eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای باعث آرامش احوال مولا با تو همیشه خوب می‌شد حال مولا آسایشی در عمق جان خویش می‌دید هربار می‌رفتی به استقبال مولا در هر کتابی دیده‌ام، بسیار والاست شأن تو در آیینه‌ی اقوال مولا از کودکی دنبال یک آیینه بودی تعبیر شد خواب تو در تمثال مولا ارث شجاعت داشت عباس تو از تو ارث ادب را برده بود از آل مولا جای تو حتی لحظه‌ای خالی نمانده در سینه‌ی از عشق مالامال مولا از چشم‌هایت اشک شادی شد سرازیر گفتند تا «مادر» به تو اطفال مولا ای نام تو در نوع خود از بهترین‌ها هستند مدیونت همه «ام‌البنین‌»ها آن‌گونه که مهتاب زینت داده شب را نام تو زیبا کرده مفهوم ادب را «ام‌البنین» را «مادر شیران» نوشتد روزی که مولا بر تو بخشید این لقب را گفتی کنیز فاطمه هستی و دیدی نقش رضایت بر لب شاه عرب را در دامنت شیرین‌سخن‌ها پرورش یافت از نخل می‌گیرند محصول رطب را صفیّن می‌داند چه اندازه شجاعی چون پهلوانش داشته از تو نسب را دیدیم مهر مادری در چشم‌هایت از اخم تو خواندیم معنای غضب را ما صاف‌وساده کربلا درخواست کردیم چون ساده کردی صنعت حُسن‌طلب را در آستان توست کار ما گدایی ای مادر عباس‌های کربلایی... زانو زده در محضر مادر اباالفضل درس ادب خوانده از این منبر اباالفضل آن دم که ایمان و وفا تقسیم می‌شد ساقی کوثر شد علی، ساغر اباالفضل یک‌عمر مشق او فقط نام حسین است ننوشته جز این درس در دفتر، اباالفضل از بس ادب دارد که هرگز پیش زینب بالا نیاورده‌ست حتی سر، اباالفضل پیدا نمی‌شد خم به ابرویش، اگرچه می‌بود رو در روی یک‌لشکر اباالفضل کافی‌ست از اوصاف او، تنها بپرسی در معرکه از مالک اشتر؛ «اباالفضل!» با چشم خود یک روز می‌بینیم آخر محشر به‌پا کرده‌ست در محشر اباالفضل هستند با اذن خدا روز قیامت دستان عباس علی باب شفاعت بعد از تو دیگر هیچ‌کس ام‌البنین نیست دیگر زنی مانند تو مردآفرین نیست اُم‌ُّ اَدَب...، اُم‌ُّ وَفا...، اُم‌ُّاَبَاالفَضل... غیر از تو وصف هیچ‌شخصی این‌چنین نیست شاگرد درس صبر مولا بوده‌ای که با این همه غم، روی پیشانیت چین نیست در گریه‌ات جایی ندارد داغ فرزند قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنان را هم درآورد پس خطبه‌ای چون خطبه‌ی تو آتشین نیست فرقی ندارد مدح تو با مدح عباس حتی گریز روضه‌ات هم غیر از این نیست؛ یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است یعنی سر عباس تو روی زمین نیست... آن‌جا صدایت می‌زند: «مادر کجایی؟ آیا به دیدار عزیز خود می‌آیی؟» ✍️
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح... ادب به قامت زهرایی‌ات قیام کند وفا به غیرت عباس تو سلام کند... اگر چه با همه گفتی کنیز زهرایی به چشم آل محمّد عزیز زهرایی تو بعد فاطمه در بیت وحی فاطمه‌ای تو آسمان ادب را همیشه قائمه‌ای به نفس پاک محمّد تو همدمی مادر مسیح عشق و ادب را تو مریمی مادر بهشت شیفتۀ چار لالۀ یاست کلید باب حوائج به دست عبّاست مزار توست کنار مزار چار امام که چار ماهِ تمامت به خون نشست تمام... مگر به گوش، پیام خدا ز غیب شنفت که مادر اسم تو را از نخست فاطمه گفت هزار قافله دل پای‌بست فرزندت نشان بوسهٔ مولا به دست فرزندت... اگر تو نام نبردی ز شاخۀ یاست گریست دیدۀ زهرا برای عبّاست الا تمام وجودت پر از نوای حسین به گریه نایبة‌الزینبی برای حسین روایتِ عطشِ کربلاست در اشکت سلامِ گریه‌کنان حسین، بر اشکت سرودِ زخم گلوی حسین، ورد لبت خلوص زینب و عبّاس در نماز شبت... تو مادر شهدا، همسر علی هستی هزار حیف، غریبانه چشم خود بستی خزان رسید چو بر برگ لالۀ یاست نبود، جعفر و عثمان و عون و عبّاست سپهر و مهر و مه و کوکبت کجا بودند علی، حسین، حسن، زینبت کجا بودند هماره ریخت به رخ از دو دیده، یاقوتت اگر به دوش غریبانه رفت تابوتت دگر به پیکرت آثار تازیانه نبود دگر مراسم تشییع تو شبانه نبود...
