eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
و میلادیه حضرت زینب (س) شده میلاد تو ای دختر نور دو عالم زینب از تو ، گشته مسرور شده شهر مدینه غرق لبخند دلِ کروبیان گردیده خُرسند تویی آئینه ی زهرای اطهر تو هستی زینتِ دامان حیدر تو هستی سَرورِ زنهای عالم شرافت بر همه داری دَمادَم شبیه تو نَزاده مادر دَهر تو هستی صابره ای مظهر صبر همه اسلام مدیون تو باشد نجف تا کعبه مَفتون تو باشد تو بانوی وفا معنای عشقی تو پرچم دار عزت تا دمشقی تو هستی با وقار و با نجابت تو داری از علی عَزم و شهامت بیان ناطقِ حیدر تو هستی کلام نافذِ مادر تو هستی خدا را شکر عشقت در دل ماست همیشه ذکر تو در محفل ماست دفاعِ از حریمت افتخار است هر آن کس با تو باشد رستگار است بیا عیدی بده بر عاشق خود که شوق بارگاهت دل زِ ما بُرد بزن با شور و مستی و شعف دَف به یُمن مَقدم زینب بزن کف
🌹 🌹 ✍شاعر: محسن حنیفی 💫💫💫💫💫💫💫💫 حدیثی نقل باید کرد از لولاک بالاتر که نورش لیله ی قدر است و از ادراک بالاتر طهورای وجودش قبل از این عالم زبانزد شد طلوع نور او سوغاتی معراج احمد شد قدم رنجه نموده در جهان تاثیر بگذارد قدم بر روی چشم آیه ی تطهیر بگذارد جهان پر نورشد از روشنای صبح لبخندش مه و خورشید حیران کرامات گلوبندش خدیجه در سلوک نور،وقتی رهسپارش شد در آغوشش گرفت و سالها خدمتگزارش شد خدا بر گنج عصمت در و مروارید بخشیده به یمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده همان حوریه ای که سابقا در عرش ساکن بود همان گنجینه خلقت که خودگنجور محسن بود تمام طایفه او را خدای ایل می گفتند ملائک سجده بر او کرده و تهلیل می گفتند کسی که از ازل در آسمان ام ابیها شد همان آیینه ای که مادر اسماء حسنی شد همان که شرح می دادند قدسی ها عفافش را به سائل می دهد پیراهن شام زفافش را خدا پرده نشین منزلش کرده است عصمت را به او بخشیده بین رقعه ای حکم شفاعت را بهشت از عطر بانو وام می گیردشمیمش را پیمبر بوسه می‌زد دائما دست کریمش را قدر را مشت کرده ریخته در بین دستاسش قضا تقدیر شد بین قنوت گرم احساسش گلی نازکتر از گل ،خلق کرده خیل حورا را همان نوری که بخشیده است معنا لفظ زهرا را تلألو داشته روزی سه دفعه زهره بر حیدر تجلی میکندکوثر فقط بر ساقی کوثر سپیده دم سپید و ظهر ،زرد و عصرها حمرا بخوان روح القدس ذکر وما ادراک ما زهرا چه اشراقی جمالش بر امیرالمؤمنین دارد که از نورحسینش این تجلی در جبین دارد نگین بارگاه عرشی اش یاقوت حمرا شد زبرجد میوه ی این شاخسار سبز طوبی شد شده او حجت الله علی الاطلاق معصومین تمام دردها را نام بانو می دهد تسکین خبر دار است زهرا از بما کان و بما کائن تجلی کرده واجب گوییا در قالب ممکن نماز شب خدا بود و مباهات به نجوایش چنان غرق قیامش شد ورم کرده است پاهایش الهی بعلیٍ را صد و ده بار میخواند قنوتش نیمه شب الجار ثم الدار میخواند خدا هر لحظه در عرشش به این قدیسه مینازد که با اکسیر چشمش از غباری فضه میسازد به زیر پای او فرش از پرش جبریل گسترده یهودی رو به سوی چادر او سجده