eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه السلام شد مدینه غمسرا در عزای صادقش جان عالم یک سره به فدای صادقش در عزای حضرت صادق سیه پوش آمده فاطمه با قد خم نالان و مدهوش آمده وا مصیبت وا مصیبت... غربتش بی انتهاست پیر مردِ شیعیان آه غم دارد به دل سوزِ دل دارد به جان دست او را بسته، مثل مرتضی آزردنش پیرِ دین را پا برهنه بین کوچه بردنش وا مصیبت وا مصیبت... خانه را آتش زدن بر دلش داغی نشست پیر علم و معرفت پشت یک مرکب شکست بی عبا و بی عمامه پشت مرکب می دوید بین کوچه یاد کوفه مثل زینب می دوید وا مصیبت وا مصیبت... شد مدینه مدفنش خاکِ غربت حاصلش زهر کاریِ عدو... عاقبت شد قاتلش شکر منان کاظمش کرده کفن او را به تن مثل شاه کربلا دیگر نشد او بی کفن وا حسینا وا حسینا...
آن طائر بهشتی ( واویلا ، واویلا ) تنها در آشیانه ( واویلا ، واویلا ) چون شمع در دل شب می سوخت عاشقانه ( واویلا ، واویلا ) سوزش شرار سینه ( واویلا ، واویلا ) ذکرش ترانه ی دل ( واویلا ، واویلا ) آهش به اوج افلاک اشکش به رخ روانه ( واویلا ، واویلا ) کی دیده زاهدی را ( واویلا ، واویلا ) وقت عبادت شب ( واویلا ، واویلا ) با دست بسته دشمن ( واویلا ، واویلا ) بیرون بَرَد ز خانه ( واویلا ، واویلا ) او با کُهولت سن ( واویلا ، واویلا ) با قامت خمیده ( واویلا ، واویلا ) این با قساوت قلب ( واویلا ، واویلا ) در دست تازیانه ( واویلا ، واویلا ) آن زاده ی پیمبر ارثیّه اش ز حیدر ( واویلا ، واویلا ) این بود کز سرایش ( واویلا ، واویلا ) آتش کِشد زبانه ( واویلا ، واویلا ) هر چند خانه اش سوخت ( واویلا ، واویلا ) از دود و شعله افروخت ( واویلا ، واویلا ) دیگر نخورد یارش ( واویلا ، واویلا ) سیلی در آستانه ( واویلا ، واویلا ) آن عزّت رفیعش ( واویلا ، واویلا ) آن غربت بقیعش ( واویلا ، واویلا ) جز تلّ خاک نبوَد ( واویلا ، واویلا ) از قبر او نشانه ( واویلا ، واویلا )
هفتمِ شاهِ شهیدان - اهلبیتش رفته زندان در دل زندانِ کوفه - جملگی گریان و نالان آن یکی گوید حسینم - دیگری نور دو عینم وان یکی گو ید حبیبی - بهرتودرشوروشینم وان یکی گوید برادر - وان دگر گوید پدر جان من زهجرت دل غمینم - بهرِ تو گریان و نالان آن یکی بهر حسینش - میزند بر سینه و سر وان یکی بهرِ رقیه - دیگری ازبهرِ اصغر آن یکی عباس گوید - دیگری هم جانِ مادر وان یکی از بهرِ قاسم - دیگری از بهرِ اکبر هم نوا زهرایِ اطهر - گشته با خیل اسیران گوشه یِ زندان کوفه - جملگی گریان و نالان مصطفا و مرتضا در- جمعشان گردیده حاضر ادم و عیسی و موسی - نوح هم آزرده خاطر مریم و حوّا و هاجر- هم نوا با آن یتیمان در دلِ زندانِ کوفه – بهرِ سالارِ شهیدان باقری بنگرکه زینب- میزند بر سینه و سر بهرِ فرزندان زهرا – با دل و قلبی مکدر
: به سمت گودال از خیمه دویدم من ─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ هفـت روزه کــه داداش تو رو ندیدم من تو غـــربت کـــوفه چـــه ها کشیــدم من نبــــوده یک روز هـــم ازت جـــدا باشم تـــوی مصیبتـــها غـــریب و تنهــــا شم غریب حسینم وای(۴) نرفتـــه از یــادم وقتـــی توی گــودال سینــهٔ ســـوزانت چگـــونه شــد پامال وقتی که رأسـت شـــد همسفـــر زینب ســـایه شـــدی بر نِـی روی ســرِ زینب غریب خواهــر وای (۴) طعنـــه و دشنـام از کوفـــه