🌸عمیق نفس بکش هوای این روزها را
🌸بارش رحمت الهی است، بارانِ استجابت است
🌸عشق است... مهربانی است
🌸رمضان رحمت است، باران حضور مهربانیهای خداست
❥🦋❥ ❥🦋❥
#بهوقتاذان
#افطار
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افطارها بهکام دلم زهر میشود
آقای ما گرسنه و تشنه شد....
شب جمعه و شب زیارتی آقا سیدالشهدا
#زیارتعاشورا زمزمه کنیم ان شاالله اگه بچه ها مهلتی بدن
#حسینزهرا
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞 زن باید ناز کنه تا مرد بیاد خواستگاریش
نه اینکه توی خیابون و فضای مجازی
دنبال شوهر بگرده...
🎙استاد دانشمند
#ازدواجآسان
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ25 با صدای عمو سربلند کردم روی پله های ورودی با اخم خیره ام بو
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ26
بدون اینکه بخواهد سرش را بلند کرده و نگاهمان کند زیر لب لعنت بر شیطانی" زمزمه کرده وگفت:
-خواهرم شما عضو بسیج نیستید. این اردو در اصل برگزاری یک سری کلاس های عقیدتی برای اعضای بسیجه جای شما
نیست.
شاکی تر از قبل خم شده و بدون اینکه توجهی به معذب بودنش کنم غریدم :
-شما مشخص میکنی جای ما هست یا نه؟
-بله خواهر بنده مسئول ثبت نامم.
نگاه زیر چشمی به من و محدثه کرده و با کنایه گفت:
-اردوی زیارتیه و قراره یک سفر معنوی باشه و تزکیه ی روح پرداخته بشه. فکر میکنم به دردشما نمیخوره.
با حرفش احساس کردم آتش گرفته ام نفس حرصی کشیدم و دستم را روی میز مقابلش کوبیدم.
-شما مشخص میکنی به دردمون میخوره یا نه؟ نمیدونم چرا امثال شماها فکر میکنن آسمون سوراخ شده و شما از توش اومدید، بیرون آقای به اصطلاح برادر تو دینتون بهت یاد ندادن آدما رو از روی ظاهر قضاوت نکنی؟
عصبی از جای خود بلند شده و خواست حرفی بزند که با صدای شخصی هر دو به عقب برگشتیم.
-چه خبره اینجا؟
محمد پارسا بود که با چشمانی قرمز که انگار حاصل از گریه ی زیاد بود و اخم ریزی روی صورت دم در ایستاده و این سوال
را پرسید.
محدثه با دیدنش فورا دستی به شالش کشیده و سلام کرد. پسر جوان و بدقلقی که رو به روی من بود هم از پشت میز خارج شد و به سمت او حرکت کرد.
ادامه دارد.....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
چشم های تو بهشت من است 💝 💞💝 💝💞💝 #برگ26 بدون اینکه بخواهد سرش را بلند کرده و نگاهمان کند زیر لب لع
چشم های تو بهشت من است
💝
💞💝
💝💞💝
#برگ27
-سلام سید. کی رسیدی؟
جواب سلام هر دو را زیر لب داده و بدون اینکه به سوال آن جوان پاسخ دهد پرسید:
-چه خبره اینجا؟
قبل از اینکه او بخواهد جوابی دهد با همان عصبانیت چند دقیقه ی پیش گفتم:
-خبری نیست برادر خواستیم اردوی مشهد ثبت نام کنیم اما ظاهرا با صلاحدید ایشون فهمیدیم که حق شرکت نداریم ،
آخه زیارت وحرم رفتن فقط مال امثال شماهاست؛ ماها رو چه به مشهد و اردوی زیارتی.
پسر جوان فورا در صدد دفاع از خود برآمد.
-من فقط گفتم شما باید عضو بسیج باشید و این سفر به درد شما نمیخوره همین.
پوزخند صداداری زده و خواستم جواب دهم که محمد پارسا پیش دستی کرد:
-تو قوانین اردو عضو بسیج بودن ملاک نبود. درسته حمید آقا؟
پسر جوان که فهمیدم اسمش حمید است سر پایین انداخته و به آرامی گفت:
-بله سید. درسته.
با تاییدش حرصی شده و حق به جانب کنایه زدم:
-پس علاوه بر قضاوت کردن اهل دروغ گفتن هم هستید برادر نه؟
طاقت نیاورده و با اخم غلیظی نگاهم کرد
-بسه خواهر هرچی من هیچی نمیگم دور برداشتی.
-چی میخوای بگی؟ با همین ظاهر سازی هاتون اسم دین و اسلام و خراب کردید دیگه.
قدمی جلو آمده و خواست چیزی بگوید که محمد پارسا مداخله کرد.
-حميد آقا، كافيه.
آرام شده و کنار کشید. با لحن طلبکاری رو به محمد پارسا کرده و گفت:
-آخه ببین چی میگه سید.
ادامه دارد....
💝💞💝
💞💝
💝
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
┏━━☀️┓
༅𖣔@khrshidkhane_ideas𖣔༅
┗☀️━━┛
دیگه میرسیم به #دعایفرج شب جمعمون ❤️
ان شاالله امام زمان برای عاقبت به خیریمون دعا کنن😍
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞
عاشق خوشی های ساده که باشی
زندگی بهت لبخند میزنه
خیلی ساده...🌱
سلام #صبحبخیر خورشید خونه☺️
به به چه بوی بهاری میاد🥰
روزه داری های یه مامان رو امام زمان خودش میخره 🙂
خوش به حالت مامان 😍
(◡‿◡✿)ݪځظهــــــــ هــــــــــاۍخۅࢪشـیڍخانهــــــــ
@khrshidkhane_ideas🌞