آورده پناه آسمان وقتی که باشد چادر زهرا نباشد واژگان خاکی ما در خورزهرا سیاه چادرش باشد شب شعر غزل خیزی به غیر از چادرش هرگز نباشد دست آویزی بگو نورعلی نور است، چون چادر کند بر سر شکوه ریشه های چادر او پهن در محشر تمام عالم هستی،شبیه مرد نابینا همیشه دور از درک وجود نوری زهرا عوالم مثل تسبیحی که باشد در کف بانو ظهور علم یعنی صفحه صفحه مصحف بانو ملک از مریم چشمان او انجیل می خواند نبی با مصحف پیشانی اش ترتیل می خواند نگو که سرور مریم بگو که بل هی اعظم همان که خلقتش بوده است قبل خلقت آدم برای خاکبوسی درش روح الامین آمد به حال ادخلوها بسلام آمنین آمد ملائک صف به صف خدمتگزار خانه ی بانو که عزراییل هم اذن شرفیابی گرفت از او مقامات نبوت با کراماتش شود کامل به نان دست پخت او تمام انبیا سائل حکایت میکنم آن جود مافوق تصور را بگویم از عنایاتش،بخوانم روضه ی حر را به این درگاه هر کس منتسب شد مرتبت دارد که فرمودند صد جا مهر زهرا منفعت دارد قیامت خواب دیده شب به شب فصل حضورش را که تشریفش گلستان میکند راه عبورش را شفیعی که سوار ناقه ای از نور می آید رخش زیر پر حوریه ها مستور می آید شفق ناخوانده مهمان رخ آن ماه طلعت شد چنان که ماه روی خاک افتاد و قیامت شد جلال گوشواره برزمین افتاد و خاکی شد شکست و ابتدای ماجرای دردناکی شد لگد می خورد بر احساس مانند گل یاسش امان از دست آن همسایه های قدر نشناسش خبر از ماجرای کوچه تنها قاصدک دارد حسن با کوچه و دیوار رازی مشترک دارد
🌹 🌹 ✍شاعر : حاج غلام رضا سازگار 💫💫💫💫💫💫💫💫💫 سلامی جان فزاتر از نفس های مسیحایی به روح پاک تو ای مادر صبر و شکیبایی تویی آن لیلة القدری که کس نشناختش هرگز تویی آن عصمت یکتا که یکتایی به یکتایی تو آن آیینه ی حسن دل آرای خداوندی که از ختم رسل دل برده در عین دل آرایی جمال حقّ، جلال انبیا، حسن امامان را علی می دید در آیینۀ حسنت به تنهایی اگر روی تو را می دید ای روی خدا یکدم ز خجلت پشت پرده تا ابد می ماند زیبایی فلک را در مسیر قنبرت فخر زمین بوسی ملک را بر قدوم فضّه ات شوق جبین سایی به غیر از تو کسی نگرفته رو از چشم نا بینا الا ای خاک پای رهروانت چشم بینایی نموده از چراغ خانه ات مه کسب نور، آری از آن گردیده بر بام فلک هر شب تماشایی تو نور حقّ به چشم عرش، چشم فرشیان بودی نشستی از چه با ما خاکیان کوه و صحرایی از آن گشتی زمینی ای چراغ آسمانی ها که شویی از دل ما زنگ ظلمت های دنیایی به حقّ حقّ ندانند از کتاب فضل تو فصلی اگر سر تا قدم خلق جهان گردند دانایی زهی از کثرت خیرت که با آن عمر کم گشته زمین از فیض دامانت پر از گل های زهرایی کشد ناز قدم های عزیزانت تو را هر دم از آن بالد زمین پیوسته بر این چرخ مینایی نباشم شیعه گر مهر تو را یک ذرّه بفروشم به زیورهای صحرایّی و گوهرهای دریایی
