eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست دور تا دور حریمت پر میدان شده است! با وضو بوسه بر این در زده زائر، به نظر درِ چوبی حرم مصحفِ قرآن شده است ای که ایمان همه بی تو به مویی بند است مرد سلمانی از انفاس تو سلمان شده است میرسد کار گدای تو به آنجایی که همه ی شهر بفهمند سلیمان شده است اسم تو گرچه بنا شد که بگویند رضاست تو علی هستی و مشهد نجف اشرف ماست زائرت حضرت موسا و حریمت طور است آسمان، صحن تو و خادم صحنت نور است گاهی آنقدر شلوغ است رواقت که دگر کفشداری تو از دادن جا معذور است مطمئن است شفا میدهی اش نابینا گره ای هم که زده دور مشبک کور است دانه پاشیدم و دیدم که محلم نگذاشت کفتر صحن تو حق دارد اگر مغرور است! از قدمگاه کمی گرد و غبار آوردم خاک پاهای تو سوغاتی نیشابور است من همان سائل انگشتری هر روزه تو علی هستی و در نجفت فیروزه دل زوار تو از شور و شعف پر شده است صحن در صحن تو از عطر نجف پر شده است اشک در صحن تو باران شدنش علت داشت آهوی گمشده حیران شدنش علت داشت از ضریح تو فقط خیر و کرم میریزد سائل هر شبه سلطان شدنش علت داشت اثر جذبه ی ایوان تو بود آقا جان راهب دیر مسلمان شدنش علت داشت پشت این پنجره فولاد شفا ریخته است درد در صحن تو درمان شدنش علت داشت کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت فلجی از حرمت روی دوتا پا برگشت یک نفر شیعه شد از دین مسیحا برگشت مرده در صحن گهرشاد به دنیا برگشت تا دم صحن تو برداشت قدم گفت رضا لال یکمرتبه در بین حرم گفت: جان به قربان تو و معجزه های حرمت من نفس میکشم...اما به هوای حرمت خادمت خسته شد و چوب پرش رفت از دست یکنفر باز گمان کرده ضریحت قبله ست صد و ده بار علی گفته ام اطراف حرم باز هم نام علی شعر مرا ریخت بهم خیرهای کثیر را عشق است کرم کم نظیر را عشق است طول صحن غدیر را عشق است سنگفرش مسیر را عشق است زائر سر به زیر را عشق است پیش سلطان اسیر را عشق است اینهمه مستجیر را عشق است حال و روز فقیر را عشق است این حرم این امیر را عشق است نغمه ی یا رضا رضا عشق است مشهدت مثل کربلا عشق است کل القاب تو بجا اما اینکه اسمت علیست را عشق است حب آل علیست راه نجات بر گل روی مرتضی صلوات
مثل طفلش، دوست می‌دارد گدا را اینچنین غیر آغوشش گدا دارد کجا را اینچنین؟ عده ای خیره به ایوانند و ما در حسرتش غیر را آنگونه حیران کرد، ما را اینچنین کاش بفرستد برایم سرمه از خاک درش چشم دارم آری آری اعتنا را اینچنین تیغ ابرو کشت ما را و نگاهش زنده کرد جمع بسته صولتش خوف و رجا را اینچنین با قسم بر خاک پایش حاجتم را خواستم تا سر کوی اثر بردم دعا را اینچنین دعوی مردانگی جز از علی لاف است و بس ما که فهمیدیم حکم «لافتی..» را اینچنین کشته‌ی تیغش ذلیل است و چه کس تفسیر کرد، جز جناب ذوالفقارش «من تشا» را اینچنین؟ آدم اویم که حتی در زمین گندم نخورد دوست می‌دارد نگار من خدا را اینچنین
تب و تابی که در حیرت فروشم، «مُفت مژگانش!» گران‌سنگ است هر زخمی که دید آئینه، ارزانش من از «شرم غلاف» و «لاف شرم»، آشفته می مانم که پشت و روی تیغش را ببوسم جای دستانش! ضریحش گر نگیرد دستِ نومیدم، نمی‌دانم کدام امّید خواهد داد دستم را به دامانش...!؟ مزارش را شریف آیا به ظنِّ خود نمی‌خوانند!؟ ببین که تا کجاها پر کشیدند اهلِ افغانش به قیل و قالی از پائین به بالا می‌رود نرخی... شود فرّاش قبر حضرت سلمان، سُلیمانش! تعارف گر کند چشمش به دمنوشِ غزل، ای دل! سرم را بشکن و چون توبه نشکن نرخ فنجانش به «ارث» و «مالکیّت» شبهه می‌شد گر نمی‌چرخید کلید خانه‌ی الله در دستِ نیاکانش! موذن‌زاده در فردوس از قلبِ سلیم خود کند تعلیمِ موسیقی به لالان و بلالانش عمویی شیرکُش دارد... اُحُد گردد فدای او! برادرزاده‌ای دارد... که اهل کوفه، قربانش! کمی از رحمتش بیرون زده از چاکِ عقلِ ما و گرنه در تبِ محشر، پناهنده‌ست شیطانش گدای سرچراغی‌های بازار نجف گشتم کشیدم منّت سود از ترازوهای میزانش اگر دلشوره‌ی کرب و بلا بر شیعیان رزق است ستاره می‌چکد شب‌های روضه، از نمکدانش به پابوسِ نجف، خورشید اگر هر روز می‌آید سرِ صبحی، اجازه گیرد از «شاهِ خراسانش» «علی» فرقی ندارد با «علی»! «آئینه»، «آئینه» ست! نجف، مشهد شود در حیرتِ آئینه گردانش به هنگام ورودش، آمده با اشک، باورکن! هر آن زائر که دیدی ساعت برگشت، خندانش سپرده کوله‌بار حاجتش را دستِ شاه و بعد سبک‌بارانه بر می‌گردد امشب سمتِ اُستانش... چقدر ایرانیان مانوس با سلطان خود هستند...! خدا از ما نگیرد...! چون که ایران است و سلطانش...!
ای طور سینای تو محراب عبادت ای گوشه چشم تو اسباب شفاعت ای وارث خلق رسول الله اعظم اعجوبه خلقت و ای روح قداست ای قبله ی اهل یقین باب الحوائج بر ساحت قدسی تو عرض ارادت ای ذکر تسبیح صد و ده بار حیدر اعجاز هایت رونق قلب روایت دست خدا در خلقتت اعجاز کرده یاس آفریده حضرت حق با ظرافت ای ساقی میخانه ی توحید و ایمان هر که ز جامت خورده شد مست ولایت لبریز عشق حق تعالی گشته هر کس گشته مشرف محضرت بهر زیارت از نسل عشقی عاشقانت بی شمارند حاجت روایی شما را دوست دارند...
چگونه مدح تو گوید کسی که مثل من است الا که مادح تو ذات حیّ ذوالمنن است میان این همه القاب و کنیه های نکوت همان که برده دل از فاطمه، "ابوالحسن" است "ابوتراب" و "ابوالاُمَّة" و "ابوالاَیتام" امیر عالم امکان به محضر تو سلام به کوی عشق تو نام اسیر ما را بس فقط همین که تو باشی امیر ما را بس برای اینکه زند فاطمه به ما لبخند؛ سرور و شادی "عید غدیر" ما را بس به شادی دل زهراست قلب عالم شاد بگو امیری مولا "علی" مبارک باد غدیر آمده، دلهای ما غدیر خم است دوباره شیعه ز عشق علی شده سرمست به عرش دست علی را رساند احمد و گفت: که نیست فوق یداللهِ مرتضایم دست وصی احمد مختار، والی است و ولی "هزار جان گرامی فدای نام علی" * رسول گفت که ای مسلمین! امام، علیست کمال دین خدا، نعمت تمام، علیست رسول گفت شما حاجی و علی کعبه ست ولیّ امر به معنیِ خاص و عام، علیست علی برادر من، جان من، شهنشاه است کسی که نیست دلش با غدیر گمراه است علیست حقّ و مع الحق، علیست سرِّ اِله علی به راز زمین و زمان بوَد آگاه شهادتین حرام است بی ولای علی بگو که "اشهد انّ علی ولی الله" دهید مژده که کامل شده است دین خدا خجسته باد مسلمانی غدیریِ ما علیست فاتح میدان، علیست فتح مبین علیست همدم معراجیِ رسول امین علیست ذکر عبادت، علیست باب علوم علیست چهره ی قرآن، علی امام مبین به هر کجا نگرَم وجه خالق ازلی ست ببین که آیت عظمای کردگار، علی ست علیست مرکز و هستی مدارِ حب علیست بهشت بردنت ای دوست، کارِ حب علیست ز لعن دشمن او دست بر نمی دارم؛ چرا که بغض سقیفه کنارِ حب علیست چقدر حشر محبان مرتضی زیباست "حلال زاده رهش از حرامزاده جداست" * صدای هر طپش قلب عاشقم حیدر علَی الدّوام به قربان نفس پیغمبر فدای آنکه ببخشد به دشمنش شمشیر و آنکه بین رکوعش ببخشد انگشتر فدای آنکه نشد هیچ کس از او نومید همیشه بر سر هر سائلی کرم بارید شبیه "عبد" ز "نعم الاَمیر" باید گفت کمال و فضل علی، بی