به چشم علی چون نگین بوده است همین بس که او بهترین بوده است ادب پای درسش به جایی رسید ادب درس ام البنین بوده است نه تنها که مرد آفرین گشته است که او نورِ نور آفرین بوده است پس از فاطمه قلب ام البنین به دنیای حیدر امین بوده است در آفاق خلقت کجا دیده‌اند که نامادری اینچنین بوده است؟! اگر گفت من خادم زینبم یقین در کلامش یقین بوده است در اوصاف ام البنین یک کلام... که عباس او بی قرین بوده است همیشه به همراه ایثار و عشق ابالفضل نامش عجین بوده است ولی بعد از عباس و بعد از حسین دلش لحظه لحظه حزین بوده است علمدار گریه پس از کربلاست پس از کربلا بانیِ روضه‌هاست ✍️
ای دست طلب بسته به دامان اباالفضل بسپار دل خویش به دستان اباالفضل سر می‌رود از خاطره‌ها عطر گل یاس هر جا بدمد عطر گلستان اباالفضل امواج عجیبی‌ست در این دشت عطش‌نوش گیسوی دلاویز و پریشان اباالفضل هر حلقه‌ی آن زلف پر است از دل پر خون در بند و رها گشته‌ی درمان اباالفضل دل‌داده و جان‌داده و سرداده و سرمست این است فقط حال محبان اباالفضل شب مُردم و در صبح جنون زنده شدم باز عشق است و سحرخیزی یاران اباالفضل "بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است " این رزق حلالی‌ست ز دستان اباالفضل می‌گریم و می‌میرم و سر می‌کشم از خاک هر لحظه منم گوش به فرمان اباالفضل این دل که چنان شمع پر از سوز و گداز است شرمنده شد از دیده‌ی گریان اباالفضل بسیار گدا شاه شد از دست کریمش دریای عطا سفره‌ی احسان اباالفضل یارا برسان منتقم خون خدا را یارا بگشا این گره را جان اباالفضل ✍️
دوباره سفره‌ی دل باز کردی و با نوحه‌گری، اعجاز کردی شبیه فاطمه چشم تو باران بنا کردی دوباره بیتُ الاَحزان کنار چار تا قبر خیالی... چه اشکی و چه سوزی و چه حالی! تو به قدر فراتی گریه داری که روی قبر اولادت بباری تو تنها در لقب "امّ البنینی" پسر دیگر نداری، بی بنینی تو رنگ شادی از قلبت زدودی چه اشعاری که با ناله سرودی بگو "لاتَدعُوَنّی" باز مادر نما تو روضه را آغاز مادر بگو کنج بقیع از اوج احساس شدم دلتنگ تو عباس! عباس! جوان قد رشید من! کجائی؟ علمدار حسینم! کربلائی؟! "قیامت قامتا! قامت قیامت!" یل ام البنین! مادر فدایت بلندای قدت تا آسمان بود شعاع هیبتت تا بی کران بود تو می‌کردی غضب وقتی چو حیدر به پا می‌شد قیامت بین لشکر شنیدم کربلا "شقّ القمر" شد سر و پیشانی‌ات همچون پدر شد شنیدم من ولی باور نکردم الهی دور عباسم بگردم...! گرفتی مَشک آبت را به سینه مبادا تشنه لب مانَد سکینه چو تیری مَشک را بر سینه‌ات دوخت دل تو بهر اولاد علی سوخت ز قلب مَشک آبت، آبرو ریخت رطب‌های نخیل آرزو ریخت وجودت را به سیل خون سپردی به چشمت تیر نه! تو چشم خوردی دلم آتش گرفت از سوز آهت نیامد تیر، بیرون از نگاهت نشد! بیرون نیامد تیر ای