برسانید خبر مردم این دنیا را تابخواننند همه آیه اعطینا را تابگیرن دمادم دم یازهرا را وببینند همه مادر مادرها را شاه بانوی جهان همدم غم های علیست می‌نویسیم به هرگوشه ی دنیا زهرا کوثر وفاطمه وام ابیها زهرا فاتح بدر علی فاتح دلها زهرا هک شده بردل مولای جهان یا زهرا بنویسید که نور ازلی می آید فاطمه قوت بازوی علی می آید باشما شیر خدا بت شکن دلها شد باشما واژه مادر چقدر زیبا شد کارمان هرچه گره خورده به دستت وا شد اربعین همه با دست شما امضا شد باشما فرصت لبخندفراهم نشود سایه ات فاطمه جان ازسر ما کم نشود توبه افلاک نگین و گوهر پنج تنی میزنم نام تورو جار همیشه علنی من چگونه بنویسم که تو دنیای منی مادر حضرت اربابی وام الحسنی این حسن کیست ؟ کریم است ولی بی مثل است تک سواریست که پیروز نبرد جمل است قطره ای نیست که بالطف تو دریا نشود گره ای نیست که بادست شما وانشود هیچ کس غیر شما ام ابیها نشود ساقی کوثر بی فاطمه معنا نشود دور ازتو نکند زندگیم سر برسد این سلام ازمن نوکر به تومادر برسد السلام ای همه‌ی زندگی شیر خدا السلام ای ضربان دل پیغمبر ما السلام ای که تورا جان وجهان باد فدا السلام ای که شدی هستی ما نوکرها مادرم لطف کن وعیدی مارو بنویس جان مولا سفر کرببلا را
🌹 🌹 💫💫💫💫💫💫💫💫 قسم به آن که به گنجشک بال و پر داده همان که بال قنوت دَمِ سحر داده قسم به سوره ی خورشید و آیه آیه ی آن که نور را به دل روشن بشر داده قسم به آه درختی بدون بَر، که جبر شکوه ساقه ی خود را به یک تبر داده دمیده بر دم صور مدینه اسرافیل ترانه خوانده و آواز عشق سر داده که هان تمامی هفت آسمان نظاره کنید فَلک به دامن خورشیدتان قمر داده کسی که وارث پیغمبر است اَبتر نیست خدا دوباره به این خاندان پسر داده پسر نه ،کوثرِ قرآن ضامن آهو جواد آل علی، جانِ ضامن آهو *جانِ امام رضاست، علی اکبرِ امام رضاست، دیدین میگن: میری حرم امام رضا بگو‌: آقا به حق جوادت، دو نفر رو امام رضا سفارش کردن تو‌ حرم قسم ندید، اما نامش رو ببرید رد خور نداره یکی مادرش حضرت زهرا، یکی جواد الائمه..* همان که سجده گهش آسمان عیسی شد همان که خاک درش کوه طور موسی شد همان که ذره شد از لطف چِشم او خورشید همان که قطره ز شوق نگاش دریا شد همان که روشنی چشم آسمانی هاست ستاره ی سحرِ آسمان بابا شد همان که در وسط طعنه ها و تهمت ها رسید و قِصه ی کوثر دوباره احیا شد مدینه مکه و ریحانه هم خدیجه ی آن رضا رسول خدا و جواد، زهرا شد رسید سیب بهشت خدا، خدا را شکر رسید یوسف یعقوب ما، خدا را شکر به شیوه ی پدر این چشم مهربان شده است همان نگاه همان عاطفه همان شده است همان صمیمیت و گرمی و صفایی سبز همان پناه که آهو دخیل آن شده است اگر غلط نکنم بوی یاس می آید اگر درست بگویم رضا جوان شده است جواد، جود خداوند آسمانها هست که با زبان زمینی او بیان شده است منم گدای امامی که قرص مهر و ماه به دست سائل او مثل قرص نان شده است فقط نه مَلجأ حاجات مردمان زمین که مَأمن همه ی آسمانیان شده است کسی که سائل این خانه هاست می داند جواد، جود کند سائلی نمی ماند مخاطب همه ی نامه های من شده ای توسلی همه روزه برای من شده ای در این زمین که هوای نفس کشیدن نیست حیات من نفس من هوای من شده ای دلم بهانه صحن تو دارد آقا باز بهانه ی سفر کربلای من شده ای مرا سفر، سفر کاظمین قسمت کن مرا زیارت قبر حسین قسمت کن محسن عرب خالقی
