eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اینجا همه یک دل اند ، دل اما سنگ پر کرده تمام دستهاشان را سنگ تفریح بزرگ و کوچک شهر یکی است بر بام و گذر نشانه گیری با سنگ شاعر:
قسم به سوره‌ی "والفجر" یار می‌آید سپیده دم پس از این شام تار می‌آید زغال، روی سیاهش سیاه‌تر شده است خزان گذشته و کم کم بهار می‌آید زبور شاهد ما شد "لَقَدْ کَتَبْنا "را بخوان که وارث این روزگار می‌آید* نوشته است که: مستضعفین به پاخیزید ز مشت‌های گره کرده کار می‌آید غباری از پس هر حادثه پدیدار است اگر غلط نکنم آن سوار می‌آید اَلا به ذکر کسی که به نامش آرامش به سینه‌های شده بی قرار می‌آید قسم به واژه‌ی "خَیْرٌ لَکُمْ" علی خواهان! "بَقِیَّةُ الله" با ذوالفقار می‌آید چقدر خواندن "اَمَّن یُّجیب" اثر دارد که استجابتِ این اضطرار می‌آید زمان آمدنش وقت "مَطْلَعِ الْفَجْر" است و ناگهان به سر این انتظار می‌آید ✍ *«وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فىِ الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُون‏» (انبیاء/١٠۵) «و ما در زبور- پس از تورات- نوشته‏‌ايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد»
هرکه دیدست تو را گفته که ماشاالله قامتت قامت سرو است و رُخت همچون ماه نه فقط اهل زمین بلکه رسید از ملکوت بانگ "لا حول و لا قوة الا باالله" حافظ از روي تو گفته‌ست جهانگیر شود هر که شد حُسن جمالش به ملاحت همراه مادرت خیرِ نسا و پدرت خیرِ بشر جز خدا نیست کسی از درجاتت آگاه زور بازوی علی داری و شاهد دارم برده‌ای جنگ جمل را تو به یک گوشه نگاه تو کریمی و کرامت شده نازل از تو دست از دامن لطف تو نگردد کوتاه قلم و شاعر و دفتر همه حاجت دارند این غزل نذر غریبی تو إن‌شاءالله ✍️
در ماتم تو خرد و کلان گریه می‌کنند یعنی برای تو همگان گریه می‌کنند اصلاً برای تشنگی کودکان توست این ابرها که فصل خزان گریه می‌کنند از طفل شیرخواره در آغوش مادران تا پیرهای مثل کمان گریه می‌کنند حی علی العزا که زمین خورد اکبرت هفت آسمان به بانگ اذان گریه می‌کنند مردان شیعه موی کنان ضجه می‌زنند مثل زنانِ مُرده جوان گریه می‌کنند از مادران خود به خدا ارث برده‌اند این‌گونه در نهان و عیان گریه می‌کنند :: عصر است، بچه‌های حرم دور عمه‌ها آرام، آستین به دهان گریه می‌کنند ناله کنند، پاسخشان تازیانه است بااین وجود در خفقان گریه می‌کنند ✍️
در ماتم تو خرد و کلان گریه می‌کنند یعنی برای تو همگان گریه می‌کنند اصلاً برای تشنگی کودکان توست این ابرها که فصل خزان گریه می‌کنند از طفل شیرخواره در آغوش مادران تا پیرهای مثل کمان گریه می‌کنند حی علی العزا که زمین خورد اکبرت هفت آسمان به بانگ اذان گریه می‌کنند مردان شیعه موی کنان ضجه می‌زنند مثل زنانِ مُرده جوان گریه می‌کنند از مادران خود به خدا ارث برده‌اند این‌گونه در نهان و عیان گریه می‌کنند عصر است، بچه‌های حرم دور عمه‌ها آرام، آستین به دهان گریه می‌کنند ناله کنند، پاسخشان تازیانه است بااین وجود در خفقان گریه می‌کنند ✍
هر کس دلش با مرتضی عمری عجین باشد جای تعجب نیست باید این‌چنین باشد عاشق در این درگاه گردد عارف باالله وقتی که زانوی ادب روی زمین باشد من حتم دارم خاتم انگشتر او را نام علیِ مرتضی نقش نگین باشد نامش اگر شد فاطمه پس حکمتی دارد او جای زهرا آمده مسندنشین باشد وقتی قمر دور سر خورشید می‌چرخد باید که دستان خدا در آستین باشد ام الادب، ام الادب، ام الادب بی شک ام البنین، ام البنین، ام البنین باشد جز او چه کس باید که بعد از کربلا عمری سنگ صبور رنج زین العابدین باشد؟! من سر فرود آورده‌ام در پیش این بانو راز سر افرازی من قطعاً همین باشد شاید دلیل اینکه مهدی تشنه‌ی یاری‌ست تنها نبود اُمِّ سقا آفرین باشد... ✍️
اکثر اوقات دختر مثل مادر می‌شود ارث مادر عاقبت از آنِ دختر می‌شود حضرت زهرا اگر انسیة‌الحورا بُوَد دختر از این حیث با مادر برابر می‌شود عطر یاس و بوی سیب آمیخته با نام او با حضورش خانه‌ی حیدر معطر می‌شود از دو دریا لؤلؤ و مرجان فقط حاصل نشد آبشار صبر را سرچشمه‌ی کوثر می‌شود نام زینب تا گره خورده‌ست با نام حسین عشق تفسیری از این خواهر برادر می‌شود (شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز)شان از همه افسانه‌های عاشقی سر می‌شود احسن‌الحال همه عشاق با امضای اوست او بخواهد کربلای ما مقدر می‌شود :: ذوالبیان ارثیه‌ی بابا برای دختر است با همین ارثیه او در کوفه حیدر می‌شود در دفاعِ از حرم عباس درسی داده است نیزه می‌گوید فقط این کار با سر می‌شود تار و پود چادر مادر اگر خاکی شده سهم دختر نقش آتش روی معجر می‌شود آخر هر روضه و مدحی که از دختر شده یاد مادر می‌کنند و صحبت از در می‌شود ✍️
اکثر اوقات دختر مثل مادر می‌شود ارث مادر عاقبت از آنِ دختر می‌شود حضرت زهرا اگر انسیة‌الحورا بُوَد دختر از این حیث با مادر برابر می‌شود عطر یاس و بوی سیب آمیخته با نام او با حضورش خانه‌ی حیدر معطر می‌شود از دو دریا لؤلؤ و مرجان فقط حاصل نشد آبشار صبر را سرچشمه‌ی کوثر می‌شود نام زینب تا گره خورده‌ست با نام حسین عشق تفسیری از این خواهر برادر می‌شود (شمه‌ای از داستان عشق شورانگیز)شان از همه افسانه‌های عاشقی سر می‌شود احسن‌الحال همه عشاق با امضای اوست او بخواهد کربلای ما مقدر می‌شود :: ذوالبیان ارثیه‌ی بابا برای دختر است با همین ارثیه او در کوفه حیدر می‌شود در دفاعِ از حرم عباس درسی داده است نیزه می‌گوید فقط این کار با سر می‌شود تار و پود چادر مادر اگر خاکی شده سهم دختر نقش آتش روی معجر می‌شود آخر هر روضه و مدحی که از دختر شده یاد مادر می‌کنند و صحبت از در می‌شود ✍️