#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_مناجات
نیتی داری اگر سربسته در سر، نذر کن
در بساطت هرچه شد با خود بیاور، نذر کن
دست خالی پیش ارباب کرم رفتن خطاست
شاعری؟ باشد، مداد و چند دفتر نذر کن
میروی مشهد، دل از بند زمینیها بکن
آسمانی باش، گاهی هم کبوتر نذر کن
هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش
بعد هم یک سفرهی موسی بن جعفر نذر کن
ده برابر ده برابر عشق جبران میکند
بر در این خانه سائل! ده برابر نذر کن
مادرم را که خدا رحمت کند، در کاظمین
گفت: مادر، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن
✍️ #محسن_ناصحی
#پیامبر_اعظم_ص_مدح
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
اسلام من آغاز شد با یا رسول الله
من بندهی ناچیزم و آقا، رسول الله
من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم
از ابتدا تا انتها مولا، رسول الله
ما ذرهایم! از ذره، کاری بر نمیآید
میسازد از ما قطرهها دریا، رسول الله
وقت اذان دست مؤذن را که میگیرد،
الا خدا الا علی الا رسول الله؟!
نام علی را میبرم زیرا که میدانم
راضیست از ما با علی تنها، رسول الله
پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل
بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله
نور علی، نور محمد بوده از اول
در صورت حیدر شود پیدا رسول الله
از کعبه و از مسجد الاقصی کجا میرفت؟
با مرتضی در لیلة الاسرا رسول الله
هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده
با مرتضی بوده است در هر جا، رسول الله
وقتی منافقها فراری میشدند از جنگ
میماند در حصن علی، حتی رسول الله
من معتقد هستم به تأیید علی راحت،
پروندهام را میزند امضا رسول الله
✍ #محسن_ناصحی
#پیامبر_اعظم_ص_مدح
#پیامبر_اعظم_ص_بعثت
اسلام من آغاز شد با یا رسول الله
من بندهی ناچیزم و آقا، رسول الله
من از ازل تا روز آخر عبد درگاهم
از ابتدا تا انتها مولا، رسول الله
ما ذرهایم! از ذره، کاری بر نمیآید
میسازد از ما قطرهها دریا، رسول الله
وقت اذان دست مؤذن را که میگیرد،
الا خدا الا علی الا رسول الله؟!
نام علی را میبرم زیرا که میدانم
راضیست از ما با علی تنها، رسول الله
پیغام مبعث را که آوردی بمان جبریل
بگذار تا حیدر بگوید با رسول الله
نور علی، نور محمد بوده از اول
در صورت حیدر شود پیدا رسول الله
از کعبه و از مسجد الاقصی کجا میرفت؟
با مرتضی در لیلة الاسرا رسول الله
هرجا محمد بوده آنجا با علی بوده
با مرتضی بوده است در هر جا، رسول الله
وقتی منافقها فراری میشدند از جنگ
میماند در حصن علی، حتی رسول الله
من معتقد هستم به تأیید علی راحت،
پروندهام را میزند امضا رسول الله
✍ #محسن_ناصحی
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
غیر از تو را زبان من املا نمیکند
جز گفتن از تو را، قلم انشا نمیکند
شاعر تو را نوشته و حاشا نمیکند
جز در سرودن از تو زبان وا نمیکند
جز نام دلربای تو بر لب نمیرود
هر کس نگفته از تو، حسینی نمیشود
آدم ابوالبشر شده اما حسین نیست
از او خلیل سر شده اما حسین نیست
موسی پیامبر شده اما حسین نیست
عیسی به عرش بر شده اما حسین نیست
در جانْ محمد است که با او برابر است
آری حسین بوده که جانِ پیمبر است
گیرم پیمبر است که فرقی نمیکنند
همتای حیدرست که فرقی نمیکنند
زهرای اطهر است که فرقی نمیکنند
مثل برادر است که فرقی نمیکنند
فرقی نمیکنند و مرا شور در سر است
آخر حسین فاطمه یک چیز دیگر است...