شهر مکه وادی طور خانه ی کعبه پر از نور وارد بیت خدا شد ،مادری با شادی و شور درون خانه ی                   خدا مهمان شده تمام درد او                      زحق درمان شده علی حیدر مدد۴ از کرامات خداوند کعبه غوغا گشته امشب بین کعبه نور حیدر ،در تجلا گشته امشب رسید از راه علی                 ز الطاف احد شب میلاد او                       بگو حیدر مدد علی حیدر مدد۴ فاطمه بنت اسد زد, بوسه ها بر روی فرزند خاتم پیغمبران از ،دیدن او گشته خرسند زحق دیوار بیت               شده باز از کرم شده با اذن حق             علی صاحب کرم علی حیدر مدد۴ در سه روز بوده علی و مادرش مهمان یزدان گل رخسارش عیان شدهمچو خورشید درخشان زیمن مقدمش               شده شادی فزون روی دست نبی                بخواند مومنون علی حیدر مدد۴ در میان بیت یزدان مرتضی آمد به دنیا گشته از یمن قدومش شادمان اهل تولا عزیز مادر است             گل پیغمبر است صفابخش جهان    که نامش حیدر است علی حیدر مدد۴ شب میلادت علی جان آمده مهمانت هستم در کنار سفره ی تو ریزه‌خوار خوانت هستم چو زهرا همسرت          تویی خیر کثیر به حق زینبت                  آقا دستم بگیر علی حیدر مدد۴ تویی شمع محفل ما ،گرد تو پروانه هستیم ما همه غرق ولا از، ساغر عشق تو مستیم گدای روسیاه                    بیاورده پناه شب میلادتان             به ماهم کن نگاه علی حیدر مدد۴ حق نهاده از کرامت در دل ما عشق حیدر دست ما را او گرفته ،همسر زهرای اطهر به شیعه مهر تو                  بداده اعتبار بود حب علی                   مدال افتخار علی حیدر مدد۴ 💐 حضرت امیرالمومنین 🎤 نقشِ تو را زدند در آن خانه بیشتر تا کعبه شد شبیه به بُت خانه بیشتر بارِ خماریِ نفسِ ما از این به بعد اُفتاده است گردن پیمانه بیشتر حق می دهی که کافر زنجیری ات شویم جمع است گِردِ زلفِ تو دیوانه بیشتر زهرا اگر نگاه کند بر دو دستِ ما پُر می شود زِ هدیه ی شاهانه بیشتر خُم را شکسته ایم به سر،غرقِ باده ایم تا هست عُمر رو به علی ایستاده‌ایم با تو شروع می کنم امشب طواف را افطار میکنم به مِی ات اعتکاف را از بس شکافِ کعبه مرا مستِ خویش کرد هفتاد بار چرخ دهم آن مطاف را دارد خدا جلوسِ تو را نقش می زند بگذار رویِ دامنِ سبزت غلاف را پایین بیا زِ پیشِ خدا تا که بنگری جبریل گُم نموده سرِ این کلاف را ایوانِ توست تا به ابد آرزوی چشم جانم بخواه نعره زنم ای به روی چشم تکیه بزن به هیبت پروردگاری ات هو می کشم زِ طَنطنه یِ ذوالفقاری ات تو ایستاده و ملک الموت می شود در گیر و دار معرکه ، بازِ شکاری ات حتیٰ خدا سروده برایت قصیده ای مدحی برای لحظه ی دُل دُل سواری ات عباس هم به پشت سرت مشق می کند تقلیدِ ضربه های زمین کوبِ کاری ات زینب چه داشت؟جز نفس مرتضی علی زینب که بود؟سایه ی شیر خدا علی ما را برای خانه ی خود پا دری ببین تکه مذاب کوره ی آن زرگری ببین ما را که در غبار مدینه نشسته ایم مانند یازده پسرت مادری ببین دارند صحن فاطمه را کار می کنند جایی برای رفتگری نوکری ببین وقت رکوع گِرد شما بال میزنیم ما را برای هدیه انگشتری ببین شکرش که زیرِ دِینِ علی پیر می شویم عمریست با حسینِ علی پیر می شویم
