نمیدونم درسته بگم نطلبیدن یا قسمت نشدن!! 😢
چون کرم آقا بیشتر از این حرفاست، کاهلی خودم باعث شد امسال هم اربعین خونه نشین بشم و با اشک و گریه تو خیالم تو پیاده روی اربعین قدم بزنم... 😭
تو ذهنم یاد هول دادن کالسکه هامون میفتم و باز اشکم سرازیر میشه...😥
هرچی تلاش میکنم یاد سختی های راه میفتم و میگم عیب ندارد، مصلحت بوده، بچه ها اذیت میشن... بازم تهش به خوشی ختم میشه!
یاد حسنا میفتم که به هوای اونجا حساسیت پیدا کرد و مجبور شدیم بریم دگزا بزنیم، ولی سختی ای یادم نیست، لبخندهای دکترها و پرستارهایی که از جون و دل داشتن به خادم های آقا خدمت می کردند میاد جلو چشام..🥹
می خوام یاد بی تابی های حسن و حسنا تو رستوران های مسیر برگشت و ریختن غذا روی زمین و دو تا بچه ای که عین کوالا به مادر چسبیدن و اعتقادی به همراهی پدر ندارن بیافتم، یاد همسفرای مهربونی میفتم که سریع غذاشون را خوردند و به هوای نشان دادن ماهی های حوض بچه ها را بردند تا من هم غذامو بخورم... 😥
دیگه حتی توان ندارم سختی ها را یادم بیارم فقط عشق عشق عشق
مسیری که قدم گذاشتن توش فقط لذته … 🖤🖤🖤
#مامان_مهندسه
#جامانده_از_اربعین
#میاد_خاطراتم_جلوی_چشام
#من_اون_خستگی_تو_راهو_میخوام
#پیاده_روی_اربعین
#حسین_جانم
@rahche