شنیـدم من تشت طــلا دیــدم نـالــه کشـــیدم من خمیـــدم از داغت گرچه صبــورم من انگاری هفت ســاله که از تو دورم من غریب خواهــر وای (۴) بس که کتــک خوردم کبــوده بازویـم شبیـــه زهــــرای شکســـته پهلــویـم تیـــربلا رد شــــد از جگــرم هــــر بار ســرت به نی دیدم با چشای خونبــار امــان از این غــربت (۴) گرچه قدش خــم شد عزت و معنا کرد پرچــم و بالا برد غیـــرت و معــنا کرد شعــار زینب شد عـــزت و جــانبــازی پیــروِ این نهضــت ، داره ســرافـرازی ســلام یا زینب (۴) کـرب و بلا بر جــاست با عَلَــمِ زینب غیــرت عباسیــست در حــــرم زینب پیـــام عاشـــورا در حرمش جاریست مدافـــع زینب کــارش علمــــداریست آخــر این نهضت شکست دیوان است وقت ظهـــــور یار در دلِ باران است بیــا ابا صــالح (۴) شعر:رقیه سعیدی(ڪیمیا)
امشب شبِ هفتِ عزا بهرِ حسين است کرببلا غرقِ عزا و شوروشین است حوّا و مریم ، آسیه ، کلثوم و هاجر در کربلا امشب زند بر سینه و سر هم آدم و نوح و خلیل الله و عیسا هم مصطفی و مرتضی وخضروموسا امشب به دشتِ کربلا اندر عزا یند بهر حسین و آن شهیدان در نوایند امشب که شامِ هفتمِ آقا حسین است بهر حسین گریان شهِ بدروحنين است زهرای اطهر بر حسینش گریه دارد بر یاوران و اهلبیتش غصّه د ارد ختم رسل بهر حسین خود عزادار هم غصّه دار زینب و سجّاد تبدار درکربلا بنگر چسان شورونوائیست درهفتمِ آقا بپا امشب عزائیست این هـفـتمين شامِ جد ا يي ازحسین است اندر عزا زین العبا و زینبین است دراین شبِ هفتم همه غرقِ عزایند هم زینب و اهل حرم نوحه سرایند اندر دلِ زندانِ کوفه این شب تار باشند از بهرِ حسین امشب عزادار آل نبی را بین که در تاریکی یِ شب اندر دلِ زندان همه در تاب و در تب نوحه سرا کلثوم و زینب بر شهیدان اندر دلِ زندان همه در آه و افغان دور از نگاهِ آن یزیدیهایِ کافر اندر دلِ زندان زند بر سینه وسر از داغِ هفتاد دو لاله داغدارند از بهرِ آن گلهای پرپرغصّه دارند گلهایِ باغ مصطفا گردیده پرپر از بهرِ آنان درعزاخاتون محشر زندا نِ كوفه جملگي با اشكِ ريزا ن شدذکرشان جانم حسين جا نم حسين جا ن ای باقری آلِ نبی باشد عزادار هم زینب و کلثوم و هم سجاد تبدار
به سبک: نسیمی جان‌فزا می‌آید دوباره دیده‌ها تر گشته زینب از شامِ غم برگشته یاحسین یاحسین یازینب * * * دوباره کربلا غوغا شد ماتم زینب کبرا شد خونجگر، از این غم، زهرا شد ذکر او شد به هر روز و شب یاحسین یاحسین یازینب * * * دلِ مجروح زینب خون است سینه‌ی پر غمش محزون است دگر صبر از توان بیرون است قافله رسیده جان بر لب یاحسین یاحسین یازینب * * * برادر مپرس از دردانه که جان داد گوشه‌ی ویرانه خرابه شد از او غمخانه بلبلت فتاد از تاب و تب یاحسین یاحسین یازینب * * * بدن‌های مجروحِ طفلان فتاده بر زمینِ سوزان می‌وزد از این دل‌ها طوفان یاد شش ماهه ذکرِ هر لب یاحسین یاحسین یازینب * * * فضای علقمه درهم شد سکینه نوحه‌اش این دم شد عموجان قدّ عمه خم شد امان از دشمنِ لامذهب یاحسین یاحسین یازینب * * * امان از غُصه‌ی دخترها امان از غارت معجرها امان از سنگِ تیز و سرها ولی حفظ شد پیام مکتب یاحسین یاحسین یازینب ✍