ملائک در تو حیرانند ای پيغمبر ثانی تو را باید بخوانند آسمان ها با چه عنوانی دل اهل حرم را می بری وقت رجز خوانی اگر سربند یا زهرا ببندی روی پیشانی به یمن مقدمت دنیای ما آباد شد آباد خدا با خلقت تو احمدی دیگر به دنیا داد همان روز ازل با خنده ات صد ها دل و جان رفت مَلَک از جام عشقت مست شد، افتان و خیزان رفت از آهنگ اذانت کافر از کویت مسلمان رفت گدا آمد درِ این خانه روزی خورد و سلطان رفت من از گرمای عشقت در دلم آتشفشان دارم که هر چه دارم از پابوسی این آستان دارم تو هم مثل عمویت در رگت خون علی جاری ست تو هم مثل عمویت ضربه‌ هایت مهلک و کاری ست پس از عباس کارت در دل لشکر علمداری ست که جنگ تن به تن با نسل حیدر کار دشواری ست تویی پیروز هر میدان تویی در جنگ ها غالب گره خورده ست نامت با علی بن ابی طالب یقین با رمز و راز آفرینش آشنا هستی که تو لبیک گویِ قصه ی قالو بلی هستی چه سرداری! عصای پیری خون خدا هستی حسن شیر جمل بود و تو شیر کربلا هستی عصای پیری خون خدا! ای هستی زینب فلک لرزید آنجایی که می افتادی از مرکب تو افتادی و عالم بر سر ارباب شد آوار لگدها خورد پهلوی تو و _تاریخ شد تکرار تو هم مثل پدر شد آسمان پیش نگاهت تار دگر کار عبا هم نیست جمع پیکرت انگار شدی دوره، چه آمد بر سر آن قد رعنایت پدر افتاده از پا پیش جسم اربااربایت
حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام واژه ها در هیجان اند علی گفتن را صرف کن بر لب من خواهش فهمیدن را ای که واداشته مدحت به سخن دشمن را بنویسید غلام علی اکبر من را از هیاهوی جهان نوکری ات ما رابس قحط عشق است،ولی دلبری ات ما را بس تا لبت رو به پدر خنده کنان وا میشد غنچه ی شهد بهارانه شکوفا میشد چشم یک شهر به تو گرم تماشا میشد در تو صد یوسف گم گشته هویدا میشد آمدی سهم پدر شادی بی اندازه ست با تو لبخند مسیحای پیمبر تازه ست چشم عالم مگر از روی تو بهتر دیده ست؟ در تو دیده ست هرآنچه به پیمبر دیده ست یا که در چشم تو پیغمبر دیگر دیده ست آینه مانده علی،یا علی اکبر دیده ست تاب گهواره ی تو روزی جبراییل است شعر لالایی تو قسمت میکاییل است از دو سر سلسله توفیق سیادت داری حسنی هستی و معیار کرامت داری چون ابالفضل هر آیینه شهامت داری بر سر گم شدگان دست عنایت داری از مزامیر جهان لحن اذانت بوده پدرت بند دلش بند به جانت بوده آتش بام تو فانوس بیابان ها بود خانه ات در قرقِ خنده ی مهمان ها بود دست بخشنده ی تو مصدر احسان ها بود گرمْ اغوش تو مأوای پریشان ها بود شعر بخشندگی ات ورد زبان ها میشد چشمهایت غزلی فوق بیان ها میشد آمده مرد مسیحی به تماشای نبی خواب دیده است مسلمان شده در پای نبی هست در او عطش دیدن سیمای نبی ناگهان شهر نشان داد تو را جای نبی مستِ مبهوتِ علی اکبری ات را عشق است اشهدُ انكَ پیغمبری ات را عشق است هم