فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
خلاقیت با نی نوش رنگی رنگی 🌸 😍
@kodakan_city
#داستان
🔹️جیکی گنجشکه روزه گرفته🐦
جیکی گنجشک کوچکی است که روزه گرفته و خیلی گرسنه شده اما بالاخره افطار میشه و اون از اینکه یک روز کامل روزه گرفته خیلی خوشحاله.
داستانی درباره روزه گرفتن
خانه ی خانواده ی آقای باباجیکی آرام بود. ماماجیکی توی آشپزخانه ایستاده بود و هفت قلم پلو و خورشت خوشمزه برای افطاری درست میکرد. باباجیکی جلوی تلویزیون نشسته بود و فیلم ترسناک می دید. تلویزیون یکدسته گنجشک را نشان میداد که لای پلو تو دوری بودند! جیکی جلوی ساعت ایستاده بود و نگاه می کرد. بعد به شکم سفید گنده اش نگاه می کرد، بعد دوباره به ساعت نگاه می کرد.
ماماجیکی گفت: «جیکی تو هنوز کوچیکی، بیا یه لقمه نون و سبزی بخور!»
جیکی شکم گرد و قلمبه ی سفیدش را تو داد و گفت: «نه خیر، خیلی هم بزرگم! هیچی نمی خورم!»
و همینطور که شکمش را تو داده بود، تندی ساعت را از روی دیوار برداشت و دوید توی اتاقش و شمرد، یک، دو، سه، چهار! چهار ساعت! شکمش گفت قُررررر!
جیکی به شکم گرد و قلمبه اش نگاه کرد و گفت: «چهار ساعت مونده!!!!!!»
بعد با خط کش دو تا زد به شکم قلمبه اش و گفت: «هیسسس! الکی قارررر و قورررر نکن! من هیچی نمی خورم!»
و در را باز کرد و همینطور که شکم گنده اش را تو داده بود، رفت بیرون و تندی ساعت را گذاشت سر جایش. باباجیکی سیخ و صاف روی مبل نشسته بود و با چشم های گرد، خیره به تلویزیون نگاه می کرد. بوی غذا خانه را برداشته بود. جیکی چشم هایش را بست، بو کشید و فکر کرد، بوی پلوی خیس خورده، بوی خورش، بوی ماست و نعنا می آمد!
یاد اسمارتیزهای رنگی افتاد، چشم هایش را بست و به مزه ها فکر کرد، اسمارتیز لیمویی، اسمارتیز انگوری، آب دهانش را قورت داد و ملچمولوچ کرد! شکمش قُرررررر صدا داد! چشم هایش را باز کرد ببیند کسی آن دوروبر بود؟ نبود؟ دید؟ ندید؟ که دید ماماجیکی و باباجیکی با چشم های گرد نگاهش می کنند. مهره های پردهِی ریسه مثل اسمارتیز توی دهانش بود و ملچمولوچ می کرد.
ماماجیکی گفت: «یه لقمه نون و پنیر بیارم برات؟»
جیکی خودش را زد به آن راه و شکم قلمبه ی صورتی اش را خاراند و رفت روی مبل نشست و گفت: «برای چی؟ من که گرسنهام نیست!»
بوی ماست و نعنا توی خانه پیچیده بود. روکش مبل شبیه لواشک بود؛ یک لواشک سرخ و ترش. جیکی چشم هایش را بست که نبیند؛ ولی بوی لواشک توی منقارش، توی سرش، توی شکمش پیچیده بود. زبانش را دراز کرد و لیس زد، شکمش بلند قُررررررر صدا داد. تندی چشم هایش را باز کرد ببیند کسی آن طرف ها بود؟ نبود؟ شنید؟ نشنید؟ که دید زبانش را چسبانده به مبل و ماماجیکی و باباجیکی با چشم های گرد خیرهخیره نگاهش می کنند.
ماماجیکی گفت: «یک کم غذا بریزم بخوری؟»
جیکی زبانش را جمع کرد و گفت: «نه خیر، من روزه ام!»
ماماجیکی گفت: «می تونی حواست رو بدی به یک چیز دیگه ای تا گرسنگی یادت بره! پاشو برو بیرون سرت رو با یک چیزی گرم کن.»
