eitaa logo
مجله تربیتی خورشید بی نشان
828 دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
5.3هزار ویدیو
354 فایل
ارتباط با مدیر کانال @mahdavi255
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتماد به نفس__باربارا دی آنجلیس.pdf
2.03M
👆👆 ✅ اعتماد به نفس و دستیابی به ان و زندگی با آن نویسنده: باربارا دی آنجلیس مترجم: هادی ابراهیمی انتشارات: نسل نو اندیش 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ 🆔 @khorshidebineshan
4_5904292344970084579.pdf
2.23M
👆👆 ✅ فکرتان را عوض کنید تا زندگیتان عوض شود. نویسنده: برایان تریسی مترجم: مهدی قراچه داغی 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ 🆔 @khorshidebineshan
چگونه بهترین همسر باشم؟.pdf
1.64M
👆👆 ✅چگونه بهترین همسر باشم؟ نویسنده: محسن کاظمی انتشار واحد مطالعات اسلامی مرکز فرهنگی قدر 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ 🆔 @khorshidebineshan
چطور با هر جور آدم ارتباط برقرار کنیم؟.pdf
7.77M
👆👆 ✅چطور با هرجور آدمی ارتباط برقرار کنیم؟ توضیح(۹۲ ترفند بر جا کردن در دل آدم ها) نویسنده: لیل نودز مترجم: فرخ بافنده انتشارات: بخشایش 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ 🆔 @khorshidebineshan
تکنیک های ساده برای کاهش استرس.pdf
1.72M
👆👆 ✅ تکنیک های ساده برای کاهش استرس نویسنده: کیوان کاوه انتشارات شهید فهمیده 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ 🆔 @khorshidebineshan
6a239a2179b7077df99c38fe1caec4e29391d9bc.pdf
872.8K
👆👆 ✅ دانلود کتاب ارزنده «مزاج انواع» نوشته استاد گرانقدر حکیم حسین خیراندیش، پدر طب سنتی ایران 👈 خلاصه ای از مزاج شناسی غذاها، میوه ها، اجسام، رنگها، صداها، بوها و ... 👈 توصیه می کنیم به مشتاقان طب سنتی ، بویژه مادران گرامی جهت آشنایی با اصول زندگی سالم و طب سنتی و مزاج شناسی، حتما این کتاب ارزشمند که به صورت رایگان در دسترس قرار داده شده چندین بار مطالعه بفرمایند. ✅ بخوانید و برای عزیزان خود ارسال کنید. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
ashti.pdf
517.1K
👆👆 👌 فوق العاده و تاثیرگذار ✅آشتی با امام عصر عج. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
4_5954001093863147007.pdf
5.26M
👆👆 ✅ راهنمای عملی تغییر و اصلاح رفتار کودک نویسنده: لین کلارک مترجم: رضا رستمی 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
شب هاي پیشاور.pdf
2.09M
👆👆 ✅ شب های پیشاور 👌 مناظره بین شیعه و سنی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با لمس هشتک در این کانال، یک کتابخانه غنی را مشاهده خواهید کرد. 👇👇 🆔 @khorshidebineshan
✳ ده دقیقه وقت پیدا می‌کرد، می‌رفت سروقت کتاب‌هایش 🔻 وقتی از عملیات خبری نبود، می‌خواستی پیداش کنی، باید جاهای دنج را می‌گشتی. پیداش که می‌کردی، می‌دیدی به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت پیدا می‌کرد، می‌رفت سروقت کتاب‌هایش. گاهی که کاری فوری پیش می‌آمد، کتاب همان‌طور باز می‌ماند تا برگردد. 📚 از کتاب ۱۰ 📖 صفحه ۵۲ 👤 خاطراتی از ✅ اینجا بخوانید؛ (برش‌های ناب از کتاب‌هایی که خوانده و سخنرانی‌هایی که شنیده‌ایم) @khorshidebineshan
کرونا.pdf
1.38M
👆👆 💢 کتابچه جنجالی ؛ بزرگترین دروغ قرن در قالب ۳۵ صفحه به طور رایگان منتشر شد... 📌به همراه شواهد و مستندات 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
فرمانده من.pdf
2.59M
