.
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃 #برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷 #رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖 زندگینامه و خاطر
🍃بسمـ اللهـ الرحمنـ الرحیمـ 🍃
#برگی_از_خاطرات_دلیران 🇮🇷
#رمان_حسین_پسر_غلامحسین 📖
زندگینامه و خاطراتِ "شهید محمد حسین یوسف الهی":
🔸به روایت سردار سر افراز سپاه
"شهید حاج قاسم سلیمانی"
🔹صفحه ۶۵_۶۶
#پارت_بیست_و_هفتم 🦋
((هور))
درهورچندمرتبه نزدیک بودعراقی ها#محمد_حسین را بگیرند.یک بار رفته بود برای شناسایی خطی که دست بچه های لشکر۲۵کربلابودومی بایست آن را پوشش دهیم.موقعیت مادرهورطوری بودکه تمام سنگرهاپخش بودندوشکل خیلی منظمی نداشتند.وضعیت بدی بود،عراقی هاخیلی راحت می توانستندسنگرهارودوربزنندوداخل منطقه شوند.
آن باروزمحمدحسین به همراه دونفردیگرازبچه ها رفته بودندتاسنگرهای خالی خط#۲۵کربلاراشناسایی کنندوموقعیت رابرای استقرارنیروهای لشکرخودمان بسنجند.آن ها طبق برنامه درآبراه مورد نظرشان پیش می روند،اما به سنگرهانمی رسند.همین طور به راهشان ادامه میدهند که یک مرتبه ازدورسنگری رامی بینند.
وقتی خوب نزدیک می شوند،یک دفعه عراقی هاازداخل سنگربه طرف بچه هاتیراندازی میکنند.
آن ها هم بلافاصله رگباری روی دشمن می بندندوبعدباسرعت دور می زنندوبه طرف خط خودمان حرکت میکنند.
عراقی هاسوارقایق موتوری می شوندوآن هاراتعقیب می کنند.بچه ها موقع رفتن ،بدون اینکه متوجه شوندازیک کمین عراقی عبورکرده بودند.این دوکمین باهم در تماس بودندوزمانی که #محمد_حسین و بقیه از دستشان فرار می کنند،کمین اول باخبرشده وسرراه بچه هامنتظرمی شوند.
موقعیت طوری بودکه به راحتی می توانستندآن هارابزنند،اماگویامی خواستنداسیرشان کنند.
محمدحسین وقتی به کمین بعدی می رسد،به همراه دوستاش کف قایق می خوابدوسنگرمی گیردوبامهارت خاصی که درهدایت قایق داشت،سعی میکندتاازمهلکه بگریزد،اما وقتی کمین راردمی کنندوفاصله می گیرند،یک مرتبه بنزین تمام می کنند،به هرمصیبتی ،ذره ذره،خودرا به سمت خط خودی میکشندتابه #حاج_یونس و #علی_نجیب زاده که آنجامشغول کاربودند،برمی خورند.
حاج یونس هم آن هاراکشانده بود وبه خط خودمان آورده بود.اتفاقاتی این چنینی برای محمدحسین زیاد پیش می آمد،اماهرباربه لطف خداوزیرکی خاصی خودراازدست عراقی هاخلاص می کرد.
💠گرنگهدارمن آن است که من می دانم
شیشه رادربغل شیشه نگه می دارد
#معالعه_کتاب_شهید
🍃🌸 @khybariha