نظیر باید گفت به پای غربت حیدر همیشه باید سوخت برای حضرت او "الغدیر" باید گفت کسی که گوید از او باخداترین باشد عزیز کرده ی مولای مؤمنین باشد علیست مثل خدای خودش بدون شبیه علیست آنکه به پایش فتاده ام چو ذبیح به زیر قبّه ی حیدر، شراب طُهر شدم به لطف دیدن انگورهای روی ضریح کنار ساقی کوثر همیشه خوشحالم از اینکه اوست امیرم به خویش میبالم مدال دوستی مرتضی شده شرفم هرآن طرف که علی هست من همان طرفم دلم به یُمنِ ولای علیست گوهر ناب شبیه دُرّم و از قلب معدن نجفم قسم به عصمت کبری، به مادر سادات جدا نمی شوم از مهر مرتضی، هیهات من آن دعای قنوتم که مستجاب شدم برای نوکری حیدر انتخاب شدم هزار شکر، گِل من ز خاک پای علیست هزار شکر، که فرزند بوتراب شدم و من به وعده بابای خویش، خوشبینم به آن امید دهم جان که مرتضی بینم * تضمین از استاد سازگار...
🏴 ۱۴۰۱ علیه السلام از بس حسن بخشنده و مهمان نواز است از عالم و آدم گدایش بی نیاز است از سفره اش هر قدر می خواهی طلب کن دستِ حسن در بذل و بخشش بازِ باز است زانو بغل کردن دگر معنا ندارد وقتی که آقای کریمت چاره ساز است هر جای عالم چشم می چرخانم انگار پرچم سیاهِ "یا حسن" در اهتزاز است استادِ عباس است، باید هم بگویند شير جمل در هر نبردی یکه تاز است در جنگ ها، الحق جلودارش نبودند جنگاوری اش فخرِ تاریخِ حجاز است سجاده را از زیر پایش می کشیدند غافل از آنکه مجتبی اصل نماز است اینکه چه ها شد در دل کوچه، بماند از چادرِخاکی نوشتن جانگداز است
صبح ازل طلوعش باطلعت حسن بود و الشمس و ضحها در صورت حسن بود یک ذره خاک او ماند مارا درست کردند گویا که خلفت ما از خلقت حسن بود بابا همیشه میگفت دیدی خدا کریم است؟! نانی که خوردی امشب از برکت حسن بود هرجا حسین قدم زد دنبال مجتبی بود شخصا حسین محو شخصیت حسن بود با دوستان مروت با دشمنان مروت این خُلق در یکی بود او حضرت حسن بود یک گوشه چشم کرد و شش گوشه را بنا کرد کرببلا محیطش تا تربت حسن بود صد سال اشک ادم یک گریه ی شبش بود صدسال صبر ایوب یک ساعت حسن بود در خانه جعده بود و در کوچه هم مغیره پس‌ کی خدا دراین شهر هم صحبت حسن بود؟ در کوچه پیش رویش کشتند مادرش را فریاد ازین زمانه این قسمت حسن بود
برخیز ز ره هفته وحدت آمد از لطف خدا موسم عزت آمد همراه به میلاد امام صادق میلاد رسول پاک رحمت آمد شد عید محمد به محمد صلوات بر صادقش آن ولی سرمد صلوات در ماه ربیع بهار دلها آمد بر آل علی و ال احمد صلوات بر شیعه ز حق رهبر لایق آمد تابنده ترین نور خلایق آمد از نسل محمد و علی و زهرا از لطف خدا حضرت صادق آمد نبوت بی نبی معنا ندارد محمد بی علی معنا ندارد همه دارو ندارم اهل بیت ولایت بی ولی معنا ندارد مولودی نفس تازه باز یاران نفس تازه که جان آمده است/ بر دل مرده ما روح و روان آمده است/ دامن آمنه پر نور شد از نور رخش/ تا که بر عبد خدا راحت جان آمده است/ مکه از شوق جمالش شده پر شور و شعف/ چشمه ی لم یزلی در فوران آمده است/ آنکه شد خلق نکو خیر بشر جلوه ی ذات/ تاشود اسوه هر عصر و زمان آمده است/ آمد آن یار که جان دو جهان قربانش/ سبب خلقت این کون و مکان آمده است/ آنکه با حضرت جبریل رود در معراج/ زینت عرش خدا وند جهان آمده است/ آنکه در عصر جهالت به جهان پا بنهاد/ تا شود راهنمای همگان آمده است/ عالم جهل به یک مرتبه از هم پاشید/ عالم پیر دگر باره جوان آمده است/ آنکه در هم شکند لات و هبل های زمان/ بهر احیای بشر حصن امان آمده است/ تا که مبعوث شود بهر نجات عالم/ ناجی کشتی طوفان