#امام_جواد_ع_و_حضرت_علی_اصغر_ع_ولادت
نَفَس رسیده تا بُرون کند ز سینه آه را
رسیده صبح و برده ظلمت شب سیاه را
به دست شمس هشتمین ببین فروغ ماه را
رضا پسر نه! در بغل گرفته یک سپاه را
به برکتِ "جواد" لامحال شد محال ها
به یمن او رها شده رضا ز قیل و قال ها
مدینه را ببین که میزبان نور منجلی ست
پیمبری ببین که روی دست های یک علی ست
شنو شهادتین از او، اگر دل تو صیقلی ست:
"محمّد است مُرسَل و علیِ مرتضی ولی ست"
اگر که جان دهم کم است بهر رونمای او
تمام هرچه هست در جهان شود فدای او
به چهره اش ببین جمال ذات ذوالجلال را
به دست خود گرفته نبض قبل و بعد و حال را
کسی که ارث برده از رسول حق، کمال را؛
به خُردسالیَش دهد جواب هر سؤال را
میان آستین او هزار "اِبنِ اَکثَم" است
علوم خلق پیش او بِسان قطره در یم است
قیام او، قعود او، مثل خود پیمبر است
ببین که برق هر نگاه او شبیه حیدر است
مدینه ایست قلب او، دلش نه جای دیگر است
و آرزوش انتقام قاتلین "مادر" است
و هست بر لبان پاک او مدام زمزمه:
"الا که لعنت خدا به دشمنان فاطمه"
شدم اسیر معجزات بی حدِ خدائیَش
فدای آن شجاعت و غیرت مرتضائیَش؛
کرامت حسینی و عزّت مجتبائیَش
چگونه گوید این زبان ز رأفت رضائیَش
مُرید عشق اگر تویی، بیا بیا مُراد، اوست
اگر که دستِ خالی آمدی بیا، "جواد" اوست
چه عاشقانه صحبت از محبت قدیمِ اوست
خوشا به آنکه در حریم قُدسیَش کلیمِ اوست
دلم مقیم کوی او شده ست و یاکریمِ اوست
سعی و صفا و مروه ام، قبله ی من حریمِ اوست
بخوان ز چشم های من! اگرچه کاظمینیَم
رسیده چون "دَهِ رجب" جورِ دگر حسینیَم
دعای نیمه ی شب شکستگان جواب داد
خدا به سائل حسین، شأن آفتاب داد
به شادی چرخ و فَلَک دوباره آب و تاب داد
ببین عجب گُلی به باغِ دامنِ "رُباب" داد
ستاره ای رسید و روشنیِ نَیِّرِین شد
مَطلعِ این ستاره آغوشِ خوشِ حسین شد
بیا بیا که آمده علیِّ اصغرِ حسین
علیِّ اصغرش که نه! رسیده حیدرِ حسین
حیدر او که نه! بگو یک تنه لشکرِ حسین
یک تنه لشکرِ حسین و تیرِ آخر حسین
که کربلا به یاری پدر رود همین پسر
زند به قلب لشکری بدون نیزه و سپر
و کاش این پسر به پیش چشم های مادرش
قُماطِ پاکش نشود ، غرق به خون حنجرش
چه می شود رباب را که پیش دیده ی تَرَش
به روی نیزه ها رود، سر علیِ اصغرش
چگونه نوش جان کند، بعد علی، رباب، آب
چرا که می رسد ز حلق او نوای آب آب
شاعر: #علی_بیرقدار
#امام_زمان_عج_ولادت
#امام_زمان_عج_مناجات
امشب که رسیده چشمه ی آب حیات
طوفان زدگانِ عشق را فُلک نجات
دلشاد کنید حضرت نرجس را
در جشن ولادت پسر با #صلوات
***
ماییم که با عشق تو جاویدانیم
سرباز تو ایم و با تو هم میمانیم
هر صبح و مساء ذکرِ "اللهمَ
عجل لولیک الفرج" میخوانیم
شاعر: #علی_بیرقدار
#مدح #امام_علی_علیه_السلام
#عید_غدیر #مربع_ترکیب
چگونه مدح تو گوید کسی که مثل من است
الا که مادح تو ذات حیّ ذوالمنن است
میان این همه القاب و کنیه های نکوت
همان که برده دل از فاطمه، "ابوالحسن" است
"ابوتراب" و "ابوالاُمَّة" و "ابوالاَیتام"
