eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باز امشب همه حضورم من شعر شيدائيم ، شعورم من دست هايم قنوت يك راز است پنجره هاى آسمان باز است امشب امشب زمين دل افروز است در شگفتم شب است يا روز است شب چرا اينچنين تماشايى است آسمان غرق در شكوفايى است كعبه ام القراى جانان است باز وقت نزول قرآن است لحظه ها جلوه خدا دارد مكه مهمانى آشنا دارد شهر مكه ترانه آباد است شب پر از التهاب ميلاد است شب ميلاد عصمت كبراست شب روئيدن گل زهراست فاطمه آنكه عشق را روح است كشتى اهل بيت را نوح است فاطمه بى نهايت شرف است گوهر ناب نور را صدف است هر چه دارد تشيع از زهراست شيعه چون شاخسار و او طوباست شيعه بى مهر او چه بى رنگ است مثل آئينه‏ اى پر از زنگ است شيعه با فاطمه تكامل يافت گل او رنگ و بوئى از گل يافت شيعه يعنى زلالى كوثر شيعه يعنى حمايت از حيدر شيعه يعنى طهارت طاها شيعه ، مضمون ناب كرّمنا شيعه يعنى طراوت ياسين شيعه يعنى شكفتن والتّين شيعه يعنى فراتر از اكنون شيعه يعنى كرامت زيتون شيعه يعنى نهايت احسان جلوه ی ( هل اتى على الانسان ) شيعه يعنى بقيع ، يعنى آه شيعه يعنى مدينه ، حيدر ، چاه شيعه يعنى بهار اعطينا با نسيم ولادت زهرا لحظه ها از حضور سرشار است مكه از جام نور سرشار است شهر مكه ترانه مى خواند نغمه ی عاشقانه مى خواند گشته آئينه دار زمزم ماه تا برويد گل يريد الله عرشيان را زمين شده معراج خاك مى گيرد از ملائك باج آسمان با زمين تكلم كرد عرش بر خاكيان تبسم كرد باز امشب همه حضورم من شعر شيدائيم ، شعورم من کمیل کاشانی
ذرّاتِ جهانند در نغمۀ سبحان تسبیحِ الهی ست، کار همه ایشان لا حول بخوانند ارکانِ سماوات تکبیر بگویند با حوری و قلمان دارند ملائک این زمزمه یک یک تبریک به احمد تعظیم به رحمان ممدوحِ خداوند مسجودِ ملائک شد قبلۀ عالم شد کعبۀ دوران آن مادرِ خلقت آن بانوی عصمت آمد ز مَشیّت حنّانۀ حنان سُبّوح بخوانید قدوس بگوئید طوبای مقدّس شد سایۀ رضوان هم طیّبه آمد هم طاهره آمد هم راضیه آمد هم مرضیه، ای جان آن بانوی توحید آن دختر خورشید آن نور که تابید شد فاطمه باران محبوبۀ داور، مادر به پیمبر همتاست به حیدر یکتاست به ایمان هم ذکرِ کثیر است هم خیرِ کثیر است هم کوثر طاهاست هم کوثر قرآن هم سورۀ کوثر هم سورۀ توحید هم سورۀ یاسین هم سورۀ انسان منصورۀ بالاست مستورۀ والاست هم شمس دُر اَفشان هم ماه درخشان اِنسیۀ حَوراء مُستَجمَعِ أسماء هم زهرۀ زهراء هم زهرۀ تابان مِحور به کسا اوست خود آل عبا اوست اُمُ النُّجبا اوست سرمایۀایمان زد بوسه بدستش پیغمبر اکرم تا خلق بدانند زهراست به او جان برتر ز نبی اوست بهتر ز وصی اوست لولاک به شأنش با آیه و برهان او جانِ محمد جانان محمد او همدم حیدر او همسر سلطان او اُسوۀ طاعت الگوی شجاعت اُم الحسنین است مادر به محبان خِلقت ز طُفیلش هستی است به ذِیلش جنّات به مِیلش هم باغ و گلستان هنگام نمازش در راز و نیازش سرمستِ قنوتش شد عالم امکان بانوی بهشت است خوشبوی بهشت است آن شافعۀ حشر آن آخرِ مردان پیروزیِ حیدر از قلعۀ خیبر تا بدر و حنین است تا محضرِ جانان او یار علی شد همراه ولی شد از گوشۀ خانه تا صحنۀ میدان عُزلت نگزیند گوشه ننشیند این است سیاست، این الگوی عرفان رزمندۀ جانباز بانوی سرافراز در عرصۀ پیکار در لحظۀ طوفان بازوی ولایت نیروی نبوت این است فدایی این است مسلمان در روزِ قرارش ماندند به کارش از یاسر و مقداد تا بوذر و سلمان آن خطبۀ غَرّاء میکرد چو