.
-[ اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى
-[تویيپناهمنهنگامےڪھدرمآندهامڪنند
#یااباعبداللھ..؛
•• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱
@khybariha
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً
آهای اونایی که ایمان اوردید به #خدا
به یاد خدا باشید
#خیلی .......🙂📿
#احزاب ۴۱
•• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱
@khybariha
بہمرگداخـلبستـر
نمیشـود،دلبسـت !
خـداکنـدکـهشهـادت
بہدادِ مـٰابرسـد :))✋🏽🎈
•• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱
@khybariha
بخونید:)
داداش چیکار کردی که در ازای اون #شهادت میخوای؟
نماز و روزت رو خوب انجام دادی؟
اون که وظیفه بوده! کار خیر کردی؟
#گناه نکردی؟ #تقوا داشتی؟
عه خب این هم که وظیفت بوده!
چیکار کردی که فکر میکنی جایزش شهادته؟
چند نفر رو با خودت همراه کردی؟
دست چند نفر رو گرفتی با خودت کشوندی تو راه؟
فکر کردی به این که تا حالا چند بار دلت لرزیده؟
چند بار دلت لرزیده که یه وقت اشتباه نیومده باشی؟
چند بار به راه و هدفت شک کردی؟
اصلا شهادت رو برای #خودت میخوای یا برای #خدا؟
هدف خودتی یا خدا؟
اگه برای خودته که خودخواهی!
چند بار ته دلت ذوق کردی که خدایا شهید بشم و ... در و همسایه چه مراسمی بگیرن!
فکر کنی که با شهادتت خوب بودنت رو
به خیلی ها ثابت میکنی!
داداش از اینکه تو مراسم شهادتت بیان و گریه کنن ذوق میکنی؟ خوشحالی؟
شهادتت برای در رفتن از زیر بار #مسئولیت نیست؟
شهادتت برای این نیست که خسته شدی؟
یا کم آوردی؟
داداش چیکار کردی که در ازای اون شهادت میخوای؟
شهادت کلاس داره؟
#مد شده؟
کلمه شهید جلوی اسمت خیلی میاد؟
چقدر برای شهادت کتک خوردی؟
چقدر فحش خوردی؟
چقدر زمین زدنت؟
چند بار چقدر زمین زدنت؟
چند بار بلندشدی؟
چند بار از صفر شروع کردی؟
این سوال ها رو از خودت بپرس...
اگه روت شد باز هم دعای شهادت، دعای اللهم ارزقنا بگی
ما رو هم دعا کن...🙂♥️
.
بخونید:) داداش چیکار کردی که در ازای اون #شهادت میخوای؟ نماز و روزت رو خوب انجام دادی؟ اون که وظیف
••مشکـل مـن ایـنه کـ شهـوت شهـادت دارم..👌🏼🙂
#معرفیشهید🕊⚘
#شهيدعليالهادياحمدحسين
#قاسممدافعانحرم
#قسمتدوم
شهید علی الهادی از کودکی در مدرسه کشافة الإمام المهدي آموزش و دوره هاي نظامي را ديده بود و آشنايي كامل با انواع ادوات نظامي را داشت
مغناطیس وجود علی همیشه همه را جذب خود می کرد و هم اکنون نیز وجود زنده و شهدائيش همه را جذب خود میکند ؛ امکان نداشت کسی شیفته علي نشود ؛ علی جوانی مؤمن و دوست داشتنی بود ؛ فرزند اول خانواده بود .
علي همیشه به دوستانش میگفت از من عکس بگیرید میخواهم وقتی شهید می شوم عکسهای زیادی داشته باشم
بین دوستان قرار گذاشته بودند که هر کدامشان اگر زودتر شهید شد باید بقیه دوستان را شفاعت کند ؛ وقتی علی شهید شد هیچ کدام از دوستان باورشان نمیشد علی به این زودی شهید شود و کس دیگه ای رو در نظر داشتند
شهادت علی همه دوستان رو در حیرت و ماتم فرو برد.
#ادامهدارد...
باما همراه باشید☺
•• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱
@khybariha
#پارت_پنجاه_و_هشتم🦋
((لبخند زیبا))
<ادامه>
همینطور که داشتم با دوربین نگاه
می کردم، دیدم یک دفعه #محمّد_حسین از سنگر عراقی ها بیرون پرید و به طرف خط خودی شروع به دویدن کرد.
نگهبان های عراقی هم که تازه او را دیده بودند با هرچه دم دستشان بود شروع به تیر اندازی کردند.
محمّدحسین تنها وسط بیابان می دوید و عراقی ها هم مسیر حرکت او را به شدّت زیر #آتش گرفته بودند.
ما هم نگران😨 این طرف خط نشسته بودیم و جلو را نگاه می کردیم و هیچ کاری از دستمان بر نمی آمد.
گلوله های خمپاره، یکی پس از دیگری، در اطراف محمّدحسین #منفجر می شد؛
امّا نکتۂ عجیب برای ما خنده های😊 محمّدحسین در آن شرایط بود، در حالی که می دوید و از دست عراقی ها فرار می کرد یک لحظه خنده اش قطع نمی شد.
انگار نه انگار که این همه آتش را دارند روی سر او می ریزند!😳
من و #مظهری_صفات نشسته بودیم و گلوله ها را می شمردیم.
فقط حدود هفتاد و پنج #خمپاره شصت اطرافش زدند، امّا او بی خیال می خندید و با سرعت به طرف ما می دوید.😯
خوشبختانه بدنش کوچک ترین خراشی بر نداشت.
وقتی رسید،خیلی خوشحال☺️️بود
جلو آمد و با خنده های زیبایش شروع کرد به تعریف:
«رفتم تمام مواضعشان را دیدم.
#میدان_مین که اصلا ندارند،
آن کانال را جدید کَندند ،
تازه دارند #سنگر هایشان را می زنند.
خطشان خلوت خلوت است و کم کم دارند کارهایشان را انجام می دهند.»
محمّدحسین تمام این #اطلاعات را در همین مدت کوتاه به دست آورده بود!
شاید اگر شب این #مأموریت را انجام می داد ، خطرش کمتر بود، امّا به اطلاعاتی این چنین دست پیدا نمی کرد.
برای او، کار از هرچیزی مهم تر بود.
وقتی حرف هایش تمام شد به طرف سنگرش رفت و به شوخی گفت:
«اینم از کار شب ما😊.در عوض برویم امشب یک ساعت راحت بخوابیم!»
💠دریـغ و درد که تا این زمان ندانسـتم
که کیمیای سعادت رفیق بود ، #رفیق
((تپۂ شهدا_مرز خطر))
در عملیات #والفجر چهار ،در نقطه ای به نام "قوچ سلطان" مستقر بودیم.
محور شناسایی هم "تپه شهدا" بود.
آنجا غالب شناسایی ها را محمّدحسین به تنهایی انجام می داد.
لاغر اندام،سبک،چابک و سریع بود.
هوش و ذکاوتش هم که جای خود داشت.
به خاطر دید مستقیم #دشمن روی منطقه مجبور بود که شب ها راه بیفتد.
صبح زود می رسید پای تپۂ #شهدا تا شب صبر می کرد و بعد می رفت میان عراقی ها.
یک شب که تازه از راه رسیده بود، ....
<ادامه دارد>
•• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱
@khybariha
خبرنگار:آیاواردقدسخواهیمشد؟!
سیدحسننصرالله:مندراینباره؛
یقیـندارم .. :)✌️🏻
#روزقدس
•• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱
@khybariha