eitaa logo
بصیرت خوشاب ( تا اطلاع ثانوی غیر فعال شد)
469 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
23 فایل
پایگاه خبری بصیرت خوشاب با شماره ثبت ۹۳۶۶۷ وزارت ارشاد Basiratkhoshab.ir اخرین‌اخبار دیار سربداران(سبزوار، جوین، جغتای، خوشاب، ششتمد، داورزن) و تحلیل های روز کشور مدیر مسول: علی اکبر ملکی @malekpor
مشاهده در ایتا
دانلود
با هوش مصنوعی ۵ 🟢شب یلدا ✍علی اکبر ملکی شب یلدای ایرانی در حالی آغاز شد که برف بر روی زمین نشسته بود. لایه ای ضخیم و نرم از برف، روستا را در آغوش گرفته بود و سکوت سنگینی بر همه جا حاکم بود. تنها صدای خش خش ملایم باد در میان شاخه های درختان و صدای دور و نزدیک پارس سگ ها به گوش می رسید. در خانه ی کوچک مادربزرگ، اما، شلوغی و گرمایی وصف ناپذیر جریان داشت. مادربزرگ، زنی با موهای سفید و چشمانی مهربان، مشغول آماده کردن سفره یلدا بود. انارهای سرخ و براق، هندوانه ی شیرین، آجیل های خوشمزه و شیرینی های خانگی، همه و همه بر روی سفره ی رنگارنگ خودنمایی می کردند. نوه هایش، سه دختر و یک پسر شیطان، با شوق و ذوق دور مادربزرگ جمع شده بودند. کوچکترینشان، دخترکی به نام پریا، با نگاهی کنجکاو به برف های پشت پنجره خیره شده بود. مادربزرگ، با لبخندی مهربان، داستان شب یلدا را برای نوه هایش تعریف کرد. از طولانی ترین شب سال و پیروزی نور بر تاریکی گفت. از یلدا، دختر خورشید، که با شجاعت و امید، تاریکی را شکست داده بود. پریا، با شنیدن داستان، به برف های پشت پنجره نگاه کرد و تصور کرد که یلدا، با لباس سفید و درخشانی از برف، به روستا آمده است تا تاریکی را از بین ببرد. ناگهان، صدای ضعیفی از پشت پنجره به گوش رسید. پریا، با ترس و لرز، به سمت پنجره رفت. یک گنجشک کوچک، با بال های خیس از برف، روی شاخه ی درخت نشسته بود و به سختی نفس می کشید. پریا، با دلسوزی، گنجشک را به داخل آورد و در کنار بخاری گرم خانه، از او مراقبت کرد. صبح روز بعد، وقتی خورشید طلوع کرد، برف ها کم کم آب شدند و نور خورشید، تمام روستا را روشن کرد. گنجشک کوچک، با بال های خشک و سالم، از پنجره به بیرون پرواز کرد. پریا، با لبخندی بر لب، به سفره ی یلدا نگاه کرد. او فهمیده بود که پیروزی نور بر تاریکی، فقط در داستان ها نیست، بلکه در هر لحظه از زندگی، با مهربانی و امید، می‌تواند اتفاق بیفتد. و این، بهترین هدیه ی شب یلدا بود. پايگاه خبری بصیرت خوشاب @khoshab1