انشاء در معرکه برخاست فریاد ز شیطان با عزمِ تمامش شد یار امامش اقدام و قیامش دین را سر و سامان ما پیرو اوییم دست از همه شوییم یا فاطمه گوییم در راه شهیدان ماییم و ولایش هستیم گدایش ما رَعیتِ زهرا، او صاحب ایران این مُلکِ حسین است هرگز نرسد دست ای بی خبرِ پست! اینجاست خراسان این خاک، حسینی است این ارضِ خمینی است با رهبر خود عهد، بستیم هزاران با دوستِ او دوست، با دشمنِ او خصم خون در رگِ ما هست با فاطمه جوشان هر جا که شود ظلم، یاریم به مظلوم هستیم وفادار، مائیم مسلمان دشمن شرر افروخت دامانِ یمن سوخت امروز وظیفه است لعنِ عربستان
32_ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها (سرود مسجدی) امین وحی آورده پیام نور از داور وضو بگیریم از اشک برای خواندن کوثر علت خلقت آدم علت خلقت حوا آمده ام ابیها آمده حضرت زهرا یا فاطمه یا زهرا....... نبی اکرم خم شد دست تو را بوسیده شمیم سیب جنت ز عطر تو بوییده باعث خیر کثیری محور آل کسایی تو عزیز دل حیدر تو حبیب مصطفایی یا فاطمه یا زهرا....... خورشید و مه گردیده مات از تجلیاتت آسان شود مشکلها ز ذکر تسبیحاتت نغمه ام الله اکبر ذکر دل ، شد سبحان الله خوانم از ولادت تو روز و شب الحمدلله یا فاطمه یا زهرا.....
وسعت ( اُمُّ القُرى ) آنشب بسيط نور بود شوق در سعى صفا، كعبه محيط شور بود از طلوع مِهر ايمان چشم شيطان كور بود چشم بد از خانه بى‏ بى خديجه دور بود همنفس با شب پيمبر تا سحر احيا گرفت كوثر تسبيح را از دست ( اعطينا ) گرفت راز هستى تا در آغوش پيمبر پا نهاد نقش صد گلبوسه بر باغ لبش طاها نهاد داغ حسرت بر دل ( عاص بن وائل‏ ) ها نهاد حضرت حق نام اين مولود را زهرا نهاد قدسيان در وجد و حال اين نام را نجوا كنند اين معما را بگو تا اهل دل معنا كنند كيست زهرا كوثر فياض رب العالمين كيست زهرا عصمتِ الله در روى زمين كيست زهرا رشته‏ هاى چادرش حبل المتين كيست زهرا خلوت آراى اميرالمؤمنين آفرينش جلوه‏ اى از يك نگاه فاطمه است روز محشر خلق عالم در پناه فاطمه است كيست زهرا هل اتى و قدر را شأن نزول كيست زهرا طاهره انسية الحورا بتول كيست زهرا خيره بر اوج مقام او عقول كيست زهرا آنكه شد ام ابيهاى رسول مصطفى مأمور تكريم مقام فاطمه پيش پا برخاست بر عرض سلام فاطمه كيست زهرا آنكه شمع عشق را پروانه بود كيست زهرا آنكه او را از بلا پروا نبود كيست زهرا آنكه بر باغ نبى ريحانه بود كيست زهرا آنكه جان وحى را جانانه بود جبرئيل افتاده بر خاك در او با سلام شعر خلقت راست حسن مطلع و حسن ختام ياس پيغمبر كه عطرش در فضا پيچيده است مصطفى از شوق جنت سينه‏ اش بوئيده است دست او را مثل قرآن بارها بوسيده است ليلة القدر است و قدرش بر همه پوشيده است قدر او را مصطفى و مرتضى دانند و بس نور او شد انبيا را در بلا فرياد رس فاطمه آمد امير المومنين را يار شد حجم فريادش به فرق تيرگى آوار شد نور او تكثير شد يعنى نبى تكرار شد در دفاع از عشق مجروح در و ديوار شد پشت در فرياد يا حيدر شعار فاطمه‏ است شيعه تا روز قيامت وامدار فاطمه است