داد سرت خَم بود، اما داد بی داد؛ تو را دشمن شبیه مرتضی زد سرت را با عمودی بی هوا زد چه غوغایی میان علقمه بود بجای من کنارت فاطمه بود زمانی که تو از مرکب فتادی جبین بر چادر زهرا نهادی شدی تو زائر آن روی نیلی کبودی‌های جا مانده ز سیلی اگر چه بر زمین افتاده بودی دم جان دادنت تنها نبودی تو بودی گر چه عمری نور عینم ولی سوزد مرا داغ حسینم دوباره می‌روم مادر من از حال امان از روضه‌ی گودال... گودال به گودالی که غرق همهمه بود که در پیش غریب فاطمه بود؟! یکی با نیزه او را تاب می‌داد یکی با سنگ او را آب می‌داد یکی تکریم او را با عصا کرد یکی از تن لباسش را جدا کرد نبودم من ولیکن مادرش بود به بالای بلندی خواهرش بود چه دید از تل، که زینب قدکمان شد؟! بهار عمر او از چه خزان شد؟! چه‌ها دیده که دارد این نوا را: حسینا... واحسینا... واحسینا...! ✍️
در میان کوچه‌های شهر نور مادری دلخسته در حال عبور در میان کوچه با اشکی روان می‌رود سوی بقیع دامن کشان در بساطش ناله بود و آه بود در کنارش کودکی چون ماه بود راه می‌افتاد بین کوچه‌ها در ترنّم بود با ذکر خدا هر کجا می‌رفت حال زار داشت در مدینه روضۀ سیار داشت مثل طوفان بود اما با وقار تا بقیع می‌رفت روزی چندبار اول باب البقیع با احترام زیر لب می‌گفت: یا زهرا سلام بعد از آن در حال ذکر و زمزمه می‌گرفت اذن دخول از فاطمه تا که در خاک بقیع می‌زد قدم اشک او می‌ریخت آنجا را به هم روی خاک و زیر برق آفتاب تشنه بود اما نمی‌زد لب به آب گریه‌ها می‌کرد در حال عطش گاه بین ناله‌ها می‌کرد غش ای مدینه! قرص ماهی داشتم بعد حیدر تکیه گاهی داشتم ای مدینه بود فرزندی مرا با مرام و با حیا و با وفا بود فرزندم علمدار حسین روز بی یاری هوادار حسین یک سپاه و یک علمدار جوان یک اباالفضل و تمام دشمنان من همین دیشب شنیدم روضه را از لب زینب شنیدم روضه را مستمع من بودم و او روضه خوان روضه‌ی طفلان و سقای جوان گفت: ساقی رفت تا آب آورد آب بهر طفل بی تاب آورد از غم طفلان، پریشان حال او آب می‌آمد به استقبال او آب در مشک و لبی خشکیده داشت مشک را چون طفل بر سینه گذاشت ماه بود و جلوه‌ی خورشید داشت مشک نه! با خود هزار امید داشت چید دشمن شاخه‌های یاس را دید عالم غیرت عباس را... خویش را از بهر طفلان حفظ کرد مشک را فوری به دندان حفظ کرد حیف شد تیر بلا از ره رسید رشته‌ی امید سقا را برید مثل خونی که زِ رگ آید برون آبِ مشکش ریخت بین خاک و خون ناامیدانه کشید آه از جگر کرد از این زندگی صرف نظر ای مدینه! قدر او نشناختند با عمود او را زمین انداختند لب به طعنه دشمن این‌گونه گشود ای عمود خیمه‌ها! خوردی عمود حال بهر من خبر آورده‌اند جای سوغاتی سپر آورده‌اند ✍️