جیکی ماماجیکی را نگاه کرد. باباجیکی بلند شد و گفت: «من که میرم یه دور بزنم!»
جیکی گفت: «من هم میرم!»
و قبل از اینکه حرفش تمام شود، تندی رفت بیرون. جلوی در یک فیل بود، جیکی رفت جلو و گفت: «چرا غمگینی؟»
فیل گفت: «بس که دماغم درازه هیچ کی با من دوست نمیشه! اگر یک دماغ کوچولوی گنجشکی داشتم، کلی دوست پیدا می کردم!»
جیکی گفت: «من دماغت می شم؛ ولی فقط دو ساعت ها؛ چون بعدش میخوام برم افطاری بخورم!»
و رفت و نشست روی صورت فیل. فیل کلی دوست پیدا کرد. بعد عطسه کرد و جیکی پرت شد وسط آسمان و روی دماغ یک تمساح پایین آمد. جیکی توی چشم های تمساح نگاه کرد و گفت: «تمساح! چرا ناراحتی؟»
تمساح گفت: «هر چی عکس از خودم می ندازم ترسناک می شه! اگر یه گنجشکی بود مینشست رو دمم عکس هام مهربون میشد!»
جیکی گفت: «من می شینم رو دمت! ولی فقط دو ساعت ها چون بعدش می خوام برم افطاری بخورم!»
و رفت روی دم تمساح نشست. تمساح کلی عکس های شاد و مهربان انداخت. بعد از خوشحالی دمش را چرخاند و جیکی شوت شد وسط آسمان.
باباجیکی نشسته بود و داشت فیلم ترسناک برای رفقایش تعریف می کرد. داستان به جاهای حساس رسیده بود که جیکی توی بغلش فرود آمد و آخر فیلم را لو داد. باباجیکی حرصش درآمد، دم جیکی را گرفت پیچاند و برد خانه به خدمتش برسد، در را که باز کرد، ماماجیکی سفره را پهن کرد و گفت: «بدویید بیایید که به موقع رسیدید، الان افطار میشه!»
جیکی ساعت را نگاه کرد، پرید بغل ماماجیکی و گفت: "هوراااا! دیدی بزرگ شدم تا آخرش تونستم روزه بگیرم."
@kodakan_city
#قصه_متن
داستان گرگ و الاغ
روزی الاغ هنگام علف خوردن ،کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید.
الاغ خیلی ترسید ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه ،
برای همین لنگان لنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید.
الاغ ناله کنان گفت : ای گرگ در پای من تیغ رفته است ، از تو خواهش می کنم که قبل از خوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری.
گرگه با تعجب پرسید : برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم.
الاغ گفت : چون این خار که در پای من است و مرا خیلی اذیت می کند اگر مرا بخوری در گلویت گیر می کند وتو را خفه می کند. گرگ پیش خودش فکر کرد که الاغ راست می گوید برای همین پای الاغ را گرفت و گفت : تیغ کجاست ؟ من که چیزی نمی بینم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه کنه.
در همین لحظه الاغ از فرصت استفاده کرد و با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و تمام دندانهای گرگ شکست. الاغ با سرعت از آنجا فرار کرد . گرگ هم خیلی عصبانی بود از اینکه فریب الاغ را خورده است.
🌸🍂🍃🌸
@kodakan_city
بچههایی که در دوران كودكی اجازه امتحان كردن بسیاری از بازیها و سرگرمیها را نداشته اند، در دوره نوجوانی و جوانی شخصیتی کودکانه از خود نشان میدهند.
دکترهلاکویی
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون زیبای مهارت های زندگی
📼 این قسمت : عروسی پسر خاله
🎥 #کارتون #انیمیشن #مهارتهای_زندگی
@kodakan_city
#درمانی
🔹️آیا کودک من یبوست دارد؟
🔸️برخی از والدین فکر می کنند شکم نوزاد یا شیرخوارشان باید هر روز کار کند و اگر چنین نباشد، نوزادشان دچار یبوست است، در حالي که اینها علائم یبوست نیست!
🔹️اصطلاح "یبوست" زمانی به کار می رود که مدفوع به حدی سفت باشد که نتواند به راحتی از روده خارج شود.
🔸️در صورتی که فرزند شما به راحتی (با کمی زور زدن) مدفوعی نسبتا نرم را تخلیه می کند دچار یبوست نیست، حتی اگر این دفع هر چند روز یک بار اتفاق بيفتد.