31_ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها از آسمان طراوت باران نزول کرد اسرار وحی ، خانه به قلب رسول کرد او روزه بود و سیب بهشتی حلول کرد آری ، خدا عبادت او را قبول کرد یک چله سجده ی سحر او نتیجه داد سرمایه ای عظیم خدا بر خدیجه داد * امروز ، روز کوری آن قوم ابتر است توحید در تلاوت آیات کوثر است «فصل» یا رسول که هنگام «وانحر» است روز طلوع دختر دین ، روز مادر است داده خدا به آنکه ز یوسف ملیح تر طفلی که سجده برده بر او یازده قمر * ای آنکه بوسه زد ، لب خاتم به دست تو شد پاک نام آب ، مسلم به دست تو حوا شده است محرم آدم به دست تو باشد کلید خلقت عالم به دست تو منظومه ی زمان و زمین ، اشفعی لنا ای آسمان حبل متین ، اشفعی لنا * بانوی آسمانی و بر فرشی از حصیر با چرخ آسیای تو گردید چرخ پیر تو دختر حرا شدی و همسر غدیر خورشید روشن استی ، از کور رو بگیر تا از حجاب تو بدمد جلوه ی شهود تا نور چادر تو شود منجی یهود * یاس بهشتی و به زمین در شکفتنی سر تا قدم چو آیه ی تطهیر روشنی اسرار آفرینش والای هر زنی مریم ، اگر بتول شد از پاکدامنی آری ولی به رتبه که زهرا نمی شود خیرالنسای خلق دو دنیا نمی شود * در بخشش لباس عروسی نشانه بود دریای جود و رحمت تو بی کرانه بود نه سال خانه داری تو ، عاشقانه بود آن خواهش انار تو هم یک بهانه بود می خواستی ، به کور خرابه نشین رسد می خواستی ، طعام بهشت برین رسد * زهرایی و ، نماز تو انوار کردگار حورایی و ، به جامه ی انسیه آشکار منصوره ای و ، نصرت تو روح ذوالفقار تو فاطمه شدی که پناهم دهی ز نار ام الحسن که قامت صبرت قیامت است ام الحسین و مکتب سرخت شهادت است میثم مومن نژاد
ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها (سرود مسجدی) امین وحی آورده پیام نور از داور وضو بگیریم از اشک برای خواندن کوثر علت خلقت آدم علت خلقت حوا آمده ام ابیها آمده حضرت زهرا یا فاطمه یا زهرا....... نبی اکرم خم شد دست تو را بوسیده شمیم سیب جنت ز عطر تو بوییده باعث خیر کثیری محور آل کسایی تو عزیز دل حیدر تو حبیب مصطفایی یا فاطمه یا زهرا....... خورشید و مه گردیده مات از تجلیاتت آسان شود مشکلها ز ذکر تسبیحاتت نغمه ام الله اکبر ذکر دل ، شد سبحان الله خوانم از ولادت تو روز و شب الحمدلله یا فاطمه یا زهرا.....
شور برپا شده و عشق، به بار آمده است باز هم رایحۀ فصل بهار آمده است ماه، چون مُهر شده جانب منبر رفته سورۀ شمس، به مهمانیِ کوثر رفته سیبِ معراج، به معراجِ زمین آمده است بر رکابِ نبی‌الله، نگین آمده است نور، از عرشِ زمین، سمت سماوات رسید روی دستان پدر، مادر سادات رسید بین گهواره که صدیقۀ اطهر باشد وقت آن است که مدّاح، پیمبر باشد دخترم، محشر کبراست بدانید همه سایه‌اش بر سرِ دنیاست بدانید همه راضیه، مرضیه، طوباست بدانید همه اصلاً او امّ‌ابیهاست بدانید همه و نوشتند که انسیۀ حورا باشد او درخشید و خدا خواست که زهرا باشد طعمِ لبخندِ بهشت است به روی لب او بوسه دادن به رسول است، نماز شب او نام او فتح مبین است که قرآن فرمود شأن زهرای مرا سورۀ انسان فرمود نورسیده‌ست ولی بوده از اول با من علّت خلق جهان فاطمه بوده یا من؟ باغبان بوده‌ام و فاطمه گلشن بوده فاطمه، خاص‌ترین معجزۀ من بوده بهترین مادر دنیا که به دنیا آمد عشق، در هیبت مولا به تماشا آمد علی از راه رسیده به مبارک بادش خاتم از دست درآورد و به زهرا دادش پَرِ گهواره، عقیق علوی را دُر کرد اشک شوق، آینۀ چشم نبی را پُر کرد عشق، فرضیه شده، مسأله را می‌جوید جبرئیل آمده، در گوش نبی می‌گوید: نور تابنده به نور ازلی می‌آید چقدَر فاطمۀ تو به علی می‌آید کعبه، مُحرِم شده و دور علی چرخیده در سراپای علی وجه خدا را دیده روی دستان یدالله، خدا تابیده چون پیمبر به علی دُرِّ نجف بخشیده هدیه انگار که از باغ جنانش آمد مدح صدیقۀ کبری به زبانش آمد باز، مدّاحیِ زهراست، شنیدن دارد مدح، از جانب مولاست، شنیدن دارد او رسیده‌ست که افلاک، پر از لبخند است نَفَس عرش، به یک نیم‌نگاهش بند است گرچه پیداست ولی جلوۀ مستور شده فاطمه جلوه‌گرِ نورٌ علی نور شده او که قبل از همه امضای بلا را داده چقدَر غصّۀ شیعه به دلش افتاده «شیعتي» گفت و مماتِ همه بی‌واهمه شد اینچنین بود که از روز ازل فاطمه شد سیل می‌خواستم و بارش نم‌نم آورد مثنوی هم جلوی مدح شما کم آورد