👆👆 📕کتاب« فرمانده من » ❤️رهبر معظم انقلاب: وقتی کتاب فرمانده من را خواندم بی اختیار پشتش بخشی از زیارت نامه را نوشتم: السلام علیکم یا اولیاءالله، واقعا دیدم که در مقابل این عظمت انسان احساس حقارت میکند، این کتاب از کتب بسیار برجسته است من وقتی این کتابها را میخوانم، به این فکر می‌افتم که اگر ما برای صدور مفاهیم انقلاب همین کتابها را منتشر کنیم، کار کمی نکردیم‌. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
40Fekre-Sami.pdf
35.81M
👆👆 ✅کتاب ۴۰ فکر سمی (شناخت درمانی) تالیف: آرنولد لازاروس مترجم: شمس الدین حسینی انتشارات: نسل نو اندیش 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
سه دقیقه در قیامت .pdf
2.15M
👆👆 📗دانلود کتاب «سه دقیقه در قیامت» 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
430556_707.pdf
2.71M
👆👆 📗 بر پله های آسمان 📝 خاطراتی از سردار شهید ابوالفضل مهرابی و شهید جعفر مهرابی ، شهدای شهرستان دامغان ، به همراه تصاویری از آنان 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ با معرفی هر به دوستان خود، ما را در زمينه سازی ظهور یاری کنید. ⬇️⬇️ @khorshidebineshan
🖤یافاطمه زهرا🖤: 🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨ به روایت همسر قسمت 5⃣ سال شصت بود، که یکی از دوست هام در اصفهان گفت: "می خواهد برود پاوه. " گفت : "چطور می توانم بروم؟ " گفتم : "برادری هست، به اسم همت، که الان هم فکر کنم آن جاست. با او تماس بگیری از همه نظر مشکلت را حل می کند.هم از نظر خانه و هم از نظر کار. " تاکید کردم که اگر رفتی آنجا از من هیچ حرفی نزنیا.. نزد هم. خود ابراهیم فقط زرنگی به خرج داده بود گفته بود : " شما را خواهر بدیهیان معرفی کرده؟ " او هم گفته بود: " بله. شما از کجا فهمیدید؟" ابراهیم زنگ زد خانه مان. گفت : "شنیدم قرار است بیایید پاوه؟ دیدم نیامدید، دیر کردید، گفتم شاید خدای ناکرده..... " گفتم :" نه،کی گفته؟ اصلا همچنین قراری نبوده... " گفت : " دوستتــــــــــــــــــــان زنگ زد گفت. " گفتم :" نه، اولاً قرار نیست بیام، بعد هم این که اگر بیام اصلا آن جا نمیام. " توی یکی از جلسه های امور تربیتی یکی از دوستانم از نیمرخم مرا شناخت.آمد و گفت : "پس چرا نرفتی پاوه؟؟ اگر من بیام تو هم می آیی؟؟ " گفتم :"خانوادت اجازه می دهند؟" گفت : " به امتحانش می ارزد. " به مادرش گفته بود، می خواهد برود کردستان و مادرش فکر کرده بود، می خواهد برود شهر کرد و گفته بود : " باشد... " بخصوص وقتی شنیده بود من هم همراهش می روم، گفته بود ؛بهتر خیالم این طوری راحتر است. هر منطقه یی استخاره کردم بد آمد، جز کردستان. به دوست همراهم گفتم :" هر جا به جز پاوه. " می دانستم ابراهیم فرمانده سپاه پاوه شده. به او گفتم :" می رویم سقز. " گفت :" یعنی اینقدر برات مهمه؟ " گفتم : "بله. خیلی. " گفتم : " وقتی رسیدیم آموزش و پرورش کرمانشاه و ازت پرسیدند کجا می خواهید اعزام شوید، فقط بگو سقز. یادت نره؟؟ " گفت : " نه. " رسیدم کرمانشاه، باران زیادی می آمد، رفتیم آموزش و پرورش. پرسیدند : " خب خواهرها دوست دارند کجا اعزام شوند؟ " دوستم گفت : " پاوه. " زبانم بند آمده بود، نه به دستم و نه به آن که داشت حکم مان را می نوشت نتوانستم چیزی بگویم. حکم را دست مان داد،گفت :مواظب خودتان باشید. به دوستم گفتم : " مگر من دو ساعت به تو توضیح ندادم نگو پاوه؟ مگر من زندگی خصوصی ام را برای تو تعریف نکردم که بفهمی برای چی می گویم سقز؟ چی شد که گفتی پاوه؟ " گریه می کرد، قسم می خورد، (باور می کنید؟)قسم می خورد که خودش هم متوجه نشده چرا گفته پاوه. تمام راه را،در آن هوای بارانی و غروبی که رنگ می باخت و شبی که می غرید، فقط گریه می کردم و نمی دانستم چرا. ..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌹 •🌱• @khorshidebineshan