در دین ما خدا یکی و مصطفی یکیست
احمد یکیست؛ پس به یقین مرتضی یکیست
حیدر یکی و حضرت خیرالنسا یکیست
زهرا یکیست پس حسن مجتبی یکیست
این جمع، بی حسین که معنا نمیگرفت
یعنی اگر نبود، کسا پا نمیگرفت
بی اشک، خاکِ خلقتمان گِل نمیشود
تنها مجسمهست دل و دل نمیشود
دلْ بی حسین، این همه قابل نمیشود
انسانِ بی حسین که کامل نمیشود
غیر از "حسین" را به دل خویش حک نکن
ما از اضافهی گِل اوییم، شک نکن
تاریکم و حسین چراغ هدایت است
وقتی حسین هست، به کشتی چه حاجت است!
درس من از حسین، همین یک عبارت است
عزت برای شیعهی او در "شهادت" است
ما شیعهایم و پای ستم را شکستهایم
در سایهی "سُیُوفُ خُذِینی" نشستهایم
ای معنی نهفتهی در هل اتی، حسین!
إِنَّ الَّذينَ آمَنویِ سورهها، حسین!
تنها خدا برای تو شد خونبها، حسین!
ماییم و حسرت حرم کربلا، حسین!
از ما بگیر این همه درد فراق را
اما نگیر از دل ما اشتیاق را
✍️ #محسن_ناصحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مانده بودم که مرا عشق کجا خواهد برد
عشق اما همه را کرببلا خواهد برد
کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
✍️ #محسن_ناصحی
#امام_سجاد_ع_مدح_و_ولادت
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یارِ آشنا سخن آشنا شنید
چشم تو بود روز ازل غمزهساز شد
نورت ظهور کرد و ابوحمزهساز شد
دست تو ربنای قنوت اجابت است
سجادهی تو قبلهی اهل عبادت است
اشکت نزول آیهی باران رحمت است
لبهای تو صحیفهی عرفان و حکمت است
هرکس کلاس درس تو را مستعد شدهست
پای دعای خمسه عشر مجتهد شدهست
از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست
آغشته با دعای تو رزق حلال ماست
شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست
ایرانی است مادر تو، این مدال ماست
ما را علی، غلام حسینش خطاب کرد
از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد
در شام، غیرِ بغض تو در سینهها نبود
مسجد محلِّ رویش آیینهها نبود
جز بوسهی معاویه بر پینهها نبود
منبر که جای بازی بوزینهها نبود
منبر برای حج تو میقات عشق بود
حق با علیست، خطبهات اثبات عشق بود
✍️ #محسن_ناصحی
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_مناجات
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
تشنگی بود ولی از طرف رود فرات
رفت سقّا برساند به لب آب، حیات
خوش به حال دل دریا که ابالفضل دو دست
بُرد در آب و نمود از لب او دفع ممات
چشم او بسته شد از بوسهی تیر اما گفت:
چشم من باد به قربان قتیل العبرات
::
وسط هلهلهها سمت حرم بازنگرد
ای که رفتی ز حرم گرم سلام و صلوات
::
دل من آب شد ای حضرت سقا تو بخواه
من نم مشک تو باشم، چه خوش است این درجات
✍️ #محسن_ناصحی
#امام_حسین_ع_مناجات
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
چشم امید من به دوتا قطره اشک بود
این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن
هرشب بساطِ ساز من آماده بوده است
امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن
فرزند هیأتی مرا زیر پرچمت
از چشم شور مردم بی روضه دور کن
ما مُردهایم بی تو و بی کربلای تو
فکری به حال مردم اهل قبور کن
کردی سفارش آن دو ملک را ولی حسین
گاهی هم از کنار مزارم عبور کن
پروندهام پُر است از اعمال بد ولی
تو صفحههای نوکریام را مرور کن
✍️ #محسن_ناصحی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
پیمبر میزند رخسارش اما نه پیمبر نیست
پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست
به شک افتادهام یارب! شباهت اینقدر آیا؟
یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست
زمین میلرزد از طرز قدمهایش، نمیدانم
چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست
زبان مانده است از گفتن؛ قلم عاجز شد از رفتن
دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست
شگفتا ! ماندهام باید به جز اکبر چه گفت او را
که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست
الا شاعر! نمیجویی برای وصف او حرفی
فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور، نیست!
