلفن زدن به خانه بود.
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 .• #کتابِ مرتضی و مصطفی •. " قسمت۵ " |فصل دوم : باید برگردی| { پایان فصل دوم } ...💔
یک تلفن پیدا کردم و با خانه تماس گرفتم. وقتی خانمم گوشی را برداشت، بعد از سلام، با عصبانیت گفت: این چه وضعشه؟!؟😡نه یه زنگی، نه یه تلفنی؟ معلوم هست کجایی؟ معذرت خواهی کردم و گفتم: ببخشید، نشد که تلفن کنم، من الان سوریه هستم. عصبانیتش بیشتر شد😡❌ و با فریاد گفت: چرا داری دروغ میگی؟ فکر می کنی من نمیدونم؟ تو الان تهرانی!!! حسابی داغ کرده بود.😞 ظاهرا پیش شماره ی ۰۲۱ افتاده بود و من هم از این قضیه بی‌خبر.🤷‍♂ هرچه به خانم می‌گفتم والله بالله من سوریه ام ، قبول نمی‌کرد🙍‍♂ بعدا فهمیدم او فکر کرده بود که من رفتم تهران و تجدید فراش کردم😜 پشت گوشی داد و بیداد راه انداخته بود.😅 به او گفتم: چرا اینجوری صحبت می‌کنی؟ گفت: برای اینکه داری دروغ می گی! گفتم: چرا باور نمیکنی،میگم من سوریه ام. دمشق ام !!! گفت: آدرسش کجاست؟ گفتم: خانوم، من از روزی که اومدم، توی پادگان آموزشی تو تهران بودم. گفت: چرا زنگ نزدی؟!؟ گفتم: خب بابا نمی شد زنگ بزنم. دوباره گفت:نه! الانم تهرانی داری به من دروغ میگی! گفتم: نه به خدا، من الان دمشق ام. گفت: دروغ میگی! آدرس پادگانو بده به من، با بابام می خوایم بیایم تهران😡 تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که برایش عکس بفرستم تا باورش شود. چند تا عکس با لباس نظامی با بچه‌ها گرفتم و از طریق لاین برایش ارسال کردم. بگی نگی باورش شد ولی هنوز از دستم شاکی بود و در تماس‌های تلفنی سرسنگین برخورد می کرد.😔 ...💔... ⚪️ دارد ... Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Farahmand-Doaa-Ahd_SoftGozar.com.mp3
9.72M
🌺 ═══✼🍃🌹🍃✼═══ دعای عهد کم حجم ✨🕊الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🕊✨
‍ ‍ ‍ ┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋 🦋اولین ســـــلام صبــحگاهے تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان 🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 🦋🌺السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المَهدي یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے الاَمان الاَمان🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋 🌹 🌹 🦋🌺 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.🌺🦋 🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐🦋💐 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ ظهور فرمانده ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ به نیابت از عج هدیه به محضر علیه السلام ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─ Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجله تربیتی خورشید بی نشان
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 #از_سفیر_ابلیس_تا_سفیر_پاکی 7 🌹من دوست دارم به حرفام فکر کنی... همین... دوست ندا
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 8 بعد توبه کردنم زمین زیاد خوردم اما پا میشدم و ادامه میدادم و درس میگرفتم.. عذاب وجدان خودمو با یاد خدا آروم میکردم . کلا یاد خدا وجدانمو ساکت میکنه و باعث میشه با آرامش بیشتری به سمت جلو حرکت کنم. خدارو شکر تموم آثار گناه از چهره و صورتم پاک شده و نوع ادبیاتم و حرف زدنم و نگرشم زمین تاآسمون تغییر کرده. حق الناس تا خرخره دارم😞 اما یه چیزایی هست با خدا طی کردم... در کل رابطه من با خدا یکم متفاوته...شاید شما نتونید زیاد درک کنید... ولی کلا منو خدا یه رابطه دیگه ای با هم داریم... اما سعی کردم خیلی از حق الناس هامو جبران کنم و دارم میکنم. بزرگترین دلیل انگیزمم فقط و فقط جبران گذشتمه. همین... اندازه تار موهاتون خدا میتونست مچمو بگیره. اما دستمو گرفت... 😭😭😭 خیلی نامردیه با این خدا رفیق نشی.😭 💕دلیل اصلی اینکه خدا منو برگردوند صداقتم بود. آدمی ام که به خودم دروغ نمیگم. راسی یه چیزی بگم بهتون من اگه جهنمم برم به خودم افتخار میکنم.... مهم نیست.... مهم اینه کم نذاشتم... ☺️هر چند میدونم خدا اون دنیا خیلی بهم حال میده... دستنویس های Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی فقط بايد ديدگاهمان را عوض كنيم تا... نگوييم: "فرزندم لجباز است " بگوييم: "به دنبال استقلال است او دارد "من" وجودی خويش را می شناسد و هويت خود را پيدا می كند و من خوشحالم كه مي تواند "نه" بگويد و توانايی مخالفت و ابراز عقيده اش را دارد. بسياری از مشكلات و مسائل بين والدين و فرزندان ناشی از سوء تفاهم است. كودك به دنبال امنيت در آغوش مادر می گردد و مادر گمان مي كند كودك "بغلی" شده ... كودك از وحشت ديدن يك برنامه تلويزيونی شب ها به اتاق والدين پناه می برد و ظن پدر اين است كه او وابسته شده و در اين مورد خاص هم به كودكی كه در جست و جوی خودشناسی ست برچسب "لجباز" می خورد. زمانی كه اندكی زاويه ديدمان را تغيير دهيم و فرزندمان را طوری ببينيم كه در حال شناخت هويت خود و تلاش براي مستقل شدن است، به جای عصبانی شدن مراقبش خواهيم بود و كمكش خواهيم كرد. 👇 Join‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @nooredideh