🔹️گاهی یبوست در نوزادان می تواند ناشی از ناتوانی تجربه دفع مدفوع باشد. اگر نوزاد در هنگام دفع مدفوع دچار درد و سختی شود برای روزهای دیگر و دفع مدفوع بعدی به دلیل ترسی که از قبل به او وارد شده است سعی می کند به خودش فشار نیاورد و مدفوع را دفع نکند که این خود باعث یبوست می شود.
✅️مصرف مقادیر زیاد شیر_گاو نیز به خصوص در اطفال زیر ٢ سال می تواند یکی از دلایل یبوست باشد.
@kodakan_city
#آموزشی
🍎5 فایده ی مصرف سیب براي كودكان:
تنظیم غده تیروئید دركودكان
تنظیم قند خون دركودكان
کاهش پوسیدگی دندان هاي كودكان
کمک به بهبود گوارش دركودكان
کمک به سلامت مغز و قلب دركودكان
@kodakan_city
الن گالینسکی از موسسه خانواده و کار از ۱۰۰۰ کودک پرسید:
اگر یکی از آرزوهای تان در مورد پدر و مادرتان برآورده میشد، آن آرزو چه بود؟
پدر و مادرها پیش بینی میکردند که پاسخ سوال گذراندن وقت بیشتری با آنها باشد.
آنها اشتباه میکردند.
آرزوی شماره یک بچه ها این بود که
پدر و مادر های شان کمتر خسته و استرس آلود باشند...
مراقب کودکان باشیم...
💕🍃 #تربیت_فرزند 🍃💕
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌸🌹🌸🌹
بازی دست ورزی
سر بطری آب معدنی را برش بزنید کودک درب آنها را ببندد و باز کند
هدف : تقویت عضلات ریز انگشت و هماهنگی بین چشم و دست
#بازی_سرگرمی
@kodakan_city
#شعر
شب که ميشه وقت خواب
دندون رو مسواک بکن
با حوله تميزت
دست و روت وپاک بکن
صبح که ميشه با شادي
بلند شو از رختخواب
يک کمي لي لي بکن
برو سر شير آب
دست و رويت را بشوي
دوباره مسواک بزن
دندونا رو سفيد کن
مانند دندون من
دندوناي من همه
مانند مرواريد
تميزه و تميزه
سفيده و سفيده
من هميشه صبح و شب
دندونامو مي شويم
هميشه پاک و زيباست
دندون و دست و رويم.
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
خلاقیت با نی نوش رنگی رنگی 🌸 😍
@kodakan_city
#قصه_شب
🌲 چهار فصل زندگی ( آموزنده )
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده. پسر دوم گفت: نه درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.
پسر سوم گفت: نه درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین و با شکوه ترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام. پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصل آنچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگی شان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود.
وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند! اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند! زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین؛ در راه های سخت پایداری کن. لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند.
@kodakan_city
@lalagolhaگرگ بلا خرگوش ناقلا.m4a
6.96M
داستان گرگ بلا
و خرگوش ناقلا
(داستان خردسالان)
@kodakan_city
#تربیتی
🔺️دعوای پدر و مادر #قدکودک را کوتاه میکند!
💟 شاید باور نکنید اما دانشمندان کشف کردند اختلالات عاطفی و عدم برخورداری از محبت کافی خصوصا از جانب مادر، دعوای والدین و طلاق میتواند در رشد قدی کودک تاثیر گذار باشد و باعث کوتاهی قد کودک شود.
💟 دانشمندان معتقدند فرزندان کوچکتر به طور معمول قد کوتاهتری نسبت به فرزندان بزرگتر از خود دارند!
💟 اما اخیر دانشمندان با محاسبات متعدد کشف کردند قد دخترتان در 18ماهگی و قد پسرتان در 2سالگی را ثبت کنید و این اعداد را ضرب در 2کنید. عدد به دست آمده (به علاوه 2.5 سانتی متر) قد فرزندتان در آینده خواهد بود!
@kodakan_city
❗️فرزند نوجوان ما باید بدونه که، مهم نیست چقدر در یک کاری عقبه، مهم اینه که با چه قدرت و انگیزه ای می خواد یه کار رو شروع کنه!!
