eitaa logo
335 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
487 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گام نخست در تربیت، طهارت است، همچنانکه گام نخست در عبادت طهارت است. «طهارت شریعت به آب است و طهارت طریقت به تخلیه هوا و هوس و طهارت حقیقت خالی کردن قلب است از غیر حق تعالی» @khybariha 🌷🍃🍃🍃
🏴ارباب خوبم ماه عزاتا عشقہ 💠ارباب خوبم پیرهن سیاتا عشقہ 🏴ارباب خوبم زنجیر زناتاعشقہ 💠ارباب خوبم پرچم سیاتاعشقہ 💚 #6روز_دیگر_تامـحـرم 💚 ✿جنت الزھ❤ـڒأ‹س›✿ @khybariha 🌷🍃🍃🍃
✨﷽✨ ❤ پیامبر خدا صل الله و علیه و آله: 💠 جبرئیل و اسرافیل و عزرائیل و میکائیل نزدم آمدند. 💚جبرئیل فرمود: ای پیامبرخداﷺ هر کس از امتت ده صلوات بر تو بفرستد،من بر پل صراط دستش را خواهم گرفت و او را عبور می‌دهم. 💚 میکائیل فرمود: من هم از آب حوض کوثر به او می‌نوشانم. 💚 اسرافیل هم فرمود: منم سر به سجده می‌گذارم و سر را بلند نخواهم کرد تا خداوند همه‌ی گناهان اورا نبخشاید. 💚 عزرائیل هم گفت: منم روح او را همانند روح پیامبران قبض می‌کنم. 🌷اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌷 📚:درةالناصحین @khybariha 🌷🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مباهله_در_قرن_۲۱ رهبر انقلاب: «در یک چنین وضعیتی #جوان‌های کشور خیلی باید #بیدار باشند و الحمدلله بیدارند... بنده از این جهت هیچ نگرانی ندارم.» ۱۳۹۴/۰۷/۱۵ @khybariha 🌷🍃🍃🍃
حضرت آیت الله جوادی آملی حفظه الله : 🔹از غريب ترين ايام زندگی ما است. خيلي از ما عالمانه حرف می‌زنيم و عوامانه فكر می‌كنيم، در نتیجه آن اركان را تقريباً از دست می‌دهيم. در حالی که آن اجزای غير ركنی را خيلی محترم می‌شمريم، مانند اول ذيحجه که سالروز ازدواج وجود مبارك حضرت امير با فاطمه زهرا(سلام الله عليهما) است. اينها جزء واجبات غير ركنی است. 🔹در نماز يك واجب ركنی داريم، يك واجب غير ركنی. در خصوص و نیز همين طور است؛ غدير جزء واجبات ركنی امامت است، مباهله جزء واجبات ركنی ولایت است، با سالروز ازدواج فرق می‌كند. در حالی که نه رسانه‌ها از او نام می‌برند و نه حوزه‌ها خبری هست! آن وقت آن مسائل واجبات غير ركنی را خيلی دامن می‌زنيم. آنها هم واجب هست، اما مثل اجزای نماز است. لکن حمد و سوره كجا، ركوع و سجود كجا؟! حمد و سوره واجب غير ركنی است، اما ركوع و سجود واجب ركنی است. 🔹وقتی مأمون(علیه من الرحمن ما یستحق)، به وجود مبارك امام رضا(سلام الله علیه) عرض ميیكند به چه دليل علی بن ابيطالب(سلام الله عليه) افضل است؟ ایشان ديگر نفرمود غدير، فرمود با آيه {انفسنا}. خدا وقتی وجود مبارك حضرت امير علیه السلام را جان پيغمبر می‌داند از اين بالاتر فضيلت فرض می‌شود؟! «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» كه گفته ٔ خود پيغمبر است، هر چند آن هم از طرف خداست، کجا؛ و اینکه ذات اقدس اله خود فرموده علی جان پيغمبر است، کجا؟! و وجود مبارك امام رضا علیه السلام به اين استدلال كرد. تفسیر سوره حجرات ۹۵/۷/۴ گذشت را دریابیم نزدیک است @khybariha 🌷🍃🍃🍃