به نام نور، به نام مطهّر زهرا برای عرض ارادت به ساحت دریا نشسته‌ام بنویسم به نام مادر، تا خدا مرا بنویسد به پای نام شما اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی خدا به امر خودش خواست مادرم باشی شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد: پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد قیام کرد زمین، نور منجلی آمد دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد خدا نوشت: بگویید مهربان بانو خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو قیامت است تمنّای این و آن، بانو همیشه منبع الطاف بیکران! بانو! اگر نفس بدهی، دست هم نمی‌خواهم برای مدح تو گفتن، قلم نمی‌خواهم عطای دست تو تفسیر کرده انسان را بخاطر تو خدا وعده داده باران را دعای نور تو تب‌دار کرده سلمان را به باد داده دگر دودمان شیطان را دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم بخوان که ما همه ذریه‌های سلمانیم دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن کمی ملائکه را با خودت برابر کن برای نافله، سجاده را معطر کن خدا برای پیمبر نوشت: باور کن، نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است تمام قافله را وقف مرتضی کردی همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی و در جوار خدا، جار را دعا کردی چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده خدا وجود تو را منجی بشر کرده علی کنار شما خستگی بِدَر کرده غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت در آتشی که تمامیِّ خانه می‌سوزد به جان خلق بیفتد، زمانه می‌سوزد در آتشی که نشان، بی‌نشانه می‌سوزد چرا قلم وسط شعله‌ها نمی‌سوزد؟ برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است
باز در دل شور و غوغایی به پاست پرتو افکن نور پاک کبریاست شور و شادی در همه ارض و سماست شادمان قلب خدیجه مصطفاست درب رحمت بر روی ما وا شده زینت عرش و زمین زهرا شده مکه گشته غرق شادی و شعف خانه ی احمد شده بیت الشرف آمده کفو علی شاه نجف آن که باشد کل خلقت را هدف عالم از یمن قدومش غرق نور بیت احمد گشته گلریزان حور کرده حق بر عالم هستی نظر نخل بستان نبی داده ثمر همسر پاک نبی زاده قمر جبرئیل وحی حق داده خبر اهل عالم گل به دنیا آمده فاطمه صدیقه زهرا آمده پاره ی قلب پیمبر فاطمه است معنی آیات کوثر فاطمه است نور چشم و کفو حیدر فاطمه است شافع صحرای محشر فاطمه است هرچه دارد شیعه زین نور جلی است فاطمه همپای مولانا علی است محور آل کسا زهراستی مهر او از عالم بالاستی خادم دربار او عیساستی هر غلام درگهش آقاستی با نگاهی کار مولا می کند او گره از کار ما وا می کند عالم و آدم همه پابست او مصطفی بوسه زده بر دست او مرتضی باشد تمام هست او شیعه ی مولا علی سرمست او دستگیر شیعیانی فاطمه بر همه آرام جانی فاطمه گشته ام مست ولای فاطمه شاملم لطف و عطای فاطمه تا ابد هستم گدای فاطمه ریز خوارم بر سرای فاطمه از عطا و لطف