▫️اجازه آزادی عمل بیشتری به نوجوان بدهید.
#تربیت_فرزند
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی فکر میکنی بالاخره بچه رو خوابوندی و میذاریش زمین😐😂😂
@kodakan_city
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاردستی لاک پشت با شانه تخم مرغ
@kodakan_city
اگر سلامتتون براتون مهمه و شک دارید به مرغ ها هورمون و آنتی بیوتیک تزریق میشه یا نه، همراه با آن هویج بخورید.
هویج علاوه بر کاهش عوارض مرغ به افزایش سیستم ایمنی بدنتان کمک میکند..
@kodakan_city
حساسیت پوستی :
🌼برخی نوزادان روی لپ خود دونه های قرمز میزنند و یا پوست صورتشان خشک و زبر میشود
🌼این نوزادان به پروتئین گاوی حساسیت دارن ، اگرچه شیر مادر رو میخورند ، مادر در دوران شیردهی از مصرف شیر ،ماست،پنیر،دوغ،و غذاهای که از لبنیات درست شده خودداری کند
🌼چنانچه کودک از شیر خشک تغذیه میکند ، باید شیر خشک خود را عوض کند و شیر خشک های که محافظت شده در برابر آلرژی هستند استفاده کند ،در اولین فرصت برای تعویض شیر به دکتر متخصص اطفال مراجعه کنید
🌼برای نرم شدن پوست صورت از پماد ویتامین آ د استفاده کنید
@kodakan_city
برای حرف شنوی بهتر فرزندتان
اگر می خواهید بچه از قوانین خانه و خانواده شما اطاعت کند لطفا درخواست خود را صریح و بدون سوالی کردن آن بکارببرید.
مثلا به جای اینکه بگویید: می خواهی حمام کنی؟ بگویید: عزیزم الان وقت حمام کردن است، برو حمام.
@kodakan_city
#قصه_کودکانه
🍃قشنگترین شب دنیا (داستان سوره قدر)
پیامبر عزیز ما در حال نماز خواندن بودند. شب بود و همه جا تاریک تاریک. ستاره های زیادی در آن شب زیبا در حال چشمک زدن بودند. آن شب شبی زیبا و آرام بود. اصلا با شب های دیگر فرق می کرد. در آن هنگام فرشته مهربان خدا ، منتظر شد تا پیامبر عزیز ما نمازشان را تمام کنند. بعد از آن به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) سلام کرد و گفت: ای پیامبر خدا! خداوند مهربان از من خواسته تا همه حرف هایش را برای شما یکجا بگویم. پیامبر هم که همیشه از شنیدن حرف های خدا خوشحال می شد، این بار وقتی شنید قرار است همه حرف های خدای عزیز و مهربان یکجا برای او گفته شود، خوشحال شد و با دقت گوش کرد. بله در آن شب زیبا حرف های خدا ، که در قرآن آمده یک جا بر پیامبر خوانده شد.
آن شب زیبا و نورانی و آن شب قشنگ و پرستاره که در آن قرآن بر پیامبر نازل شد، شب قدر نام گرفت. در آن شب تمام فرشته ها به زمین می آیند. آدم های خوب در شب قدر که یکی از شب های ماه مبارک رمضان است تا سحر بیدار می مانند، دعا می کنند، قرآن می خوانند و با خدای مهربان حرف میزنند. فرشته ها هم در شب قدر به دستور خدا سلامتی و شادی را به آدم های خوب هدیه می دهند. شب قدر به اندازه ای بزرگ و مهم است که خداوند در سورهای به نام قدر گفته که آن شب از هزار شب بالاتر و برتر است.
اما سال ها بعد در یکی از شب های قدر، مرد بسیار بدجنس ، که تحمل یک انسان بزرگ و مهربان را نداشت تصمیم گرفت کار بسیار نادرستی را انجام بدهد. او یک مرد آسمانی مهربان یعنی امام اول شیعیان حضرت علی علیه السّلام را در مسجد شهید کرد. ما هم هرسال در شب قدر بیدار می مانیم، دعا می کنیم، نماز و قرآن می خوانیم و راه و یاد حضرت علی علیه السّلام را گرامی میداریم.
🌸🌸🌸🌸
@kodakan_city