eitaa logo
بصیرت خوشاب
477 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
23 فایل
پایگاه خبری بصیرت خوشاب با شماره ثبت ۹۳۶۶۷ وزارت ارشاد Basiratkhoshab.ir اخرین‌اخبار دیار سربداران(سبزوار، جوین، جغتای، خوشاب، ششتمد، داورزن) و تحلیل های روز کشور مدیر مسول: علی اکبر ملکی @malekpor
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی " خار و میخک " اثر شهید یحیی سنوار ترجمه اسماء خواجه زاد ناشر : کتابستان معرفت تولید ایران صدا با صدای حسن همایی @khoshab1
📗📗 کتاب خار و میخک رمانی جذاب است که توسط شهید یحیی سنوار در دوران حبس ۲۲ ساله اش در زندانهای اسرائیل نوشته شده است. خار و میخک یک اثر داستانی است اما روایت و ستایش روح پایدار غزه است. شهید سنوار در سالهای تاریک اسارت، زیر سایه‌ی زندان‌های دژخیمان قلم بر دست گرفته و داستانی واقعی را بر گوش جهان زمزمه می‌کند. یحیی در این کتاب از خار می‌گوید، خاری که نماد درد و غم و دوری است. و از میخک، که نشانه‌ی امید و موفقیت است. یحیی سنوار با استفاده از مراعات نظیر میان جنگ، اسارت، سلاح و امید، تصویری جامع از دنیای فلسطین ترسیم می‌کند؛ گلوله و باروت، زندان و میله‌های سرد، خاک و خون همه در کنار هم، عناصر زندگی این مردم را شکل داده‌اند. در مقدمه کتاب می‌ خوانیم:« هر چیز دیگری در این کتاب، کاملا واقعی است؛ یا آن را زیسته‌ام و یا بسیاری از این رویدادها را از زبان کسانی که خود و خانواده‌ها و همسایگانشان در طول دهه‌ها در سرزمین عزیز فلسطین تجربه کرده‌اند، شنیده‌ام و دیده‌ام.» @khoshab1
Part01_خار و میخک.mp3
11.52M
📗کتاب صوتی اثر شهید یحیی سنوار قسمت 1⃣ @khoshab1
🔷روز حمل و نقل را به تمام رانندگان عزیز و زحمت کش در سالروز بسیج سراسری کامیون داران و رانندگان در لبیک گویی به فرمان امام خمینی (ره )در ۲۶ آذر ۱۳۶۲ را که برای تخلیه بار کشتی های بنادر جنوب کشور اقدام کردند تبریک و خسته نباشید می گوییم. @khoshab1
هدایت شده از بصیرت خوشاب
بخشی از دعای 14 حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه : قَدْ عَلِمْتَ ، يَا إِلَهِي ، مَا نَالَنِي مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ مِمَّا حَظَرْتَ وَ انْتَهَكَهُ مِنِّي مِمَّا حَجَزْتَ عَلَيْهِ ، بَطَراً فِي نِعْمَتِكَ عِنْدَهُ ، وَ اغْتِرَاراً بِنَكِيرِكَ عَلَيْهِ . ای خدای من! محقّقاً می‌دانی، از ...ستمی به من رسیده که او را از آن ستم نهی کردی و پردۀ حرمتم را دریده که دریدنش را بر او منع فرمودی؛ این ستمگری و پرده‌دری، از باب طغیان در نعمت توست که در اختیار اوست و براساس غفلت و بی‌اعتنایی به خشم و غضب توست که گریبان او را خواهد گرفت.  اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ خُذْ ظَالِمِي وَ عَدُوِّي عَنْ ظُلْمِي بِقُوَّتِكَ ، وَ افْلُلْ حَدَّهُ عَنِّي بِقُدْرَتِكَ ، وَ اجْعَلْ لَهُ شُغْلًا فِيما يَلِيهِ ، وَ عَجْزاً عَمَّا يُنَاوِيهِ خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ستم‌کنندۀ بر من و دشمنم را با نیرویت از ستم بر من بازدار و با قدرتت تندی و تیزی ستمش را بر من بشکن و برایش در آنچه که دوست دارد، مشغولیت و سرگرمی قرار ده [تا از ستم ورزی غافل گردد]؛ و بر وجودش در برابر مظلومی که با او به دشمنی برمی‌خیزد، داغ عجز و ناتوانی زن.  اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ لَا تُسَوِّغْ لَهُ ظُلْمِي ، وَ أَحْسِنْ عَلَيْهِ عَوْنِي ، وَ اعْصِمْنِي مِنْ مِثْلِ أَفْعَالِهِ ، وَ لَا تَجْعَلْنِي فِي مِثْلِ حَالِهِ خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و ستم‌کار را رخصت ستم بر من مده و یاری‌ات را نسبت به من، در برابر او نیکو قرار ده؛ و مرا از دست زدن به کارهایی مانند کار او حفظ کن و در حالتی مانند حال او قرار مده.  اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْدِنِي عَلَيْهِ عَدْوَى حَاضِرَةً ، تَكُونُ مِنْ غَيْظِي بِهِ شِفَاءً ، وَ مِنْ حَنَقِي عَلَيْهِ وَفَاءً . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا بر دشمنم یاری ده؛ یاری دادن بی‌درنگی که خشمم نسبت به او شفا و کینه‌ام در برابر او وفا باشد.  اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ عَوِّضْنِي مِنْ ظُلْمِهِ لِي عَفْوَكَ ، وَ أَبْدِلْنِي بِسُوءِ صَنِيعِهِ بِي رَحْمَتَكَ ، فَكُلُّ مَكْرُوهٍ جَلَلٌ دُونَ سَخَطِكَ ، وَ كُلُّ مَرْزِئَةٍ سَوَاءٌ مَعَ مَوْجِدَتِكَ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و عفو و بخششت را در برابر ستمی که دشمن به من روا می‌دارد، عوض ده؛ و به جای رفتار بدش نسبت به من، رحمتت را قرار ده؛ پس هر گرفتاری و سختی ورای خشم تو ناچیز و هر بلایی با وجود خشم تو معتدل است. اللَّهُمَّ فَكَمَا كَرَّهْتَ إِلَيَّ أَنْ أُظْلَمَ فَقِنِي مِنْ أَنْ أَظْلِمَ . خدایا! همان طور که ستم کردن دیگران را بر من در نظرم ناخوشایند جلوه دادی، مرا از این‌که بر دیگران ستم ورزم حفظ فرما.  اللَّهُمَّ لَا أَشْكُو إِلَى أَحَدٍ سِوَاكَ ، وَ لَا أَسْتَعِينُ بِحَاكِمٍ غَيْرِكَ ، حَاشَاكَ ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ صِلْ دُعَائِي بِالْإِجَابَةِ ، وَ اقْرِنْ شِكَايَتِي بِالتَّغْيِيرِ . خدایا! به کسی غیر تو شکایت نمی‌کنم و از هیچ حاکمی غیر تو یاری نمی‌خواهم، حاشا که چنین کنم؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و دعایم را به اجابت برسان و شکایتم را به تغییر وضع فعلی‌ام مقرون ساز.  اللَّهُمَّ لَا تَفْتِنِّي بِالْقُنُوطِ مِنْ إِنْصَافِكَ ، وَ لَا تَفْتِنْهُ بِالْأَمْنِ مِنْ إِنْكَارِكَ ، فَيُصِرَّ عَلَى ظُلْمِي ، وَ يُحَاضِرَنِي بِحَقِّي ، وَ عَرِّفْهُ عَمَّا قَلِيلٍ مَا أَوْعَدْتَ الظَّالِمِينَ ، وَ عَرِّفْنِي مَا وَعَدْتَ مِنْ إِجَابَةِ الْمُضْطَرِّينَ . خدایا! مرا به ناامیدی از عدل و انصاف در عرصۀ امتحان قرار نده و دشمن را به ایمنی از کیفرت امتحان مفرما تا این که بر ستمش نسبت به من پافشاری کند و بر حقّم چیره شود؛ و به‌زودی او را به عذابی که ستمکاران را به آن تهدید کردی آشنا کن؛ و مرا با اجابتی که نسبت به دعای بیچارگان وعده دادی آگاه ساز.  اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ وَفِّقْنِي لِقَبُولِ مَا قَضَيْتَ لِي وَ عَلَيَّ وَ رَضِّنِي بِمَا أَخَذْتَ لِي وَ مِنِّي ، وَ اهْدِنِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ ، وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا هُوَ أَسْلَمُ . خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به پذیرفتن هر سود و زیانی که برایم مقرر کرده‌ای موفّق دار و مرا به آنچه از دیگری برای من و از من برای دیگری می‌ستانی، خشنود ساز؛ و به راست‌ترین راه هدایتم کن و به سالم‌ترین برنامه به کارم گمار. پایگاه خبری بصیرت خوشاب Basiratkhoshab.ir
آینده در دستان محکم خداوند است قراره تو رو سوپرایزکنه قراره معجزاتی بزرگ در زندگی تو جاری بشه صبورباش @khoshab1
قصه‌نویسی با هوش مصنوعی ۶ ✍علی اکبر ملکی 🟢پرواز الاغ ... در روزگاران قدیم در روستای سلطان‌آباد، الاغی زندگی می‌کرد به نام «کُلنگ». کلنگ الاغی متفاوت با بقیه الاغ‌های روستا بود. او سر به هوا بود، خیال‌پرداز و عاشق ماجراجویی. در حالی که دیگر الاغ‌ها آرام و قرار داشتند و به کارهای روزمره خود می‌رسیدند، کلنگ همیشه در جستجوی چیزهای جدید و غیرمنتظره بود. یک روز آفتابی پاییزی، کلنگ در حال چرا در مزارع سرسبز اطراف روستا بود. بوی خوش گندم تازه درو شده در هوا پیچیده بود و نسیم خنکی از سمت کوه‌های بلند خوشاب می‌وزید. کلنگ، به جای اینکه به چرای آرام خود ادامه دهد، چشمانش به پرواز پرندگان در آسمان دوخته شد. او آرزو می‌کرد که می‌توانست مثل آن‌ها آزادانه در آسمان پرواز کند. ناگهان، ایده‌ای به ذهنش رسید. او تصمیم گرفت که از کوه‌های خوشاب بالا برود و از آنجا به پرواز درآید! بدون اینکه به عواقب کارش فکر کند، کلنگ به سمت کوه‌ها دوید. او از شیب‌های تند کوه بالا رفت و از سنگ‌ها و صخره‌های کوه عبور کرد. سگ‌های روستا که او را می‌دیدند، با تعجب پارس می‌کردند، اما کلنگ به راه خود ادامه داد. بالاخره به قله‌ی کوه رسید. منظره‌ی روستا از آن بالا، بسیار زیبا بود. کلنگ، با غرور و افتخار، به پایین نگاه کرد و تصمیم گرفت که پرواز کند! او خودش را از بالای کوه به پایین پرتاب کرد. اما، به جای پرواز، با صدای بلندی به زمین افتاد و پاهایش پیچ خورد. سگ‌های روستا که صدای افتادن او را شنیده بودند، به سرعت به سمتش دویدند. کلنگ، با درد و رنج، به آن‌ها نگاه کرد و از کار احمقانه‌ی خود پشیمان شد. سگ‌ها، به جای اینکه به او حمله کنند، به او کمک کردند تا به پایین کوه برگردد. کلنگ، با کمک سگ‌ها، به روستا برگشت و مدتی طول کشید تا از جراحاتش بهبود یابد. از آن روز به بعد، کلنگ الاغ سر به هوا، درس بزرگی آموخته بود. او دیگر خیال‌پردازی‌های بی‌مورد نمی‌کرد و به جای دنبال کردن رویاهای غیرممکن، به کارهای روزمره خود می‌رسید و از زندگی آرام و ساده‌ی خود در روستای سلطان‌آباد لذت می‌برد. و این داستان کلنگ، تا سال‌ها در روستای سلطان‌آباد نقل می‌شد و به دیگر الاغ‌ها یادآوری می‌کرد که همیشه باید به عواقب کارهای خود فکر کنند. پایگاه خبری بصیرت خوشاب @khoshab1