1001 fazilat_210728_092942.pdf
7.51M
👆👆👆 💯 توجه! 💯 🌸 کتاب گرانقدر و قیمتی 1001 فضیلت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام بصورت pdf تقدیم می گردد. 🌺 ان شاءالله ضمن مطالعه و آشنایی با فضایل ایشان نسبت به نشر این کتاب برای استفاده دوستان مشتاق ارسال بفرمایید. 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ های بسیاری در این کانال وجود دارد. 👇👇 🆔 @m_serat
کتاب طرح درس نسل حسینی.pdf
6.11M
📚📚📚📚📚📚 🔴 | طرح درس «نسل حسینی» با هدف ساده‌سازی مفاهیم عمیقِ عاشورا در سایت شبکه مبلغان برای کودکان و نوجوانان منتشر شد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👨‍🏫مخاطب اصلی این طرح درس مبلغانی‌اند که تصمیم دارند برای کودکان و نوجوانان محل تبلیغی خود کلاس‌هایی برگزار کنند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📝 موضوعات این طرح درس: درس اول: شیرینی کنار هم بودن! درس دوم: به من همکاری بده! درس سوم: دختران فرشته‌اند! درس چهارم: از تنهایی بدم می‌آید! درس پنجم: با هم قوی‌تریم! درس ششم: ما همه با هم هستیم! درس هفتم: به کسی نگو، ولی... ! درس هشتم: کشتی نجات! درس نهم: فقط به عشق حسین(علیه السلام)! درس دهم: برای ظهور کاری کنیم! 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 5⃣ های بسیاری در این کانال وجود دارد. 👇👇 @khorshidebineshan
مجله تربیتی خورشید بی نشان
رفتم سوار اتوبوس شدم. برای اینکه تابلو نشوم، رفتم ته اتوبوس، آخرین صندلی و در کنجش نشستم. می‌ترسیدم
🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 .• مرتضی و مصطفی •. " قسمت۵ " |فصل دوم : باید برگردی| { پایان فصل دوم } ...💔... به تهران که رسیدیم به پادگان شهید پازوکی انتقال داده شدیم. ما دوره ۳۰ بودیم. چون قبلا کار نظامی انجام داده بودم💪 به عنوان ارشد گردان انتخاب شدم😁. کارهای من حساب و کتاب داشت 😌. به موقع گردان را به خط می کردم و نظم خوبی بر گردان حاکم شده بود. مسئولین مرکز آموزش از من خوششان آمده بود و هوایم را داشتند.💛😊 حفاظت به شدت دنبال شناسایی ایرانی ها بود😰. در آن دوره، ۱۵ نفر ایرانی شناسایی شدند و آنها را برگرداند. طی این ۲۰ روز، خود من را هشت مرتبه کشیدند بیرون.😐 آن هم تقصیر خودم بود. تابلو بازی هایی در آوردند که نباید در می آوردم 😅.چند بار هم برادران افغانستانی زحمت کشیدند و آمارم را دادند. 😒 من حرفی به کسی نمی زدم، آنها از رفتار و حرکات من متوجه می‌شدند ایرانی هستم. برای مسئولین ثابت شده بود که من ایرانی هستم. هر بار می گفتند: آقا، برو وسایلت رو جمع کن، شما باید برگردی.😔 اما نمی‌دانم لحظه آخر چه اتفاقی می‌افتاد، که بیخیالم می شدند و دوباره به نیروها می پیوستم.😉🌸 روز آخر که قرار بود سوار اتوبوس🚌 شویم و به فرودگاه🛫 برویم، یکی از مسئولین آمد و پلاک ها را پخش کرد. از اینکه پلاک گرفتم حسابی خوشحال بودم🙃 آنها تعهد کتبی 📝 از من گرفتند که اگر مشخص شود ایرانی هستم، با من برخورد قضایی خواهد شد😰 و زندانی می‌شوم.🤦‍♂. پای برگه را امضا زدم؛ اما باز این آخر کار نبود.🙍‍♂ همه کارها درست پیش می‌رفت که یکی از مسئولین من را صدا زد و گفت: آقا تو ایرانی هستی، باید از همین جا برگردی!