علیهای حسین بن علی مانند هم هستند
که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست
::
همین یک بیت را یک روضه میخوانم؛ عبا پهن است
علیِ اکبر است این ارباً اربا، آه اصغر نیست!
✍ #محسن_ناصحی
#جمهوری_اسلامی_ایران #شعر_پایداری
#سالگرد_پیروزی_انقلاب_اسلامی
در خاطر ما خاطرهی نام خمینیست
ما مکتبمان مکتب عشق است، حسینیست
طوفان همهاش غیرت ایرانی ما بود
فریاد سرآغاز رجزخوانی ما بود
از همت ما بود اگر کوه به پا خاست
ما اهل توسل شده بودیم، خدا خواست
پروانه به پروانه در آتش زده بودیم
با آیهی والفجر به لب آمده بودیم
ما آمده بودیم که شیطان بگریزد
دیو ستم از دیدن انسان بگریزد
گفتیم مبادا که خریدار نباشیم
یوسف برسد ما سرِ بازار نباشیم
گفتیم چه غم دشمن ما گرچه زُبیریست
خونی که درون رگ ما هست، زُهیریست
از نعرهی جاء الحق ما رعد خروشید
ما چشمه شدیم از دل ما حادثه جوشید
ای عشق! بفرما که در این خانه بمیریم
بگذار بر این میکده مستانه بمیریم
مستانه بمیریم ولی تاک نیفتد
تا پرچم این قافله بر خاک نیفتد
✍️ #محسن_ناصحی
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
شبی خمارِ غزل گرم گفتگو بودیم
به وجد و شور و نشاط و به هایوهو بودیم
مدام در طلب باده و سبو بودیم
تمام مستی شب را به جستجو بودیم
ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد
کسی میآید و فردا شروع خواهد شد
شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد
ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد
سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد
بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد
((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند))
امین وحی خدا با خودش خبر آورد
خبر برای وصی پیامبر آورد
که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد
عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد
جمال مهدویاش آنچنان که پیغمبر
ز هیبتش چه بگوییم، وارث حیدر
زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد
و زیر سایهی او اعتکاف خواهد کرد
و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد
و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد
بخوان که حضرت صاحب به راه میافتد
که حق میآید و باطل به چاه میافتد
ببخش کوچهی ما را که مثل میکده است
گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است
ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است
تمام حسرت ما جمعهی نیامده است
دخیل بستهی این نیمههای شعبانیم
به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم
✍️ #محسن_ناصحی
#شعر_پایداری
#مقاومت_اسلامی
#سیدحسن_نصرالله
باغ ما این است؛ طوفان شد، صنوبر ایستاد
سروی از پا اوفتاد و سرو دیگر ایستاد
روی نی میرفت بی سر آفتاب کربلا
باغ شاهد بود از آن پس نخل، بی سر ایستاد
حال ما را خوب میدانند عاشورائیان
هر زمان اکبر زمین افتاد، اصغر ایستاد
یک اُحد دردیم آری، حمزه رفت امّا چه باک
مصطفی هر وقت تنها ماند، حیدر ایستاد
«قل هو اللهُ أحد» را دست بستند و چه غم
هر کجا قرآن در آتش رفت، کوثر ایستاد
عین تسلیم و رضائیم؛ این تمام حرف ماست
زیر خنجر رفت اسماعیل و هاجر ایستاد
أینَ نصرُ الله؟ نزدیک است اذان آمد، ببین!
روی بام خانه با «الله اکبر» ایستاد
✍️ #محسن_ناصحی