جوار پدرت مقصد میقات شدی چون ابالفضل تو هم قبله ی حاجات شدی نفس طاهایی و بی معجزه اثبات شدی بر لب خواهش ما ذکر مناجات شدی در بنی هاشمیان مظهر احساسی تو کاشف الکرب مسیحایی عباسی تو سر تعظیم تو در پیش پدر دیدنی است طرز جنگ آوری ات وقت خطر دیدنی است چرخش تیغ به دستت چقدر دیدنی است بر لب دشمن تو اَينَ مَفر دیدنی است آیه های رجزت داغ تر از شمشیر است در کمان خم ابروت هزاران تیر است گرد باد است چنین پا به رکابت باشد دشت در سیطره ی چنگ عقابت باشد صولت مصطفوی پشت نقابت باشد لشکر کینه زده خانه خرابت باشد کوه با چرخش تیغت ز کمر می شکند چقدر گردش چشمان تو سر می شکند گره خورده ست نگاهت به نگاه پدرت سایه ات مثل ابالفضل پناه پدرت تیغ ابروی کجت بود سپاه پدرت رفتی و رفت به دنبال تو آه پدرت نا امیدانه نگاهی ز پی ات می دوزد دست بر اشک محاسن زده و می سوزد ای که ممسوس خدایی کمی آهسته برو پیری ام را تو عصایی کمی آهسته برو بر دلم عقده گشایی کمی آهسته برو دلبر کرب و بلایی کمی آهسته برو می روی و پدر پیر زمین خواهد خورد زخم از خنده ی این قوم لعین خواهد خورد از نسیم تن تو دشت گلستان شده است جای جای بدنت فرش بیابان شده است پدرت زائر این پیکر بی جان شده است اربن اربایی تو سهم جوانان شده است اولین داغ حرم آینه ی یاس شده ملتهب تر ز همه غیرت عباس شده
خورشیدی و میان قمرها نشاندنت مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت نام تو می‌برم جگرم داغ می‌شود تو آتشی به روی جگرها نشاندنت جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت هرجا که رد شدی همه‌اش سجده‌گاه شد هرجا که آمدی روی سرها نشاندنت ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه تو نوری و میان نظرها نشاندنت گفتند یاعلی و خدا جان درست کرد اصلا نجف برای تو ایوان درست کرد ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه تر ای شیوه‌ی کریمی تو مجتبی سرشت ای برکتت به حضرت کوثر شبیه تر الله‌اکبر از رجزِ مرتضایی‌ات ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه تر شمشیر کش به هیبت مولا که می‌شوی از هرکسی به دیده‌ی قنبر شبیه تر با دستمال زردِ نبردِ علی بیا ای جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه تر طوری به روی دست تکاندی سپاه را باشد به کندن درِ خیبر شبیه تر انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده یعنی علی به شکل علی اکبر آمده جانم به دستهای گدایان گرفتنت با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتنت قبل از مدینه خانه‌ی تو دیده می‌شود ای جانِ من به شیوه‌ی مهمان گرفتنت وقت اذان ملاحظه کن که بعید نیست از هر صفی علی دو سه قربان گرفتنت وقت اذان مقابل بابا خدات گفت : قربان از حسین چنین جان گرفتنت برگشته‌ای به خیمه ببوسی لبِ حسین قربانِ بوسه از لب سوزان گرفتنت این بیت را برای عمویت نوشته‌ام جانم فدای مَشک به دندان گرفتنت لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی آمد دلت که پیش پدر دست و پازدی...