او شرمنده‌ام دم ز زهرا می زنم تا زنده ام در فضا پیچیده عطر و بوی تو کعبه ی دل های شیعه کوی تو همچو پیغمبر خصال و خوی تو آمدم با دست خالی سوی تو امشب هستم در پناهت فاطمه منتظر بر یک نگاهت فاطمه با وجودی که بد هستم فاطمه از ازل دل بر تو بستم فاطمه در پناه تو نشستم فاطمه می شود گیری تو دستم فاطمه در شب میلاد مهمان توام ریزه خوار خوان احسان توام ای تمام سرنوشتم فاطمه مهر و حبت در سرشتم فاطمه بر دلم نامت نوشتم فاطمه شد بقیع تو بهشتم فاطمه عیدی ام را از کرامت کن عطا یک مدینه یک نجف یک کربلا گرچه زهرا نوکری ناقابلم لطف تو عمریست گشته شاملم با وجودی که گدایی کاهلم با ولای تو در عالم کاملم من (رضا) هستم گدای خانه ات ریزه خوار سفره شاهانه ات
ای ثمرنخل تولا سلام غنچه ی بوستان طاها سلام مکه ز تو طور تجلا سلام محبوبه ی قادر یکتا سلام ولادتت لیله ی احیا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام چشم تمام دشمنان گشته کور مکه شده ز مقدمت همچو طور بیت پیمبر شده گلریز حور خدیجه مادر تو غرق سرور جان نبی ماه دل آرا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام ای گل باغ خاتم المرسلین هدیه ای از خالق حی مبین معنی نور و کوثر و یا و سین خورشید دین نبی، تویی ماه دین ممدوحه ی خواجه ی اسرا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام هدیه ای از حی تعالی تویی روشنی عرش معلا تویی همچو علی عالی اعلا تویی نور جنان شاخه ی طوبا تویی شافعه ی صحنه ی عقبی سلام سیدتی حضرت زهرا سلام سر تا به پا آینه ی داوری به خلق و خو تو همچو پیغمبری تو حامی دین، به علی یاوری از همه خوبان جهان تو سری جان علی کعبه ی دل ها سلام سیدتی حضرت زهرا سلام مظهر حی سرمدی فاطمه نور دو چشم احمدی فاطمه تو در جهان سرآمدی فاطمه دسته گل محمدی فاطمه فاطمه ای عصمت کبری سلام سیدتی حضرت زهرا سلام ز لطف حق عصمت والا شدی تو زینت تمام دنیا شدی تنها تویی ام ابیها شدی به درد شیعیان تسلا شدی مونس و همسنگر مولا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام پا تا به سر تو جلوه ی عصمتی تو چون علی نادره ی خلقتی روز جزا شفیعه ی امتی فاطمه جان تو مایه ی رحمتی بانوی خوش قلب و شکیبا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام همچو نبی خلق تو و خوی توست همچو نبی چهره ی دلجوی توست همچو نبی عطر تو و بوی توست همچو نبی لطف خطاشوی توست روح دعا و جان تقوا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام ای گل بی قرینه ام فاطمه مهرت درون سینه ام فاطمه ولای تو سفینه ام فاطمه من عاشق مدینه ام فاطمه مدینه ات جنه الاعلا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام وصف تو در هر آیه ی هل اتی حامی دین همسفر مرتضی در صف محشر و به روز جزا کن نگهی از کرمت بر (رضا) دستم بگیر در صف فردا سلام سیدتی حضرت زهرا سلام
باز امشب این دلم پرواز کرد نغمه های فاطمی آغاز کرد رمز و راز عاشقی را ساز کرد راه خود را سوی مکه باز کرد مکه امشب شور و غوغایی به پاست هرکه رو سویش کند حاجت رواست دسته دسته حور و غلمان می‌رسد از سما آوای قرآن می رسد شاد و خرسندند اهل آسمان خنده بر لب عرشیان و فرشیان جبرئیل آید به شور و زمزمه آمده منصوره زهرا فاطمه خانه ی احمد پر از شور و نواست ذکر زهرا بر لب اهل سماست آمده حوا و مریم از جنان قابله از بهر فخر بانوان هم محمد هم خدیجه شادمان آمده نور ولایت در جهان آمده نور خداوند