از روی عشق که نخواستیمت ❤️ ! انگار باید مضطر و بیچاره تر شویم، انگار باید روزگارمان بدتر و سخت تر شود تا شاید از روی ناچاری بخواهیمت 😭 ! 💔 یا صاحب الزمان، عاشق که نشدیم اما بیچاره شدیم، بیا 🌤 @khybariha 🌷🍃🍃🍃
🏴روزشمارمحرم ✅6روزمانده ♦️شش روزمانده تامحرم بیقرارم 💔ازاینکه دست خالی ام چیزی ندارم ♦️شش گوشه،شش ماهه،بهانه شدمهیا 💔حتی اگر یک قطره شد بایدببارم @khybariha 🌷🍃🍃🍃
✍️بستم به آن نگاه کریمانه ات امید 😔.... دست مرا بگیر یا ایها الشهید❣️. ما✋️ رابہ #نوڪرے دَرَٺ آفریده اند✨ خطے زعشق❤️ برجان و دلها ڪشیده اند زینب س مباد✋️ بشڪند این دفعہ هم دِلٺ💔 ما را✌️مدافعان حرم #زینب 💚آفریده اند.... شهید محمدرضا دهقان🍃 @khybariha 🌷🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حتما_انتشار_دهید @khybariha 🌷🍃🍃🍃
•○● @AYEH_HAYEH_JONON ●○• 🌹 نـــ✒ــون وَ الْــــقَــلَــم 🌹 نگاهے بہ گل هاے داوودے زرد و سفید رنگے ڪہ داخل ڪاغذ ڪاهے پیچدہ شدہ اند مے اندازم و نگاهم را بہ سمت آینہ ے آسانسور مے ڪشانم. شانزدہ روز از تصادف گذشتہ و سرپا شدہ ام،دیروز بخیہ هاے سرم را ڪشیدم و آتل دستم را باز ڪردم اما هنوز ردے از زخم ها روے صورتم ماندہ! دو دستہ گل داوودے براے تشڪر از روزبہ و فرزاد خریدم،آسانسور متوقف مے شود. وارد سالن مے شوم،چند نفر در حال رفت و آمدند. بہ سمت دفتر روزبہ راہ مے افتم. همین ڪہ وارد دفتر مے شوم حامد را مے بینم ڪہ سینے بہ دست از آبدارخانہ خارج مے شود. لبخند گرمے میزنم و پر انرژے مے گویم:سلام! خستہ نباشید! نگاہ حامد بہ من مے افتدد:سلام خانم نیازے! حالتون خوبہ؟! سرم را تڪان میدهم:خدا رو شڪر خوبم! شما حالتون خوبہ؟! همانطور ڪہ بہ سمت اتاق روزبہ قدم بر مے داریم میگوید:منم خوبم! وقتے شنیدم تصادف ڪردید خیلے ناراحت شدم.خدا رو شڪر انگار حالتون خوبہ! لبخندم را پر رنگ مے ڪنم:چیز خاصے نبود! ممنونم از لطفتون! نگاهم بہ یلدا مے افتد ڪہ پشت میز نشستہ و نگاهش را بہ مانیتور ڪامپیوتر دوختہ. حامد بہ سمت اتاق روزبہ مے رود و چند لحظہ بعد با اجازہ ے روزبہ وارد اتاق مے شود. مقابل میز مے ایستم:تڪیہ بر جاے بزرگان زدن چہ حسے دارہ یلدا خانم؟! یلدا سریع نگاهش را از مانیتور مے گیرد و بلند مے شود،همانطور ڪہ سمتم مے آید با اخم تصنعے مے گوید:واہ! واہ! چہ خود بزرگ بین