ترک خورده لبهات ، بخواب ای عزیزم ببین دارم اشکِ ، غریبی میریزم میمیرم علی تا ، چشاتو میبندی میدم جونمو تا ، دوباره بخندی نشد مثل عباس دلاور بشی چرا باید اینجوری پر پر بشی امون از غریبی۲ بمیرم برا تو ، زبون وانکردی سه روزه که مادر ، همش ناله کردی لالایی علی جون ، نزن چنگ به سینم الهی بمیرم ، غمت رو نبینم میگن حرمله تو ، هدف بی نظیره میترسم گلوتو ، نشونه بگیره امون از غریبی ۲ مرتضی عابدینی
الهی که، مادر فدای تو بشم ازت خجالت می کشم شیری نداشتم منو ببخش، غم تو مونده رو دلم چند روزی توی بغلم تشنت گذاشتم من پا نیزه تو اون بالایی برا تو میخونم لالایی ازتو در نمیاد صدایی آه کم نمیشه از این غمم برات به سینه میزنم علی علی غنچه ی پرپر رباب حالا دیگه راحت بخواب علی علی آروم جونم علی علی بدون تو، کجا رو دارم که برم صدات می پیچه توسرم عزیز جونم بدون تو، چیکار کنه حالا رباب؟ زنده باشه چرا رباب؟ عزیز جونم ای طفل زبون بسته ی من این نیزه دارا خیلی بدن سرتو جلوم تکون میدن آه دیگه خوابم نمی بره چشام برای تو تره ای وای من با صدای بلند علی از روی نی بخند علی ای وای من آروم جونم علی علی ابوذر رئیس میرزایی
صبح محشر یا عید قربان است جسم بابایم در بیابان است کربلا داغ و خیمه ها سوزان جسم من در تب شد پرستارم در دل آتش عمه ام زینب آه آه از این غربت پیش من طفلی بر زمین افتاد زیر سم اسب کودکی جان داد من خودم دیدم بر روی نیزه راس بابا را می‌شنیدم من ناله زینب آه زهرا را آه آه از این غربت ✍️ 👇
🕯 ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها ۱۴۰۳ مادر ما نوکرا حضرت صدیقه ای به درد عالم دوا حضرت صدیقه ای تو جان پیغمبری/تو سوره ی کوثری یا زهرا قره العین رسول حضرت صدیقه ای راضیه عَذرا بتول حضرت صدیقه ای از همه زنها سری/شفیعه ی محشری یا زهرا همدم و یار علی حضرت صدیقه ای دار و ندار علی حضرت صدیقه ای تو حامیِ حیدری/یک تنه چون لشکری یا زهرا قطره ی ناچیزم و وسعت دریا تویی گفته به شانت نبی ام ابیها تویی به عرش حق قائمه/فاطمه یا فاطمه یا زهرا میرسه از چادرت روزی و رزق همه از سر ما کم نشه سایه ی تو فاطمه جان حسینت بیا/کن نظری به گدا یا زهرا ۱۴۰۳/۰۸/۱۸ ✍️کربلایی امیرحسین سلطانی
ی ام ابیها سلام الله علیها مادر مصطفی محور هل اتی السلام علی سیده النسا فاطمه فاطمه لاله های چمن در غمت سینه زن ای که با جبرئیل بوده ای همسخن فاطمه فاطمه اشک غیب و شهود در عزای تو بود داغ قد خم و داغ روی کبود فاطمه فاطمه آه تو ، آذر است داغ تو ، محشر است دیده گریان تو فاتح خیبر است ✍️
. و ای شکسته تر از این دل من بی تو ویران شود منزل من دیده وا کن که اشکم ببینی گرد من لشکر غم ببینی الوداع الوداع فاطمه جان بهر تو ای خدایت ستوده خانه ام جای امنی نبوده درب آتش گرفته گواه است آشیانم تو را قتلگاه است الوداع.............. آتش افتاده در خرمن من ای خدا شد خزان گلشن من چه کنم ، رفتنی گشته زهرا ای اجل ، با گلم کن مدارا الوداع.............. ✍ ......................... . 14 _یا زهرا س نوحه و زمزمه و واحد آب کوثر بیاور ای اسما تا بشویم تن پاک زهرا خون کند گریه پیراهن او کن تو آهسته پهلو به پهلو الوداع الوداع فاطمه جان ....... بغض غم در گلوی حسن بود روی دست حسینش کفن بود زخم مادر شده چشم خونبار سر نهاده علی روی دیوار الوداع............ پر شده خانه از عطر کافور میدهد غسل، علی سوره ی نور گریه های غریبانه سخت است نیمه شب غسل پروانه سخت است الوداع.........