سلامُ الله علیٰ مَن عندهُ اســــرار یزدانش تعالیَ الله از این منزلت، زین رتبه وشانش سلام الله علیٰ مَن عنِدهُ علمُ الکتاب،آری شهادت میدهد بر علم او آیات قرآنش منـــور کرد بیت الله را در شـــام آغازش مشرف کرد بیت الله را در صبح پایانش کلیــــمُ الله را دیدم کنــــار وادی طورش خلیل الله را دیدم یکی از ریزه خوارانش صَفیُّ الله می فـرمــــود هذا  قُـرَّةُ عَینی ذبیحُ الله می فرمود ای جانم به قربانش اگر چشمش بیفتد بر جمال بی مثال او ز یوسف چشم می بندد یقینا پیر کنعانش توسل کرد شیخ الانبیا برحضرتش،فوراً به ذکر یا علی مولا ترحم کرد طوفانش کمی از خاک نعلین علی برداشت ابراهیم که گردید آتش نمــــرودیان ، آناً گلستانش عیانش را نفهمیدند این مردم و پیغمبر... چگونه فاش گرداند از او اسرار پنهانش؟ چه بابایی! ابوطالب ، سلام الله علیه آنکه بود سنگنین تر از ایمـــان کل خلق،ایمانش چه بانویی ! که قرآن را مُزَیَّن کرده باکوثر ندارد کفو این بانو به غیر از شاه مردانش دو آقا زاده دارد ، خوانده قرآن لؤلؤ و مرجان دلم را برده این لؤلؤ ، ومجنونم به مرجانش عجب نورگریبانش گریبان گیرمان کرده نمیدانم چه سرّی هست در نور گریبانش چه کرده با عطای لقمه‌ی نانی ، که در قرآن به شأنش هل اَتی نازل شده از ذات منّانش تمام انبیــا  بهـر تبـــرک  اذن می گیرند که بردارند لقمه نان خشکی از سر خوانش سلام الله علی مالک که فانی گشت در عشقش سلام الله علی قنبـــــر کـه گــردید از غلامانش خودش که جای خود،مارا نکن تکفیر با این حرف به اِذن الله «کُن» می آید از امثــــالِ سلمـــانش به جز بیت امیر عالم امکان کجا دیدید؟ که میکائیل خادم باشد و جبریل دربانش نمک آماده کرده بهر نانش حضرت زهرا الهی جان عالــــم باد قــــربان نمکدانش شنیدم از نبی ، مولا  به محشر میرود منبر شنیدن دارد آن منبر که او گردد سخنرانش یقیـن دارم سعـــادتمند می گــردد یقین دارم اگر بر سجده افتد پیش او با توبه شیطانش چگــونه میتـوانم از غلامی دم زنم  اصلاً ؟ در این درگه که حکم مور را دارد سلیمانش جنان را دوست دارم تا شوم مهمان مولایم به این امّید که گردم یکی از ریزه خوارانش نلرزد دست و پایش ، نه ، نیاید خم به ابرویش تمـــام خلق اگــر مَرحَب شـــود آید به میدانش کَاَنّ گردش تیغ علی با سرعت نور است که عزرائیل بهر جان گرفتن مانده حیرانش نجف،آری به قدری صاحب قدراست که باید زند طعنــه به یاقـــوت جنـان ، ریگ بیابانش خداوند  اختیار مطلقش داده که می باشد تمـام عالــم کون و مکان در تحت فرمانش به اِذن الله تام الاختیاراست و دهد فرمان زمین را بهر رویاندن ، سما را بهر بارانش مَلَک راواجبُ الطّاعَه است وقتی امر فرماید فلانی را کن احیـــــا و فلانی را بمیـــــرانش مقـــامش را بنـــازم ، در کتابُ الله می بینم قسم خورده به سُمّ مرکب او ذاتِ سبحانش بلا تردید خورشید فلک مستور می گردد اگر روشن کند مولای ما شمع شبستانش خدا در عالـــــــــم بالا شبیهی  آفـــرید از او زیارت می کند فوج ملک در عرش رحمانش نظرکردم به عرش و فرش و کرسی و قلم،دیدم به دست حیـــدر کــــــــــــــرار باشد کلّ ارکانش به زیر سایه‌ی طوبا ، یقینا قبطه خواهم خورد به گـــــرمای