امیر عالم امکان به محضر تو سلام
به کوی عشق تو نام اسیر ما را بس
فقط همین که تو باشی امیر ما را بس
برای اینکه زند فاطمه به ما لبخند؛
سرور و شادی "عید غدیر" ما را بس
به شادی دل زهراست قلب عالم شاد
بگو امیری مولا "علی" مبارک باد
غدیر آمده، دلهای ما غدیر خم است
دوباره شیعه ز عشق علی شده سرمست
به عرش دست علی را رساند احمد و گفت:
که نیست فوق یداللهِ مرتضایم دست
وصی احمد مختار، والی است و ولی
"هزار جان گرامی فدای نام علی" *
رسول گفت که ای مسلمین! امام، علیست
کمال دین خدا، نعمت تمام، علیست
رسول گفت شما حاجی و علی کعبه ست
ولیّ امر به معنیِ خاص و عام، علیست
علی برادر من، جان من، شهنشاه است
کسی که نیست دلش با غدیر گمراه است
علیست حقّ و مع الحق، علیست سرِّ اِله
علی به راز زمین و زمان بوَد آگاه
شهادتین حرام است بی ولای علی
بگو که "اشهد انّ علی ولی الله"
دهید مژده که کامل شده است دین خدا
خجسته باد مسلمانی غدیریِ ما
علیست فاتح میدان، علیست فتح مبین
علیست همدم معراجیِ رسول امین
علیست ذکر عبادت، علیست باب علوم
علیست چهره ی قرآن، علی امام مبین
به هر کجا نگرَم وجه خالق ازلی ست
ببین که آیت عظمای کردگار، علی ست
علیست مرکز و هستی مدارِ حب علیست
بهشت بردنت ای دوست، کارِ حب علیست
ز لعن دشمن او دست بر نمی دارم؛
چرا که بغض سقیفه کنارِ حب علیست
چقدر حشر محبان مرتضی زیباست
"حلال زاده رهش از حرامزاده جداست" *
صدای هر طپش قلب عاشقم حیدر
علَی الدّوام به قربان نفس پیغمبر
فدای آنکه ببخشد به دشمنش شمشیر
و آنکه بین رکوعش ببخشد انگشتر
فدای آنکه نشد هیچ کس از او نومید
همیشه بر سر هر سائلی کرم بارید
شبیه "عبد" ز "نعم الاَمیر" باید گفت
کمال و فضل علی، بی نظیر باید گفت
به پای غربت حیدر همیشه باید سوخت
برای حضرت او "الغدیر" باید گفت
کسی که گوید از او باخداترین باشد
عزیز کرده ی مولای مؤمنین باشد
علیست مثل خدای خودش بدون شبیه
علیست آنکه به پایش فتاده ام چو ذبیح
به زیر قبّه ی حیدر، شراب طُهر شدم
به لطف دیدن انگورهای روی ضریح
کنار ساقی کوثر همیشه خوشحالم
از اینکه اوست امیرم به خویش میبالم
مدال دوستی مرتضی شده شرفم
هرآن طرف که علی هست من همان طرفم
دلم به یُمنِ ولای علیست گوهر ناب
شبیه دُرّم و از قلب معدن نجفم
قسم به عصمت کبری، به مادر سادات
جدا نمی شوم از مهر مرتضی، هیهات
من آن دعای قنوتم که مستجاب شدم
برای نوکری حیدر انتخاب شدم
هزار شکر، گِل من ز خاک پای علیست
هزار شکر، که فرزند بوتراب شدم
و من به وعده بابای خویش، خوشبینم
به آن امید دهم جان که مرتضی بینم
* تضمین از استاد سازگار...
#علی_بیرقدار
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح_و_وفات
گوهر محمّد است که آن را خدیجه یافت
بانوی اهل مکه چه گوهرشناس بود
اَعراب، جاهلانه به دنبال جهل خود
اما چه عالمانه پیمبرشناس بود
از فرط شوق و شور، سر از پا نمیشناخت
در جادهی وصال که جای درنگ نیست
نور پیمبری به رُخ یار دیده بود
پس خواستگار بودن این زن که ننگ نیست
مهریّه را خودش به خودش داد، للعجب!