شدن مردم! آرام مے خندم و در آغوشش مے ڪشم:سلام! بوسہ اے نثار گونہ هایم مے ڪند و جواب میدهد:علیڪ سلام! مثل اینڪہ حسابے خوبے! با خندہ مے گویم:آرہ! هواے مرخصے و استراحت حسابے بهم ساختہ! مهربان مے گوید:خدا رو شڪر! با دقت بہ دست و سرم نگاہ مے ڪند و ادامہ میدهد:ڪاملا خوب شدے دیگہ؟! چشم هایم را باز و بستہ مے ڪنم:آرہ عزیزم! نفس عمیقے میڪشد و چشم هایش را مے بندد،با لبخند دندان نمایے میگوید:خدایا مرسے راحت شدم! با تعجب میگویم:چرا؟! چشم هایش را باز میڪند و با احتیاط میگوید:تو چے میڪشے پیش مهندس؟! هے دنبال بهونہ و ایراد گرفتنہ! صدایش را ڪلفت میڪند:خانم مهدوے چرا آقا حامد قهوہ رو دیر آورد؟! خانم مهدوے چرا اینطورے تایپ مے ڪنے؟! خانم مهدوے چرا پروندہ ها رو اینطورے چیدے؟! خانم مهدوے چرا پردہ ها رو ڪنار ڪشیدے آفتاب میزنہ؟! خانم مهدوے چرا پردہ ها رو ڪنار نڪشیدے؟! خانم مهدوے چرا جواب تلفن ها رو زود نمیدے؟! فقط ڪم موندہ بگہ خانم مهدوے چرا اینجایے؟! آرام میخندم و میگویم:در این حد؟! ابروهایش را بالا میدهد:از این بدتر! بہ دستہ گل ها زل میزند:اینا رو براے من آوردے دیگہ؟! چشمڪے میزنم و میگویم:براے گل ڪہ گل نمیارن! با خندہ میگوید:من راضے ام! دستہ گلمو بدہ! مڪث میڪنم و میپرسم:مهندس ساجدے وقت دارہ؟! نگاهے بہ در اتاق روزبہ مے اندازد و جواب میدهد:جلسہ دارہ ولے بعد از جلسہ وقتش آزادہ! آهانے میگویم و میپرسم:مهندس فرزاد ساجدے چے؟! ڪمے فڪر میڪند:فڪر ڪنم سر پروژہ ے ققنوسہ! نگاهے بہ ساعت روے دیوار مے اندازم و میپرسم:جلسہ ے مهندس خیلے طول مے ڪشہ؟! یلدا همانطور ڪہ بہ سمت میز مے رود میگوید:دو ساعتے میشہ جلسہ شروع شدہ! روے صندلے مے نشیند و بہ مبل ها اشارہ میڪند:بشین عزیزم! بہ سمت مبل ها مے روم و مے نشینم،دستہ گل ها را روے میز میگذارم. مے پرسم:این چند روزے ڪہ نبودم اوضاع شرڪت چطور بود؟! همانطور ڪہ بہ مانیتور چشم دوختہ مے گوید:همہ چیز خوب و آروم بود! از ڪے بر مے گردے سرڪار؟! لبخند دندان نمایے میزنم:اگہ اجازہ بدے از فردا! پشت چشمے نازڪ مے ڪند و مے گوید:من ڪہ از خدامہ! ڪمے با یلدا صحبت مے ڪنم و از اتفاقاتے ڪہ در شرڪت افتادہ و ڪارهایے ڪہ انجام شدہ مے پرسم. یڪ ساعت ڪہ مے گذرد در اتاق روزبہ باز مے شود و دو مرد میانسال خارج مے شوند. پشت سرشان روزبہ مے آید میخواهد دهان باز ڪند ڪہ نگاهش بہ من مے افتدد،چشم هایش برق مے زند! سریع نگاهش را از من مے گیرد و رو بہ آن دو مرد مے گوید:امیدوارم همڪارے خوبے با هم داشتہ باشیم! سپس دستش را بہ سمتشان دراز مے ڪند و با خداحافظے گرمے بدرقہ شان مے ڪند‌. ✍🏻نویسنده:لیلے سلطانے Instagram:Leilysoltaniii •○● @AYEH_HAYEH_JONON ●○• @khybariha 🌷🍃🍃🍃