رده گان آمده است/ طاق کسرا که فرو ریخت و در هم بشکست/ قدرت حی توانا به عیان آمده است/ مهدی فاطمه ای منتقم آل الله/ عاشق روی تو در آه و فغان آمده است/ تو بیا همچو علی عقده گشائی بنما/ دشمن بی صفت اندر صف و سان آمده است/ "ناطق" مدحتش از نطق و سخن افتاده/ تا خدا مادح آن سر بیان آمده است/ سرود اول عید رسول الله عید محمد شد جشن نبی الله مولد احمد شد ماه ربیع و عید رفیع و شادی زهرا شد/ خشنود و شادان از این بهاران علی اعلا شد/ سلام و صلی الله علی رسول الله الا مسلمانان هفته وحدت شد ولادت احمد ختم رسالت شد گردیده خیره چشم حسودان از اتحاد ما/ مهدی زهرا مسرور و شادان از اتحاد ما/ سلام و صلی الله علی رسول الله ربیع الاول شد عید و بهار آمد میوه پیغمبر چه خوش ببار آمد امام باقر طیب و طاهر چشم تو روشن شد / از گل زهرا تمام دنیا بهار و گلشن شد/ سلام و صلی الله علی رسول الله صادق آل الله قدم به دنیا زد سبط رسول الله ششم امام آمد مذهب شیعه مکتب شیعه بنام صادق شد وارث احمد نور محمد قرآن ناطق شد سلام و صلی الله علی رسول الله سرود دوم گل بریزید نقل به پاشید چون محمد اومده باعث ایجاد خلقت نور سرمد اومده یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد 2 عالم امکان معطرشد ز بوی مصطفی شادوخرم عالمی ازخلق وخوی مصطفی یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد 2 موسم شادی رسیده غم به پایان اومده شدخزان دوران جهلوفصل باران اومده یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد 2 عالم جهلُ به یکباره بهم پیچیده است عالم پیرُ دگرباره جوان گردیده است یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد 2 هفده ماه ربیع و عید زهرا اومده فصل شادی و طرب دلها مصفا اومده یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد 2 عید میلاد رسول و صادق آل عبا تهنیت بر رهبر و بر شیعیان مرتضی یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد 2 مذهب ما جعفری و مکتب ما جعفری بر تمام انبیا ختم رسل تاج سری یا محمد یا محمد یا رسول الله مدد
(صلی الله علیه و آله) 0. بود. 1. هنگام راه رفتن با آرامی و راه می‌رفت. 2. در راه رفتن قدم‌ها را بر زمین نمی‌کشید. 3. نگاهش پیوسته به افتاده و بر زمین دوخته بود. 4. هرکه را می‌دید به سلام می‌کرد و کسی در سلام بر او سبقت نگرفت. 5. وقتی با کسی دست می‌داد دست خود را زودتر از دست او بیرون نمی‌کشید. 6. با مردم چنان معاشرت می‌کرد که هرکس گمان می‌کرد فرد نزد آن حضرت است. 7. هرگاه به کسی می‌نگریست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمی‌کرد. 8. هرگز به روی مردم و خیره نگاه نمی‌کرد. 9. چون اشاره می‌کرد با اشاره می‌کرد نه با چشم و ابرو. 10. سکوتی طولانی داشت و تا نمی‌شد لب به سخن نمی‌گشود. 11. هرگاه با کسی، هم صحبت می‌شد به سخنان او فرا می‌داد. 12. چون با کسی سخن می‌گفت کاملا برمی‌گشت و می‌نشست. 13. با هرکه می‌نشست تا او اراده برخاستن نمی‌کرد آن حضرت . 14. در مجلسی نمی‌نشست و برنمی خاست مگر با . 15. هنگام ورود به مجلسی در آخر و می‌نشست نه در صدر آن. 16. در مجلس جای خاصی را به خود اختصاص نمی‌داد و از آن نهی می‌کرد. 17. هرگز در حضور مردم نمی‌زد. 18. اکثر نشستن آن حضرت رو به بود. 19. اگر در محضر او چیزی رخ می‌داد که ناپسند وی بود می‌گرفت. 20. اگر از کسی خطایی صادر می‌گشت آن را . 21. کسی را بر لغزش و خطای در سخن . 22. هرگز با کسی و منازعه نمی‌کرد. 23. هرگز سخن کسی را نمی‌کرد مگر آنکه حرف لغو و باطل بگوید. 