eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را به سر کوی تو اعدا نگذارند خواهیم بمانیم در اینجا نگذارند زینب ز تو ای جان برادر نکند دل اعدا بگذارند اگر یا نگذارند خواهم همه‌ء عمر کنار تو بمانم اما چه توان کرد که اعدا نگذارند ای مَحرم دل تاغم دل گویم ازاین بیش دردا که مرا پیش تو تنها نگذارند شب میرسدوقافله درحال رحیل ست زین بیش دگرپیش تو ما را نگذارند رفتم من وداغ تو و هجر همه‌یاران یک‌لحظه من ِ دل‌شده را وا نگذارند گفتی نکنم گریه به شیون ز فراقت اما چه کنم شورش غم‌ها نگذارند دانی چه کسان یار حسینند"مؤید" آنان‌که به جز در ره او پا نگذارند
توآفتاب منی باچنین جمال حسین مراببخش که خواندم توراهلال،حسین گرفته روی تورا گرچه خون وخاکستر توآفتاب وجودی وبی زوال، حسین سرت به نیزه وقرآن به لب،جلالی نیست به جزجلال خدافوق این جلال،حسین زشورنغمۀ قرآنت ای عزیزدلم زحال رفتم وبازآمدم به حال،حسین دل شکستۀ من با سر بریدۀ تو ز پاره پارۀ دل دارد اتصال، حسین قسم به پیکر پامال تو که نگذارم کنندخون شریف تو پایمال، حسین کنم حرام بر او شهد زندگانی را که اوحرامِ خدارا کند حلال، حسین ز کودکان ز پا اوفتاده گیرم دست اگرکه سیلیِ دشمن دهدمجال حسین به هریکی زصغیران به گریه مینگرم تورا زمن طلبد با زبان حال، حسین زبان حال"مؤید"غلام تو، این ست من وجدایی ازتو بُودمحال، حسین
رو به هر سوی نمودند، تن بی سر بود همه گل های شقایق شده‌ء پرپر بود آن سوار آمد و از قبر نیامد بیرون که دو لب، بر رگ ببریده‌ء یک حنجر بود گرگ ها پیرهن یوسف زهرا بردند بدنش ماندو همه زخم ز پا تا سر بود به روی خاک بدن بود و سرش بر سر نی حمد و اخلاص، چرا دور ز یکدیگر بود خوب شد چشم رقیه به تن او نفتاد که فقط گفت وگوی دختر او با سر بود جمع کردند بدن را و پراکنده نشد بوریا بود که شیرازهء آن دفتر بود
زینب به کوفه جا چو به دارالاماره کرد بی‌صبر شد چنان‌که به تن جامه پاره کرد لب پر زخنده دید به هر کس که بنگریست کف پر خضاب دید به هر سو نظاره کرد پوشید رخ ز موی پریشان و زاشک و آه گردون سیاه و خرمن مه پر ستاره کرد ابن زیاد روی به زینب نمود و گفت: حرفی که رخنه‌ها به دل سنگ خاره کرد دیری نماند تا ز غم کشتن حسین منّت خدای را که غمم زود چاره کرد دیدی که تیغ شحنه‌ء قدرم چو شد بلند نه رحم بر جوان و نه بر شیرخواره کرد دیدی که دل شکسته تو را پای تخت من حاضر زمانه با دف و چنگ و نقاره کرد زینب چو رعد ناله ز دل برکشید و گفت: کای بی‌خبر ز حق ز تو باید کناره کرد کُشتی ز راه ظلم کسی را که از غمش خیرالنسا به خلد برین جامه پاره کرد کُشتی ز تیغ کینه کسی را که ذوالجلال وصفش به آیه آیه‌ء قرآن شماره کرد پس آن لعین به خشم شد و از ره غضب بر ظالمی به کشتن زینب اشاره کرد یکباره چاک زد به گریبان سکینه گفت: آه و فغان که خصم یتیمم دوباره کرد "جودی" خموش باش که این آه آتشین خرگاه مهر پر شرر از یک اشاره کرد
🔹 درس بزرگ عاشورا ▪️رهبر معظم انقلاب: اولین درس بزرگ عاشورا؛ درس فدا شدن در راه دین و در راه خدا است. ▫️بیانات در جمع لشکر ۳۱ عاشورا.
