eitaa logo
مشاوره کیمیا
735 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
325 ویدیو
1 فایل
قراره با کیمیا والدگری آگاه رو تمرین کنیم. 👨‍👩‍👦 اگر تو این مسیر به کمک احتیاج داشتی، اینجا برای شما والدین مشاوره داریم‼️⬇️ ارتباط با ادمین کانال: @f_sh_1995 بات مشاوره کیمیا: https://ble.ir/Kimia_bot
مشاهده در ایتا
دانلود
مشاوره کیمیا
مادری با چاشنی نگرانی! 🥲 بخش زیادی از دوران بارداریم صرف گشتن در گوگل عزیز شد، فقط سایت ها و مقالات ایرانی کافی نبود، خارجی ها هم باید چک و ترجمه میشد، درست بود که سیب زمینی شیرین و مارچوبه و آووکادو را سبزی فروشی محل و حتی چند محل بالاتر هم نداشتند اما قطعا بازار تجریش پیدا میشد و خب از قدیم هم گفته بودند عقل سالم در بدن سالم است و من هم یک بچه با عقل و بدن سالم میخواستم! 🙂 مطالب به ورد منتقل میشد،به ترتیب هفته و ماه تفکیک و ترجمه میشد و پرینت گرفته میشد، حالا فقط یک بچه کم بود که همه این ها را بخورد! به صورت غیرمنتظره ای پایان هفته ۳۶ دخترکی با ۲۶۰۰ گرم وزن و ۴۹ سانت قد را به بغلم دادند، حتی تا چند روز توان نداشت گریه کند چه برسد به شیر خوردن! اما دخترک زود شروع به وزن گیری کرد و کم کم قله نمودار رشد را درنوردید در حالیکه بعضی از اطرافیان معتقد بودند لاغر است و لابد شیر من قوت کافی ندارد اما نمیدانستند دخترک کلا شیرخشک میخورد!🤭 درست شب آغازین روز ماه ششم جزوه کذا پا به عرصه زندگی ما گذاشت، بادام ها را در کاسه چهارقل خیس کردم تا اولین غذایی که میخورد مطابق با به روزترین مقالات دنیا به اضافه انرژی مثبت مذهبی باشد، نشستن در صندلی غذا 🪑هم از پیشنهادات متقنی بود که بچه را راغب به غذاخوردن می کرد، همینطور که روز به روز و هفته به هفته پیش می‌رفت باید غذاها مقویتر میشد، آرد برنج 🍚 را خودم از مرغوب‌ترین برنج ایرانی تهیه کرده بودم، حتی سیب سبز سلامت هم پیش من از درجه اعتبار ساقط بود! شال و کلاه میکردم و میرفتم تا بازار تجریش و سراغ تازه ترین میوه ها و سبزیجات را میگرفتم، به خانه که می‌رسیدم با هزار قل هو الله و الحمدلله مشغول پختن غذا میشدم اما... 😟 دخترک اول با نوک زبان غذا را تست میکرد و بعد اگر باب میلش نبود دهانش را قفل میکرد و من بعد از توکل و توسل و تلاش‌های بسیار از شدت خشم غذای نازنین را دور میریختم!!! مدتی گذشت و اوضاع به همین منوال بود، من نه مادری بودم که با قاشق دور خانه دنبال بچه بدوم و نه وسواس دوش گرفتنش با فرنی و سوپ را داشتم و نه اهل چند مدل غذا درست کردن اما این طفل کوچک چند وجبی به شکل ناامید کننده ای بدغذا بود! 😣 بعد از فتح قله نمودار رشد 📉 نوبت به پایین آمدن بود ولی من همچنان امیدوار بودم و آن دیگران همان اندازه مصر در اثبات لاغری و ضعف و زردی و سیاهی بچه! 😢 روزها از پس روزها گذشت و تنها قانون این بود که باید همان 🤏 غذا را بخورد تا از صندلی غذا پایین بیاید، هرچند بعدها کاشف به عمل آمد همه را زیر صندلی غذا می‌ریخته و با قیافه ای فاتحانه از به قول خودش سفید کردن بشقابش از صندلی غذا پایین می آمده، از مرحله تزئین غذا و باهم غذاپختن گذر کردیم و حالا دیگر چندسالی از تکرار جملات همیشگی می‌گذشت و خب به ماست هم چندسال بگویی سیاهی، مدعی می‌شود بالاتر از سیاهی رنگی نیست! دخترک ظریف و لاغر بود، درست عین بچگی های خودم و پدرش و عمه و.... 🙃 ولی از نظر همان اطرافیان محترم، دانشمندان باید علم ژنتیک را میگذاشتند لب کوزه و آبش را میخوردند! غصه خوردن من مدت‌ها بود جرقه خورده بود خصوصا وقتی دخترک را حمام میکردم و با دیدنش به یاد کودکان قحطی زده سومالی با دنده های بیرون زده می افتادم! تصمیم گرفتم وعده ها را کم حجم ولی مقوی کنم، دنبال موادغذایی گشتم که بیشترین فایده را در کمترین مقدار داشته باشند، مثلا جناب تخم مرغ جایش را داد به تخم بلدرچین و قس علی هذا! ☺️ الان نه سال و اندی از آن روزها میگذرد و هنوز دخترک اول غذا را بو میکند، مدام میگوید فلان چیز ترش است و فلان خوراکی شور و آن دیگری زیادی شیرین! 🤨 دیگر صندلی غذا چندسالی ست گوشه انباری نشسته و قد و وزن دخترک شاید سالی یکبار هم چک نشود اما هنوز اطرافیان میپرسند قدش موقع تولد چقدر بود؟ آخر دکتر در تلویزیون گفته نوزادان زیر ۵۰ سانت در بزرگسالی قد کوتاه می شوند! و در جواب با لبخندی از من میشنوند قدش مهم نیست، بختش بلند باشد در حالیکه پوست لبم را نامحسوس میجوم....! 😔 @rahche