بانوی عشق و ادب اُمُّ الْبَنین روشنی‌ها را سبب اُمُّ الْبَنین روح سبز یاس‌های بی‌قرار مادر آلاله‌های داغدار این تویی نوشیده از آب بقا همسر والا مقام مرتضی عشق را کردی هماره زمزمه در کنار یاس‌های فاطمه بانوی حُجب و حیا، اُمُّ الْبَنین هم‌نشین مرتضی، اُمُّ الْبَنین این تویی خورشید اما در حجاب روشنایی می‌دهی چون آفتاب این تویی لبریز از عطر عفاف چادرت را می‌کند غیرت طواف گل ولی دارای روح عفّتی زن ولی آئینه‌دار عصمتی ای که بودی هم‌کلام اُوصیا ای مقامت همطراز اُولیا ای فروزان‌تر ز خورشید سپهر مادری کردی تو زینب را به مهر گریه کردی بر عزیز فاطمه خویش را خواندی کنیز فاطمه لاله از باغ شهادت چیده‌ای داغ فرزندان خود را دیده‌ای دست تو یک باغ احساس آفرید عشق در بیت تو عبّاس آفرید چشمه‌ی آب بقا در بند توست ساقی لب‌تشنگان فرزند توست :: ای به عترت یار، یا اُمُّ الْبَنین مادر ایثار، یا اُمُّ الْبَنین نور حق را در دلم آورده‌ای ای ز حق سرشار، یا اُمُّ الْبَنین بود هر شب در عبادت تا سحر چشم تو بیدار، یا اُمُّ الْبَنین اشک تو ای بانوی گل آفرین عطر هر گلزار، یا اُمُّ الْبَنین خاک پایت مثل خاک کربلا داروی بیمار، یا اُمُّ الْبَنین مادری کن، سایه سار خویش را بر سرم بگذار، یا اُمُّ الْبَنین نیست غیر از تو درین ایّام غم بر دلم غمخوار، یا اُمُّ الْبَنین تربت پاک تو را شد در بقیع اشک من زَوّار، یا اُمُّ الْبَنین داشتی از داغ سرخ کربلا دیده‌ای خونبار، یا اُمُّ الْبَنین بودی از داغ حسین بن علی لاله‌گون رخسار، یا اُمُّ الْبَنین چار فرزندت به خون غلتیده‌اند در حریم یار، یا اُمُّ الْبَنین مثل عبّاس دلاور داشتی گوهر شهوار، یا اُمُّ الْبَنین ناله‌ی خود را ز داغ نینوا بر زمین بسپار، یا اُمُّ الْبَنین «یاسرِ» افتاده می‌داند که هست لطف تو بسیار، یا اُمُّ الْبَنین ✍️ «یاسر»
❤️ ؛ | توصیه رهبر انقلاب به قرائت سوره فتح، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و دعای توسل برای پیروزی جبهه مقاومت 🖥 رسانه KHAMENEI.IR برای سهولت دسترسی مؤمنین، صوت این موارد را منتشر می‌کند. 🎙بشنوید👇
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 تشکر کودکان لبنان از کمک‌های مردم ایران 🔸 توزیع کمک‌های مردمی در پویش ایران همدل برای مردم‌ مقاوم فلسطین و لبنان ادامه دارد. پس از حدود دو ماه از آغاز این پویش بزرگ مردمی، محموله جدید لباس گرم به کودکان لبنانی رسید. آنچه می‌بینید پیام های تشکر کودکان و خانواده‌های لبنانی از کمک‌های مردم سخاوتمند ایران است.‌ 🔹 پویش ایران همدل همچنان ادامه دارد و مردم از طریق زیر می‌توانند به مردم مظلوم فلسطین و لبنان کمک کنند: شماره کارت:
6037998200000007
شماره شبا:
Ir320210000001000160000526
کد دستوری: * پرداخت مستقیم در KHAMENEI.IR 🔸 برای اهدای طلا و جواهرات ارسال عدد ٢ به
3000222

❤️ | 💻 irane-hamdel.khamenei.ir