لطیف آفتــــــاب صحن و ایوانش اگر این مصرع شیرین نمیشد کفر، می گفتم خدا مبهــــوت مانده بهــر تشریفات اسکانش بنـــازم آن ملاحت را که هنگام  نظــــر کردن به جای تیر ، جان می ریزد از پیکان مُژگانش خدارا... آرزو کـــردم یتیــــم بی کسی باشم چو دیدم طفل بی بابا نشسته روی دامانش نمی سوزد در آتش ، آنکه دارد حب مولارا اگر آرد به روز حشر با خود کوه عصیانش نمی تـرسـم من از یَـــومَ یَفِــــــرُّ المــــرء مِن اُمِّه نه چون پاکم،چون این آقاست آن جاپای میزانش فقط راه امیــرالمـــــــؤمنین  عرفان بالله است کسیکــه بی علی عارف شــود لعنت به عرفانش کسیکه بعد پیغمبــر امامی جز علی داند مسلمان نیستم والله اگر دانم مسلمانش چه بد بختند آنها که سَلونیٖ را رها کرده و رفتند ازپیِ آنکه اَقیلونی است عنوانش رها کردند باب علــم را ، رفتند این جُهّـــال پیِ آن  کس که دلّال ست بهر چهارپایانش خلایق هرچه لایق ، آنکه پاکی را نمی خواهد همـــــان نامـرد مَنحوسِ حرامی باد ارزانش حسادت می کنند آن قوم ، زیرا خوب می دانند خدایش بـرگزیده بــر تمام دَهـر ، سلطانش بر آن افریطه‌ی ملعونه‌ی جنگ جمل لعنت که می بارید بغض مرتضی از برق چشمانش بگو با لشگـــر کفـــــر جمل ، آری همان اُشتر کند لعنت به آن زن کو نشسته روی کوهانش اگر چه من حقیرم، روسیاهم، خواهشی دارم به آقا زاده ات مهدی بگو رو بر مگردانش تعهد داده «خادم» با امیرالمؤمنین ، آری نباشد غیــــر ذکــر یاعلی در کل دیوانش
به بستر رفت، بستر نه که اینجا سنگر است اصلا یکی از آنهمه سنگر که رفته، بستر است اصلا در این بستر که خوابیدن نه بیداری‌ست سرتاسر در آن موج خطر سرتابه پا، سرتاسر است اصلا در این بستر که زیر انداز آن شاید کمین باشد و شاید نه که از هر سو نشان خنجر است اصلا چه مشتاقانه با جان آمده در راه جان دادن که عشقش دادن جان در ره پیغمبر است اصلا نه حالا آمده با نیت تقدیم جان خود که او از اول این قصه بر این باور است اصلا نه اینکه با خیال سایبان و کرسی و مسند که حیدر بین یاران بر مرامی دیگر است اصلا چه می گویم خدایا بین یاران مثل او هرگز نه تنها او ز یاران از همه عالم سر است اصلا در این بستر، شهادت، مرگِ در بستر نخواهد بود در این بستر که حتی مرگ از آن مُضطر است اصلا از این مرد است قاسم‌ها یکایک یاد می گیرند شهادت اتفاقی از عسل شیرین تر است اصلا خدایی بوده هر کاری که حیدر پای آن بوده و هر کاری خدایی بوده، کار حیدر است اصلا اگر کفر خدای او نمی شد من یقین دارم از آنچه دیدم از او می شدم حیدرپرست اصلا
🕊 🕊 شد وارد قم نور دل حیدر و زهرا تابنده شده کوکبِ صدّیقه کبری گردید گل افشان،شد جنّت و رضوان قم از قَدَمِ خواهر سلطان خراسان 🕊ای مظهرِ ایمان،ای خواهر سلطان در مَرحَمَت و لطف نداری تو قرینه ایران زِ قدومَت بِگِرِفت عطر مدینه ای قبله حاجات،ای عمه سادات عالَم به تو دارد همه‌ دم فخر و مباهات 🕊ای مظهرِ ایمان،ای خواهر سلطان ما عاشق و دلداده و در راهِ تو هستیم چون سائل دلخسته به خاکِ تو نشستیم ای نور خدایی،بِنما تو دعایی تا که بِشَویم چون شهدا کرببلایی 🕊ای مظهرِ ایمان،ای خواهر سلطان 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