24. پاسخ به سوالی را چند مرتبه می‌کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود. 25. چون سخن ناصواب از کسی می‌شنید. نمی‌فرمودـ «چرا فلانی چنین گفت» بلکه می‌فرمود «بعضی مردم را چه می‌شود که چنین می‌گویند؟» 26. با فقرا نشست و برخاست می‌کرد و با آنان می‌شد. 27. دعوت بندگان و غلامان را . 28. هدیه را می‌کرد اگرچه به اندازه یک جرعه شیر بود. 29. بیش از همه به جا می‌آورد. 30. به خویشاوندان خود می‌کرد بی آنکه آنان را بر دیگران برتری دهد. 31. کار نیک را تحسین و می‌فرمود و کار بد را می‌نمود و از آن نهی می‌کرد. 32. آنچه موجب صلاح و مردم بود به آنان می‌فرمود و مکرر می‌گفت هرآنچه حاضران از من می‌شنوند به غایبان برسانند. 33. هرکه عذر می‌آورد عذر او را می‌کرد. 34. کسی را نمی‌شمرد. 35. هرگز کسی را نداد و یا به لقب های بد نخواند. 36. هرگز کسی از اطرافیان و بستگان خود را نکرد. 37. هرگز عیب مردم را نمی‌کرد. 38. از شر مردم برحذر بود ولی از آنان کناره نمی‌گرفت و با همه بود. 39. هرگز مذمت مردم را نمی‌کرد و بسیار آنان نمی‌گفت. 40. بر جسارت دیگران می‌فرمود و بدی را به نیکی جزا می‌داد. 41. از بیماران می‌کرد اگرچه دور افتاده ترین نقطه مدینه بود. 42. سراغ اصحاب خود را می‌گرفت و همواره آنان می‌شد. 43. اصحاب را به نام هایشان صدا می‌زد. 44. با اصحابش در کارها بسیار می‌کرد و بر آن تاکید می‌فرمود. 45. در جمع یارانش می‌نشست و اگر غریبه ای بر آنان وارد می‌شد نمی‌توانست تشخیص دهد که پیامبر کدامیک از ایشان است. 46. میان یارانش و الفت برقرار می‌کرد. 47. وفادارترین مردم به و پیمان بود. 48. هرگاه چیزی به فقیر می‌بخشید به می‌داد و به کسی حواله نمی‌کرد. 49. اگر در حال نماز بود و کسی پیش او می‌آمد نمازش را می‌کرد. 50. اگر در حال نماز بود و کودکی گریه می‌کرد نمازش را می‌کرد. 🌷🇮🇷🌷
چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود پر می‌کشد دلم به هوای طواف تو وقتی که لحظه لحظه پرواز می‌شود قفل دلم شکسته کنار در حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود فهمیده ام ز حکمت ایوان آینه اینجا دل شکسته سبب ساز می‌شود کو چشم روشنی که ببیند در این حرم هر روز چند مرتبه اعجاز می‌شود اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست قلب تپنده حرم قم، حریم توست اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است از نفحه شهود و تجلی معطر است برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت(ع) دارالعلومِ مریم آل پیمبر(ص) است اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است خاک در حریم تو علامه پرور است چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است تنها پناهگاه دلم صحن آینه است وقتی دلم از آه زمانه مکدر است هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل دنبال قبر مخفی زهرای اطهر(س) است صحن تو غرق بوی گل یاس می شود اینجا حضور فاطمه(س) احساس می‌شود با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه(س) اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه(س) بی اختیار پای ضریحت رسیده است هر زائری که آمده دنبال فاطمه(س) دارد تمام مرقد تو بوی آسمان اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه(س) فرمود آشیانه امن الهی است صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه(س) خورشید آل فاطمه(س) از راه می‌رسد هر سال