بند تمام قاعدهها را ز هم گُسست
از یُمن ازدواج خدائیِ آن دو نور
توحید زنده شد، کمر کفر را شکست
در طالع چنین زن پاک و مطهرّه
حقّا که نور مادری کوثر است و بس
روزی اگر به همسر او مکه بَد کند
او کاشف الکروبِ دل شوهر است و بس
مبعث رسید، لحظهی موعودِ انبیا
محبوب را حبیب به بانگ حجاز خواند
کعبه گواه میدهد این را: خدیجه نیز
پشت سر علی و پیمبر نماز خواند
اسلام، طفلِ کمنفسِ نورسیده بود
این طفل، زیر بالِ خدیجه بزرگ شد
اسلام، شهر کوچکِ اهل نماز بود
کز لطفِ بذلِ مالِ خدیجه بزرگ شد
دیندار بود و هستی او وقف یار بود
او محضر رسول خدا احترام کرد
جبریل هر سفر که به نزد نبی رسید
به حضرت خدیجهی کبری سلام کرد
باید فراگرفت از او رسم و شیوهی
در راهِ پاگرفتنِ دین، خون جگرشدن
زهرا ز مادرش به خدا ارث برده است
قربان یار رفتن و با جان سپر شدن
**
آه از اجل که زود به سوی خدیجه رفت
قربان اشکِ چشمِ عزادار فاطمه
رفت و ندید آتش اهل سقیفه را
نشنید آهِ در پس ِ دیوار فاطمه
بعد از عروج مؤمنه و مؤمن قريش
این سال، سال ماتم و حُزن و غم نبیست
هر همسری خدا به پیمبر اگر دهد
یک زن در آن میانه شبیه خدیجه نیست
لطف خدیجه تا به قیامت گرهگشاست
مادربزرگ خوب ندیدیم اینچنین
اصلاً به حکم قاعدهی وجه تسمیه
زیبد فقط به قامت او "اُمّ مؤمنین"
✍ #علی_بیرقدار
#حضرت_ام_المومنین_خدیجه_س_مدح
همراه هر وحی از تو جبریل امین گفته
ای مادر! ای وصف کمالت بهترین گفته
اسلام را مدیون انفاق خودت کردی
مکتب به ایثارت "خدیجه"، آفرین گفته
"تهلیل" و "تکبیر"ی که بعد از مصطفی گفتی،
آیا زنی قبل از تو بر روی زمین گفته؟!
ایمان کامل بودی و سی سال بعد از تو_
تازه خدا در مُصحَف از "اِکمالِ دین" گفته
آنکه "امیرالمؤمنین" را از "علی" دزدید
به دخترش جای تو "اُمّ المؤمنین" گفته
تو مقصد ذکر سلام خالقت بودی...!
وَالله! در فضل تو بس باشد همین گفته
✍ #علی_بیرقدار
به مناسبت #سالروز_تخریب_بقیع
از جنت البقیع عنایت به ما کنند
"آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند"
بعد از حدود یک سَده از غربت بقیع
ای کاش درد بی حرمی را دوا کنند
ای کاش گنبدی روی این چار باغ نور
چون گنبد حریمِ خراسان بنا کنند
باید به دست فرشچیان طرحی از ضریح
همچون ضریح کرببلا دست و پا کنند
جا دارد اینکه مثل نجف این حریم را
صاحبْ مناره، صاحبِ ایوان طلا کنند
باب الکریم، رکن اساسیست در حرم
باید دری برای گدایان جدا کنند
اینجا عزیز میشود آنکس که زائرست
حاجت نگفته حاجت او را روا کنند
ای کاش بعد اینهمه دوری و انتظار
فکری برای مرقد خیرالنسا کنند
ای کاش بهر ساختن صحن مجتبی
ما را برای کارگریاش سوا کنند
آنان که رزق داده به عالم نگاهشان
"آیا شود که گوشهی چشمی به ما کنند؟"
✍ #علی_بیرقدار
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
دوباره سفرهی دل باز کردی
و با نوحهگری، اعجاز کردی
شبیه فاطمه چشم تو باران
بنا کردی دوباره بیتُ الاَحزان
کنار چار تا قبر خیالی...
