داستان نویسی با هوش مصنوعی ۱
🟢دختر چوپان
✍علی اکبر ملکی
🟢 در دل دشتِ سرسبزی که سایه روشن تپهها بر آن میافتاد، دختر چوپان، روشنک، با گوسفندانش مشغول چوپانی بود.
سگ وفادارش، باران، در کنارش پارس میکرد و گوسفندان را در کنار هم جمع میکرد.
روشنک، با لباسی ساده و رنگارنگ و موهای بافتهشدهی بلندش، در میان گوسفندانش میدرخشید.
چشمان مشتاقش هر حرکتی را زیر نظر داشت و لبخندی از رضایت بر چهرهاش نقش بسته بود. باران با هوشیاری اطراف را میپایید و پارسهایش در دشت طنین میانداخت.
گوسفندان با آرامش در حال چرا بودند و صدای زنگولههایشان در نسیم به گوش میرسید. دشت پر از گلهای وحشی بود که رنگ و بویی دلانگیز به محیط میدادند. تپههای اطراف، مانند نگهبانانی سبز، بر دشت مشرف بودند و تصویری زیبا را خلق میکردند.
صدای باد در گوش روشنک زمزمه میکرد و افکارش را به پرواز درمیآورد.
او کودکی خود را به یاد میآورد و روزهایی را که در کنار مادرش به چوپانی میپرداخت. حالا خودش مسئول مراقبت از گوسفندان بود و با افتخار این وظیفه را بر عهده گرفته بود.
همانطور که روشنک در حال تفکر بود، ناگهان صدای خشخشی او را به خود آورد. سرش را برگرداند و یک گرگ حیلهگر را دید که زیرکانه به سمت گوسفندانش میخزید. قلب روشنک در سینهاش فرو ریخت، اما اجازه نداد ترس بر او غلبه کند.
باران با پارسهای بلندش به سمت گرگ حمله کرد و آن را دور کرد. گوسفندان وحشتزده شدند، اما روشنک با فریادهای محکم خود آنها را آرام کرد. گرگ از صحنه گریخت.
روشنک نفس راحتی کشید و باران را برای وفاداریاش ستود. او میدانست که بدون سگ وفادارش، ممکن بود اتفاق بدی برای گوسفندانش بیفتد.
همانطور که خورشید کمکم غروب میکرد، روشنک گوسفندانش را به سمت دهکده هدایت کرد. باران با افتخار در کنار او میدوید و روشنک احساس خوشبختی و سپاسگزاری از خدا میکرد.
او میدانست که زندگی به عنوان یک چوپان روستایی میتواند سخت باشد، اما عشق به والدینش و پیوند ویژه او با گوسفندان، این شغل را برای او به یک موهبت تبدیل کرده بود.
پایگاه خبری بصیرت خوشاب
@khoshab1
Basiratkhoshab.ir
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقای مهربانم سلام...
نسيم صبح، سلامم ببر به محضر دوست
بگوي حال دل خسته ام تو در بر دوست
نسيم صبح، چو بر زلف او گذر کردي
بيار همره خود بوي مشک و عنبر دوست
نسيم صبح، به آهنگ عشق و ناز برو
ببوس از طرف من ز پاي تا سر دوست
نسيم صبح، دو چشمم به راه مي باشد
که اوفتد به دو چشم سياه منظر دوست
نسيم صبح، به تير نگاه او سوگند
هزار کشته فتاده به کوي و معبر دوست
تعجیل در امر فرج زمزمه می کنیم اللهم کن لولیک الحجة ابن الحسن...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
راهبُرد(مرتضی تیجانی )
@khoshab1
صیّادان، ماهی را به یک بار نمیکَشَند. چَنگال در حُلقوم چون رفته باشد، پارهای میکَشَند تا خونش میرود و سُست و ضعیف میگردد، بازش رَها میکنند و همچنین بازش میکَشَند تا به کُلّی ضعیف میگردد. چَنگالِ عشق نیز چون در کامِ آدمی میافتد، حق تعالی او را به تَدریج میکَشَد که آن قوّتها و خونهای باطل که در اوست، پارهپاره از او برود .../مولانا
از کتاب " فیه ما فیه "
#بصیرت_خوشاب
@khoshab1
🟢قصه نویسی با هوش مصنوعی ۲
مهمانی لک لک و روباه....
✍علی اکبر ملکی
🟢در دل جنگلی انبوه، روباهی حیلهگر و یک لکلک با نوکی بلند زندگی میکردند.
روزی، روباه از لکلک به مهمانی دعوت کرد. لکلک با کمال میل پذیرفت و به خانه روباه رفت.
روباه یک سوپ خوشمزه با تکههای ریز گوشت پخته و داخل بشقابی صاف برای لک لک گذاشت.
لکلک که نتوانست از ظرف کمعمق غذا بخورد، تنها با حسرت به تماشای روباه نشست که با لذت سوپ را میبلعید.
مهمانی روباه تمام شد و روز بعد، لکلک روباه را به خانه خود دعوت کرد و یک آبگوشت خوشمزه درست کرد.
روباه به منزل دوست جدیدش رفت و لک لک آبگوشت درون کوزه باریک و بلند ریخت و جلو روباه گذاشت.
لکلک با نوک بلند خود به راحتی آبگوشت را خورد، در حالی که روباه با زبانش به سختی سعی می کرد از درون کوزه بلند غذا بخورد.
روباه از زرنگی لکلک بسیار عصبانی شد، اما چارهای جز پذیرش اشتباه خود نداشت.
از آن روز به بعد، روباه و لکلک هرگز یکدیگر را به مهمانی دعوت نکردند و آموختند که همیشه به تفاوتهای خود احترام بگذارند.
پایگاه خبری بصیرت خوشاب
@khoshab1
Basiratkhoshab.ir
🔺سبزوار سردتر از مسکو روسیه میشود!/ دمای منفی ۱۰ درجه در انتظار سبزواریها
🔹 بر اساس پیش بينی هواشناسی هوای شهر سبزوار ، با کاهش شدید دما به ۱۰- درجه در روزهای یکشنبه و دوشنبه، هفته جاری خواهد رسید.
🔹این درحالی است، مسکو روسیه که همواره یکی سردترین مناطق جهان همراه با بارش برف به شمار میرود، در روز های یکشنبه و دوشنبه دمای منفی ۶ و چهار را تجربه خواهد کرد.
پایگاه خبری بصیرت خوشاب
@khoshab1
InShot_۲۰۲۴۱۲۰۵_۲۱۰۰۴۲۲۰۲.mp3
5.16M
علی گویم، علیجویم با صدای محمد حشمتی
مرا در تن بُوَد تا جان..!!
علی گویم...!!!
#بصیرت_خوشاب #موسیقی_سنتی
@khoshab1