ما اگر که شود سال فاطمه(س) ای عمه امام زمان! کاش در حرم یک صبح جمعه لایق دیدار می‌شدم خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا آرامش و قرار دل ثامن الحجج(ع) ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا در هر سحر به سوی ضریح اجابتت می‌آورم دو دست دعا إشفعی لنا روی سیاه و بار گناهان ما کجا لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا مهر و ولایتت شده حبل المتین ما در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا یوم الحساب تو همه امید شیعه‌ای تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعه‌ای با حبّ تو کسی که دلش را محک زده طعنه به پارسایی حور و ملک زده سرشار از زلالی نور یقین شود در مرقد منور تو قلب شک‌زده از چشمه‌های فیض تو سیراب می‌شود هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست بر گنبد تو دست توسل فلک زده شب‌های جمعه طوف حرم می‌کنم ولی گویا کسی به زخم دل من نمک زده دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده امشب گره گشاست دم یا رضا رضا در دست توست تذکره ی کربلای ما (یوسف رحیمی)
دلگیر، دلخسته، پریشان، راه رفتم نوری نمی دیدم به سمت ماه رفتم هم درد تنهایی ما بی او که می شد؟ قم بی حضورش شهرکی متروکه می شد بر آب عصا را گر نمی زد دخت موسی یک باره سیل بی امان می برد ما را عکس حرم را روی سینه قاب کردم قلب خودم را دور آن بیتاب کردم آیین این آیینه ها مهمان پذیری ست دیری ست آهم میهمان اوست دیری ست بر جذبه های گنبدش دلداده خورشید هرکس نخستین زائرش... همزاد خورشید هر شاعری با لطف او مأجور باشد در وصف او هر بیت، بیت النور باشد بانو برایت شعر آوردم بخوانم بگذار امشب تا سحر این جا بمانم روز نخستین مهر تو دیوانه ام کرد یادت می آید من همانم من همانم می افتد از چشمانم اشک قطره قطره اما نمی افتد تمنا از زبانم وقت ورود تو همان روز دل انگیز ای کاش بودم تا تو بودی میهمانم آن روز عشق و احترام و مهربانی گل ریختن از پشت بام و مهربانی چندین محافظ در میان کاروان بود شکر خدا آن ساربان هم مهربان بود جمعیت آن روز مرهم بود، مرهم دور و بر آن ناقه محرم بود، محرم تاریخ رنج عشق را تمدید کردی با رفتنت صد خاطره تجدید کردی شرح کتاب فاطمی را طرح کردی طرح کتاب زینبی را شرح کردی کم می شود اشک من اما لطف تو نه من مستحق آتشم با لطف تو نه بانو شما از ریشه ی عشقی اصیلی محض رضای مهربانی «اشفعی لی» شاعر:مجید تال حضرت معصومه (س)
♥️اِلا بِذکراللّه تطمئن القُلوب♥️: 🌹 🌹 🎤مداح :حاج مهدی سلحشور 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 امامِ عسکری آقا، امیر مولانا دو دست خالی ما را بگیر مولانا گدای نیمه شبِ بین این گذر هستم بیا و توشه بده بر حقیر مولانا به نَفْسِ سرکش و طغیانه گر نگاهی کن دعا نما که شَوَم سر به زیر مولانا به کوری همه دشمنان، خدای کریم نوشته نام تو را از غدیر مولانا تویی که چشمه ی ناب معارفی آقا کمال سیر وسلوک هر عارفی آقا هر آنچه ناز فروشی مشتری هستم میان صحن تو دنبال نوکری هستم دعای بال قنوتم که مستجاب شدم که تحت رایَتِ عشقم پیمبری هستم هزار مرتبه مدیون ربنای تواَم اگر که شیعه ی مجنون حیدری هستم چه مِنّتی به سر من نهاده دست شما که تابعِ سخن ناب رهبری هستم شباهتی است میان دل من و دل تو شباهتی است که مثل تو مادری هستم به روز حشر کِشم نعره های مستانه که من غلام غلامانِ عسکری هستم مُجیرِ آل رسولی مدد اباالمهدی فروغ چشم بتولی مدد اباالمهدی