چه اشکی و چه سوزی و چه حالی!
تو به قدر فراتی گریه داری
که روی قبر اولادت بباری
تو تنها در لقب "امّ البنینی"
پسر دیگر نداری، بی بنینی
تو رنگ شادی از قلبت زدودی
چه اشعاری که با ناله سرودی
بگو "لاتَدعُوَنّی" باز مادر
نما تو روضه را آغاز مادر
بگو کنج بقیع از اوج احساس
شدم دلتنگ تو عباس! عباس!
جوان قد رشید من! کجائی؟
علمدار حسینم! کربلائی؟!
"قیامت قامتا! قامت قیامت!"
یل ام البنین! مادر فدایت
بلندای قدت تا آسمان بود
شعاع هیبتت تا بی کران بود
تو میکردی غضب وقتی چو حیدر
به پا میشد قیامت بین لشکر
شنیدم کربلا "شقّ القمر" شد
سر و پیشانیات همچون پدر شد
شنیدم من ولی باور نکردم
الهی دور عباسم بگردم...!
گرفتی مَشک آبت را به سینه
مبادا تشنه لب مانَد سکینه
چو تیری مَشک را بر سینهات دوخت
دل تو بهر اولاد علی سوخت
ز قلب مَشک آبت، آبرو ریخت
رطبهای نخیل آرزو ریخت
وجودت را به سیل خون سپردی
به چشمت تیر نه! تو چشم خوردی
دلم آتش گرفت از سوز آهت
نیامد تیر، بیرون از نگاهت
نشد! بیرون نیامد تیر ای داد
سرت خَم بود، اما داد بی داد؛
تو را دشمن شبیه مرتضی زد
سرت را با عمودی بی هوا زد
چه غوغایی میان علقمه بود
بجای من کنارت فاطمه بود
زمانی که تو از مرکب فتادی
جبین بر چادر زهرا نهادی
شدی تو زائر آن روی نیلی
کبودیهای جا مانده ز سیلی
اگر چه بر زمین افتاده بودی
دم جان دادنت تنها نبودی
تو بودی گر چه عمری نور عینم
ولی سوزد مرا داغ حسینم
دوباره میروم مادر من از حال
امان از روضهی گودال... گودال
به گودالی که غرق همهمه بود
که در پیش غریب فاطمه بود؟!
یکی با نیزه او را تاب میداد
یکی با سنگ او را آب میداد
یکی تکریم او را با عصا کرد
یکی از تن لباسش را جدا کرد
نبودم من ولیکن مادرش بود
به بالای بلندی خواهرش بود
چه دید از تل، که زینب قدکمان شد؟!
بهار عمر او از چه خزان شد؟!
چهها دیده که دارد این نوا را:
حسینا... واحسینا... واحسینا...!
✍️ #علی_بیرقدار
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
بِسمِ ربِّ الحَسن، خدای حسین
باز، دارم به سر هوای حسین
من دلی دارم از علی سرشار
سینهای روشن از ولای حسین
من کیام؟! جز کنیز زینب او؟!
قمرم کیست؟! خاک پای حسین
با دو گوشم هنوز میشنوم
صوت زیبای ربّنای حسین
ای بشیر! از حسین من چه خبر؟
دل من لک زده برای حسین
نه فقط اینکه چار تا پسرم؛
هر دو عالم شود فدای حسین
خجلم از رباب، چون نرسید
مَشک سقّا به خیمههای حسین
مینشینم به روی خاک بقیع
عوض خاک کربلای حسین
خون عباس روسفیدم کرد
آنکه شد صاحبِ لِوای حسین
صد ابالفضل من به قربانِ
تن زخمی و سرجدای حسین
شد حسینِ غریب، تنهاتر
بی رمق گشته بود پای حسین
بی برادر شد و قَدَش تا شد
دشت پر شد ز وایوایِ حسین
اشک خون ریخت چشم عباسم
رفت از حال در عزای حسین
از کنار فرات تا گودال...
فاطمه سوخت با نوای حسین
فاطمه میشنید در گودال
بینِ جمعیّتی! صدای حسین
میکِشم آه تا دم مرگم
سر بریدند از قَفای حسین
✍️ #علی_بیرقدار