ـ پلاکتو بده🤨! من چون از همون اول همه چیز را به امام رضا💚 سپرده بودم، دلم قرص بود. ولی باز جوش میزد.😞 گفتم: نه، والله بلا من افغانی ام. گذرنامه داخل جیبم بود، آن را نشان دادم و گفتم: این هم گذرنامه! گذرنامه را گرفت و گفت: باید استعلام بکنیم، امروز هم دیگه نمیشه. گفت: برای فردا... حالا قرار بود همان شب هواپیما پرواز کند. گفتم: نه آقا برای چی فردا؟!؟ همین الان استعلام کن! گفت: الان که غروبه😕، دیگه کسی نیست ! گفتم: برای شما شب و روز نداره همین الان استعلام بگیرید🙏 شما اگه بخواید به هر جا ارتباط بگیرید، زنگ میزنید میگین آقا این را استعلام کنید.😉 گفت اگر استعلام بکنیم و ایرانی باشی برات گرون تموم میشه ها! گفتم: هر کاری خواستی بکن، اصلا زندانی چیه ، اعدامم بکن😁 وقتی من افغانی هستم‌، دیگه باکی ندارم. محکم و قرص روی حرفام ایستادم و گفتم افغانی هستم.✌️ این را بچه های افغانستانی به من یاد داده بودند😀 انها گفتند: که اگر نعوذبالله ، خداوندهم امد پایین، بگو من افغانستانی هستم. 😏 با پافشاری که انجام دادم، در نهایت موفق شدم و آنها کوتاه آمدند و رضایت دادند که من هم به فرودگاه✈️ بروم. سوار اتوبوس🚌 شدیم رفتیم و فرودگاه و از آنجا با پرواز تهران دمشق ، به سوریه رفتیم😆. معمولا هر وقت به عراق می رفتم یا با موبایل📱 یا از طریق نت، یک روز در میان به خانه🏠 زنگمی زدم و با خانمم صحبت میکردم📞. وقتی به پادگان آموزشی در تهران رفتیم ، نه موبایلی داشتیم📱 و تلفنی☎️ . در تمام این مدت بیست و چهار پنج روز در قرنطینه کامل بودیم. هیچ ارتباطی با بیرون نداشتیم😔. از محوطه حیاط پادگان باید بیرون می‌رفتیم. به خاطر شرایط خاصی هم که داشتم نمی‌توانستم به کسی بگویم به خانه ‌ام تلفن بزند، چرا که ایرانی بودنم لو می رفت.😒 چون سابقه نداشت این همه مدت به خانه تلفن نزنم، خانمم🧕 حسابی نگران و دلواپس شده بود.🤭 وارد دمشق که شدیم، اولین کارم تلفن زدن به خانه بود.
مسابقه بزرگ کتابخوانی بامحوریت (روایت جذاب و خواندنی از زندگی شهید مهدی زین الدین) 🎁 همراه با ۲۰۰ میلیون ریال جایزه نقدی 👇 حتی عزیزانی که قبلاً این کتاب رو مطالعه کردند می‌توانند در مسابقه شرکت کنند. 😍 پس فرصت رو از دست ندین! ❗️تهیه کتاب با تخفیف ویژه و نحوه شرکت در مسابقه، به صورت کامل در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/2451963915C2b213d83ca
مسابقه بزرگ کتابخوانی بامحوریت (روایت جذاب و خواندنی از زندگی شهید مهدی زین الدین) 🎁 همراه با ۲۰۰ میلیون ریال جایزه نقدی 👇 حتی عزیزانی که قبلاً این کتاب رو مطالعه کردند می‌توانند در مسابقه شرکت کنند. 😍 پس فرصت رو از دست ندین! ❗️تهیه کتاب با تخفیف ویژه و نحوه شرکت در مسابقه، به صورت کامل در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/2451963915C2b213d83ca
🍁🦋💐💚💐 {﷽} 💐💚💐🦋 📌‍ سلام علیکم و رحمت الله و برکاته خدمت تمامی خواهران و برادرانم  من هستم و میخواهم به امید خدا سرگذشت برادرم براتون بگم ، تا بدانیم که هیچ وقت برای دیر نیست حتی اگر مثل برادر من باشید... بله کمونیست برادرم یک آدم بود... 👌🏼اول میخواهم از خانوادم بگم که بدانید چه خانواده داریم... ما 4 فرزند هستیم اول خواهر بزرگم که کرده و تو یه شهر دیگه ست بعد برادرم و من و برادر کوچکم ، پدر و مادرم به حمد خدا میخوندن ولی زیاد از دین نمیدونستن به قول پدرم نماز ما از روی هست نه از روی   ولی در عین حال خانواده و خیلی بودیم پدر مادرم واقعا هم بودن به حدی که تمام طایفه میگفتن که دارن برای هم بازی میکنن پدرم هر موقع که از سر کار میامد مادرم هرچی دستش بود میزاشت زمین و میرفت پدرم و خیلی صمیمی باهم خوش بش میکردن طوری که انگار پدرم طولانی بوده و برادرم اگر خونه بود به شوخی میگفت : دست مادر منو میگیری؟ زمینت بزنم پیرمرد... پدرم میگفت به تو چه پدر سوخته زن خودمه تو چیکاره ای و با هم میکردن از یه طرف که هر دوتاشون قلقلکی بودن مادرم هر دوتاشون رو میداد و با هم شوخی میکردیم طوری میخندیدیم که گاه گاهی همسایه ها میگفتن شما همیشه به چی میخندید!؟ و این شوخی ها صمیمیت ما رو چند برابر کرده بود و ناگفته نماند که زیادی برای بزرگترها قائل بودیم به طوری که پدرم میگفت تو طایفه ما اگر بزرگ طایفه بگه که زنتو طلاق بده کسی حق نداره  و این احترام به جای خودش خیلی خوب نیست... 💫و اما زندگی برادرم... برادرم 16سال داشت و خیلی به خواندن داشت بیشتر کتاباش راجب یا بود و روزبروز تو دنیای بی دینی فرو میرفت و کسی اعتراض نمیکرد و چیزی بهش نمیگفتن... چون توی و آدم بود خیلی و بود و تو ورزش کمربند سیاه کاراته داشت و تا حالا کسی پشتش رو به زمین نزده بود و این پدر و عموم بود که همه جا پوزش رو میدادن که کسی تو طایفه نمیتونه پشت ما رو زمین بزنه ، و از هیچ چیزی کم نداشت های روز... 😔از کتابهایی که میخوند روزبروز بیشتر میشد، تا اینکه یه شب پدرم خونه نبود و یکی از فامیلای ما فوت کرده بود و مادرم گفت که باید بری برادرم میگفت نمیرم حوصله ندارم مرده که مرده به من چه روحش آزاد شده رفته... ولی مادرم گفت که عیبِ باید به جای پدرت بری ناچار رفت دیر وقت بود هنوز نیومده بود که مادرم به عموم زنگ زد که احسان چرا نیومده؟ عموم به پسر عموم گفت احسان کجا هست اونم گفت که گفته حوصله ندارم من میرم خونه تو تاریکی شب تنهای رفته نمیدونم الان کجاهست... شب خیلی دیر بود ساعت 3 نصف شب بود که یکی زنگ در زود با لگد میزد به در میزد در باز کن در باز کن  زود باش درو باز کن.... با مادرم رفتیم حیاط مادرم گفت کیه؟ احسان گفت مادر درو باز کن منم زود باش امدن زود باش ، درو باز کردیم با عجله آمد تو در بست سر تا پاش گلی بود مادرم گفت چی شده چیزی نگفت دوید تو خونه گفت درببند الان میان صورتش عرق کرده بود هارو کشید... مادرم گفت چی شده چرا اینطوری میکنی گفت چیزی نمیدونم چشماش زده بود بیرون نمیتونست بشینه به هر گوشه می‌رفت می‌گفت الان میان چیکار کنم؟ مادر کمکم کن من داشتم میترسیدم مادرم براش آب آورد گفت بخور گفت ولم کن آب چی الان میان... بد جوری ترسیده بود مادرم بزور بهش آب داد گفت بشین نشست به هر گوشه نگاه میکرد مادرم کرده گفت چی شده کی دنبالت کرده پسرم چرا اینطور میکنی...؟ گفت.... ادامه دارد ان شاء الله... 📝نویسنده: حزین خوش نظر ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎ Join @khorshidebineshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از بچگی می‌گفتند معجزه پیامبر، است. و من فکر می‌کردم چرا؟ هزار دلیل داشت که یکی یکی آموختیم. اما امروز از همه ملموس‌تر بودن آن است... کتاب، اثری مکتوب است که باقی می‌ماند. تا نسل‌ها... تا همیشه... و معجزه آخرین فرستاده باید چیزی باشد که تا پایان عمر زمین، برقرار بماند. و بعد از هزار و چهارصد سال، نوبت این نسل بشر است که با پیامبر آخرالزمان و پیامی که آورده، آشنا شود... و مردم باایمان ، چه افتخاری پیدا کردند برای معرفی کتاب آسمانی‌شان به مردم جهان... Join @khorshidebineshan 👇