بر تن من لباس اسارت کو به کو میکنم سوگواری باور من نگردد برادر من به محمل تو بر نی سواری ای برادر دست من بسته بود ای برادر بر سر نیزه دیدم سر تو چشم خود بسته ای تا نبینی تازیانه خورد خواهر تو ای برادر دلغمین از نوای ربابم زمزمه میکند لایی لایی کن تکلم تو با دختر خود شِکوه دارد ز درد جدایی ای برادر
ملائک ز نجوای تو نوحه خوان به صورت زنند از غمت حوریان اسیریِ تو داغ صاحب زمان۲ مولاتی یا زینب سلام علیک شده اشک دیده چراغ شبت به قربان چشمان پر کوکبت تو روح نمازی که گفته حسین دعا کن مرا در نماز شبت مولاتی....... فلک چه بلای عظیم آفرید خدایا چه بر روز زینب رسید رود دخت زهرا به بازار شام رود دخت حیدر به بزم یزید مولاتی.... به اشکت بخندند اگر شامیان اگر تازیانه زند ساربان تو ای دختر عصمت این داغ توست که زینب کجا جمع نامحرمان مولاتی.......
یا امام زمان سیدی سرت سلامت گریه کن در غم زینب و رنج اسارت کمر آسمان از غم خمیده همچو زینب کسی ماتم ندیده سیدی سیدی آجرک الله...... یا امام زمان قلب آسمان شکسته عمه ات رفته در شام و کوفه دست بسته تا ابد چشم ما گردیده خونبار عصمت حق کجا و کوچه بازار سیدی..... یا امام زمان الامان از غاضریه چه کشید عمه ات روی تل زینبیه هستی اش همچو بسمل زد پرو بال فاطمه آمده میان گودال سیدی......
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد زمین برای همیشه، شهیدپرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش مکرر شد زمین به یمن نفس‌های عاشقانۀ تو پر از طراوت دل‌های دردباور شد چه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنۀ تو که خاک در نفس آسمان معطر شد؟! تو ذوالفقار شدی با دو تیغ، در دو نبرد جهاد اکبر تو هم‌رکاب اصغر شد به ظهر واقعه آدم به نام تو بالید اگرچه چشم تمام پیمبران تر شد کنون دوباره تو و کربلا و عاشورا سپاه اندکت اما هزار لشکر شد
من در همین شروع غزل مات مانده‌ام حیران سرگذشت نفس‌هات مانده‌ام خیمه، حریق، همهمه، شمشیر، دست، سر مبهوت در هجوم اشارات مانده‌ام «هَل مِن...»چه برصحیفۀ سی‌پاره رفته است؟ در گردباد چرخش آیات مانده‌ام من، های‌های، زخم تو را ضجّه می‌زنم مجروح آن ترنّم «هیهات» مانده‌ام خورشید،سوگوار تو می‌سوخت می‌سرود یک اخگر از حریم ملاقات مانده‌ام باید شهید بود و تو را خون چکان سرود شرمنده‌ام، اسیر عبارات مانده‌ام
اگه يه كبوتر بودم،به همه جا پر ميزدم ازکران تا کران بيرق عزاي تو رو، پرچم ولاي تو رو ميزدم توو جهان مشرق و مغرب زمين، با اسمت آشنا بشن پیامتو بفهمنو، راهي كربلا بشن قصهء سقاوعطش، روضهء طفل غرقِ خون يه روزبايدجهاني شِه،توو هر زمين،به هر زبون (حسين عزيز فاطمه) اي معني نعم الامير! مظهر«جِهاد كبير» عشق تو دينمه توو مسیر احياي دين،«فَلا تُطِعِ الْكافِرين‏» رسم و آئينمه یه گوشه‌چشمت مي‌تونه،كاري كنه زهيربشم منو توو خيمه‌ت بپذير، كه عاقبت بخيربشم سرت بلنده روي ني، سايه‌ت الهي كم نشه سرم بريده شِه ولي،جلو حرومي خم نشه (حسين عزيز فاطمه) اي پسر شيرخدا، وارث شمشيرخدا عاشقاتو ببين وعدهء سربازاي تو، توو حرم زيباي تو كربلا، اربعين به قلب من تَوون بده،براي درك اين حضور به من بده لياقتِ، زمينه سازي ظهور توو پادگان عشق تو، بيايیم و هم‌قسم بشيم تا صبح سرخ انتقام، فدایی حرم بشيم (حسين عزيز فاطمه)
در وقت نیاز، کاش حاضر باشیم قرآن نروَد بر نی و ناظر باشیم حتی اگر اهل کوفه هستیم ای کاش از جنسِ حبیب بن مظاهر باشیم