eitaa logo
335 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
487 ویدیو
17 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
··|🗣😂|·· 😁 شب عملیات بود . حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت: ببین تیربارچی چه ذکری میگه 🤨که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده . 😟✌️🏻 نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه : دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!) 😂😂😂 معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه شادمانه مرگ رو به بازی گرفته 😎✌️🏻 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
هدایت شده از .
|^هی‌رفیـق! مراقب‌باش‌دنیا‌زمین‌گیرت‌نڪند آسمـان‌درپیـش‌دارے! ... ..🙂🙃 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
.
#پارت_صد_و_ششم 🦋 (( روبوسی )) #محمّد_حسین همیشه قبل از رفتن به #عملیّات خداحافظی می‌کرد ، اما
🦋 ((آخرین عزاداری)) روز دوم، والفجر هشت، به سمت جادّهٔ فاو _امّ والقصر ادامه یافت. قرار بود لشکر شب وارد عمل شود. از طرف فرماندهی به واحد دستور رسید که هر چه زود تر گروهی برای شناسایی به اعزام شوند. محمدحسین با همان وضعیت جسمی که داشت، بلافاصله خودش را آماده کرد و سوار موتور شد. ما هم همین طور، همگی با چهار موتور سیکلت به طرف جادّهٔ امّ القصر راه افتادیم. محمّد حسین علی رغم ضعف جسمی شدیدی که داشت، با سرعت زیاد جلوی همه می رفت و ما هم به دنبالش بودیم. دو طرف جادّه را به شدت می کوبید، نزدیک خط رسیدم، هلی کوپتر بالای سرمان ظاهر شد و راکتی شلیک کرد. 🚀 فکر کردیم شلیک به طرف ما صورت گرفت؛ به همین دلیل زود از موتورها پیاده شدیم و موضع گرفتیم، راکت به یک دستگاه ایفا که پشت سر ما در حرکت بود اصابت کرد و منفجر شد و هلی کوپتر رفت. دوباره سوار شدیم و راه افتادیم. منطقه ای را که باید میکردیم، سه راهی کارخانهٔ نمک بود؛ دشمن آتش شدیدی روی این نقطه متمرکز کرده بود، محمّد حسین بی خیال و راحت میان آتش جلو رفت و به کمک بچّه‌ها منطقه را شناسایی کرد، نقاط مختلف را زیر نظر گرفت و تمام جوانب کار را بررسی کرد. بعد از پایان مأموریّت، دوباره به سمت مواضع خودی برگشتیم. در راه از چهره و حالت محمّد حسین به خوبی میشد فهمید هر لحظه متظر گلوله ای است تا بیاید و او را به آرزویش برساند. 🕊 وقتی به خطّ خودی رسیدیم، گزارش شناسایی را به فرماندهی لشکر دادیم؛ امّا در همین موقع، از طرف قرارگاه اعلام شد که امشب لشکر حضرت رسول (صلی اللّه علیه و آله و سلم) وارد عمل می‌شود؛ به همین سبب قرار شد که بچّه‌ها برای یک استراحت کوتاه به مقرّ اصلی واحد در عقبه بروند وفردا صبح دوباره به منطقه برگردند. همه به همراه محمّد حسین سوار قایق شدیم و به ساختمان واحد که کنار بود،آمدیم. وقتی رسیدیم، هرکس دنبال کاری رفت.. حمّام، و استراحت. آن شب همهٔ بچّه ها استراحت کردند؛ چون همان طور که گفتم قرار بود لشکر حضرت رسول وارد عمل شود. صبح روز دوم بعد از نماز، مجلس عزاداری و دعا بر پا بود.🤲 حدود بیست و پنج نفر از نیروهای اطّلاعات، داخل اتاقی در همان ساختمان واحد اطّلاعات دورهم جمع بودند. بچه ها متوسّل به خانم فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) شدند. یک هفتهٔ آخرِ همهٔ مجالس عزاداری، به نیت حضرت زهرا ( سلام اللّه علیها) بر پا می شد. همه شور و حال خاصّی داشتند. هر کس گوشه ای نشسته بود و ضجّه می زد، 😭انگار می‌دانستند این آخرین عزاداری است!! مراسم که تمام شد، مشغول خوردن صبحانه شدیم. •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
وقتایی که گیر میکنین تو سیاهیِ دنیا، درست همون وقتا که نه دستتون به هیئت میرسه ُ نه دستتون به حـَرم ؛ بشینین یه گوشه از اتاقتون ، چادرتون یا شالِ عزاتونو بکشین رو سرتون، با مداحیایِ توی گوشیتون خلوت کنین:) همون میشه هیئتِ شما .... هرچی نیمه شب تر ، دعاهایِ دلِ شیکستتون مستجاب تر:) شهادتاتون هم همونجا بخواین.... 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از .
♡|بسـم‌رب‌عشـق... :)🕊
هدایت شده از .
از شیخ ‌بهایی ‌پرسیدند: سخت مۍگذرد چه ‌بایدکرد؟! شیخ ‌گفت: خودت‌ می گویی سخت ‌می گذرد ؛ سخت ‌که‌ نمۍماند :) پس خداراشکر که ‌مۍگذرد و نمی ماند!!🍃 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
ماه گرفتگی قرن🙃😍 . به امید نابودی کرونا به ندای رهبر عزیزمون لبیک میگیم و... . 😷🦠 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••🕊 هر ڪه دل ♥️من را یافت چال ڪند گوشه ای از صحن 🕌 رضا(ع) 🙂 •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha
جنـگ امروز اسلحه نمیـخواد.. اسلحه ات رو بایـد تو مغـزت پرورش بـدی!! 🕶✌️🏼🌱 🙆🏻‍♀ ←~^^ •• ↷ #ʝøɪɴ ↯🍃🌱 @khybariha