جلی همسر و شایسته و کفو علی فاطمه آن نوگل باغ رسول فاطمه انسیه الحورا بتول فاطمه نور دو چشم عالم است ام اب دخت نبی خاتم است فاطمه مشکل گشای انبیاست رهنما و مقتدای اولیاست نور قلب مصطفی زهرا بود همدم و همسنگر مولا بود مرکز راه هدایت فاطمه است محور و نور ولایت فاطمه است شافع صحرای محشر فاطمه است در کنار حوض کوثر فاطمه است فاطمه مشکل گشای عالمین فاطمه مام حسن، مام حسین فاطمه آموزگار زینب است دامن او جایگاه زینب است ای که در عالم تو گویی شیعه ای با نگاه فاطمه تو بیمه ای شیعیان مرتضی پابست او چشم هر آزاده ای بر دست او هرچه گویم مدح او را پست اوست مصطفی و مرتضی سرمست اوست او دوای دردهای بی دواست ذکر نام فاطمه مشکل گشاست ما همه پروانه، زهرا شمع ماست ذکر زهرا در میان جمع ماست ذکر زهرا خار را گل می کند ذکر زهرا حل مشکل می کند ذکر زهرا آبروی شیعه است یک نگاهش آرزوی شیعه است ذکر زهرا ذکر مولا مهدی است با عزیز فاطمه هم عهدی است ذکر زهرا ذکر مولانا علی است هر دلی با ذکر زهرا منجلیست مهدی زهرا دهد عیدی به ما جمع ما را می کند حاجت روا عیدی ما کاظمین و سامرا یک مدینه یک نجف یک کربلا مهدیا ای نور چشم فاطمه دستگیری کن ز جمع ما همه من (رضا) عمری ز تو شرمنده ام هرکه هستم هرچه هستم بنده ام جان زهرا مادرت دستم بگیر یک نگه کن بر من و هستم بگیر
امشب دوباره ذات حق بر ما عنایت می ‌کند با نور خود بار دگر ما را هدایت می ‌کند زینت فضای این جهان مام امامت می کند از مقدم این گل جنان بیت رسالت می کند محبوب حی سرمدی ام ابیها آمده ای عاشقان ای عاشقان زهرا به دنیا آمده امشب به روی خلق عالم درب رحمت وا شده در شادمانی و شعف هر نقطه از دنیا شده از مقدم دخت نبی جشن ولا برپا شده امشب خدیجه شادمان خرم دل طاها شده از لطف خاص کبریا مکه شده وادی طور بیت رسالت از سما گردیده گلریزان حور نوری دوباره جلوه گر سوی زمین آمد پدید جبریل وحی از آسمان بر مصطفی داده نوید امشب خدیجه همسرت در دو جهان شد روسپید بر او ز الطاف الهی هدیه ی داور رسید آب و گل زهرای تو از عالم بالاستی صدیقه، زهرا، فاطمه، انسیة الحوراستی در هر طرف گر بنگری برپا شده جشن ولا گلریز گشته زیر پای دخت ختم الانبیا پیچیده عطر و بوی این گل در همه ارض و سما مرآت احمد باشد و آیینه ی ایزد نما مامش خدیجه باب او شد رحمة اللعالمین همسر بود بر فاطمه حیدر امیرالمومنین شهر مدینه کوی او دارالامان انبیاست هر کس بر او رو آورد از لطف حق حاجت رواست هر درد بی درمان ما با ذکر نام او دواست مهر و ولای فاطمه گنجینه ی اهل ولاست دل های ما را از کرم زهرا ولایی می کند از کار ما با اذن حق مشکل گشایی می کند ای شیعیان مرتضی امشب شب میلاد اوست در محفل میلاد او هر دل شکسته یاد اوست چون خاتم پیغمبران دل های شیعه شاد اوست در هر دو عالم شیعه را یاور فقط امداد اوست چون حیدر و پیغمبر است جود و سخای فاطمه شد شامل اهل ولا لطف و عطای فاطمه ای نور چشم مصطفی امشب منم مهمان تو از لطف و جودت فاطمه بنشسته ام بر خوان تو گردیده تا روز جزا شرمنده ی احسان تو ای دستگیر عالمی دست من و دامان تو ای آن که عمری بوده ای پشت و پناهم فاطمه امشب ز لطف و مرحمت بنما نگاهم فاطمه شکر خدای مهربان دارم ولایت فاطمه بر من تو از روز ازل داری عنایت فاطمه گردیده ام از نور تو هر دم هدایت فاطمه رضای حی سرمدی باشد رضایت فاطمه در لحظه ی آخر بیا بنما نگه بر این (رضا) یادی ز من کن در صراط و محشر و روز جزا