#تربیت_فرزند
وقتی اتاق را ترک میکنید، کودکتان طوری گریه میکند که گویی برای همیشه او را ترک گفتهاید. هنگامی که در خانه مشغول فعالیتهای روزمرهاید پای شما را میگیرد و میخواهد او را به آغوش بگیرید، گویی برای همیشه میخواهد به شما بچسبد. خسته و نگران شدهاید، آیا این روزها تمام میشود؟ نگران نباشید، کودک شما در حال طی کردن فرایند رشد است و در این مرحله دچار اضطراب جدایی شده است. با کمی صبر، حوصله و همراهی، این دوران نیز میگذرد و کودکتان با قدمهای استوار از شما فاصله میگیرد.
@kodakan_city
وقتی بچه ها بازی می کنند...
.
. ✔️ وقتی بچه ها با هم در حال بازی هستند، نباید وارد بازی آنها شد، مگر اینکه خودشان از شما بخواهند.
.
.
✔️ بچه ها را تشویق کنید که از وسایل مختلف به عنوان اسباب بازی استفاده کنند. مثلا کاسه، روسری، ملاقه، بالش و ...
.
.
✔️ اگر با هم دعوایشان شد، فوری دخالت نکنید. در اغلب مواقع خودشان حل و فصل می کنند.
.
.
✔️ اگر دعوا شدید شد، یا کار به خشونت کشید، حتما وارد شوید و بچه ها را از هم جدا کنید. جو را آرام کنید ولی به دنبال مقصر نباشید.
مهم نیست کی دعوا رو شروع کرده یا چرا شروع شده، مهم این است که دعوا کار خوبی نیست.
.
.
✔️ در پایان بازی، به بچه ها کمک کنید تا وسایل بازی را سر جای خودشان بگذارند.
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
#بازی
معرفی یه بازی تمرکزی و سرعتی
والدین عزیز در این نوع بازی ها همراه کودک بازی کنید 😍
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرش اتاق بچهها رو با این ایده طرح دار کنید.
@kodakan_city
⁉️با پافشاری بچه ها برای پوشیدن یک لباس خاص چه رفتاری مناسب است؟
🔹بچه می خواهد با لباس نامناسب به مهمانی بیاید،شما پدر و مادر عزیز در این شرایط چکار می کنید؟
⬅️ در اینجا به او حق انتخاب میدهیم؛ یعنی بین دو لباس منتخب پدر و مادر یکی را انتخاب کند، اگر بچه بر روی پوشیدن یک لباس اصرار داشت حق انتخاب را به او میدهیم، ولی در کنارش میگوییم اگر یکی از این دو لباس را بپوشی بعد از مهمانی می توانیم چند دقیقه به پارک برویم، چون این لباسها مناسبتر است ولی لباس انتخابی تو دیگر برای پارک رفتن مناسب نیست.
🔸 با این روش هم انتخاب کردن را به فرزندمان آموزش دادهایم و هم او را در مسیر درست هدایت کردهایم، همچنین او را برای انتخاب مجبور نکرده ایم.
@kodakan_city
صدای کلید پدر که بر قفل خانه میچرخد، گاهی وقتها قشنگترین صدای دنیای بچههاست. نگاه منتظرشان را با محبت پاسخگو شوید، حتی اگر بیرون خانه، چندان روز خوبی نداشته باشید...!
🔶 تربیت فرزندان
@kodakan_city
🍂
❌ یکی از اصلی ترین دلیل های پرخاشگری بچه ها ، الگوبرداری از رفتار والدینشونه !
❌ یعنی تو هشتاد نود درصد موارد ، وقتی من میام و فرزندپروری را چک میکنم ، میبینم که این کودک یا نوجوان ، مورد خشم و عصبانیت والدینش قرار گرفته !
❌ یاد گرفته وقتی هیجاناتش بالا زد ، کنترلشون نکنه و رفتار کنه ....
یاد گرفته داد بزنه
یاد گرفته کتک بزنه تا حرفش تاثیر بزاره ...
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
خلاقیت با نی نوش رنگی رنگی 🌸 😍
@kodakan_city
#تربیت_فرزند
✍سعی کنید آنقدر رابطه عاطفی عمیقی با کودک داشته باشید که هنگام خطا و اشتباه، لحن سرد و رسمی شما برای او از هر تنبیهی بدتر باشد.
والدینی که با کودکانشان بسیار رابطه صمیمی دارند وقتی میخواهند کودک را متوجه رفتار اشتباهشان کنند لحن کلامشان را سرد و رسمی میکنند. مثلا اگر شما همیشه کودکتان را با عناوینی مثل پسرم، علی جان، علی آقا و... خطاب کنید وقتی خیلی رسمی میگویید علی، کودک متوجه میشود که مادر از دست او ناراحت است که از پیشوند یا پسوند استفاده نکرده.
@kodakan_city
🐱 زنگوله بستن به گربه🐱
قصه ای کودکانه و آموزنده درباره شجاع نبودن
روزگاری یک دسته بزرگ موش در انبار کشاورز ثروتمندی زندگی می کردند. انبار کشاورز از ذرت و غلات و کاه پر بود. موش ها می توانستند در آنجا زندگی خوشی داشته باشند، اما یک مشکل بزرگ مانع آسایش آنها بود.
مرد کشاورز یک گربه داشت. چشم های سبز گربه اش در تاریکی برق میزد و پنجه هایش را چنان آرام بر زمین می گذاشت که هیچ کس صدای قدم هایش را نمی شنید. موش ها هرگز نمی توانستند حدس بزنند گربه کی از درون سایه ها به آنها حمله می کند. گربه باعث شده بود موش ها همیشه با ترس و لرز غذا بخورند. حتی جوان ترین و شجاع ترین موش ها هم از ترس گربه به خود می لرزیدند و جرأت نمی کردند در انبار دنبال غذا بگردند.
موش ها خیلی نگران و ناراحت بودند. سرانجام روزی موشها در یک سوراخ امن جمع شدند تا برای رها شدن از دست دشمن چاره ای پیدا کنند. هر موشی چیزی گفت و نظری داد. اما سرانجام موش جوانی با غرور بلند شد و شروع به صحبت کرد.
موش جوان گفت:” همه می دانید بزرگ ترین خطری که ما را تهدید می کند این است که گربه خیلی آرام و بی صدا حرکت می کند. حالا اگر علامتی ما را از نزدیک شدن گربه باخبر کند می توانیم به سادگی فرار کنیم. من یک نقشه عالی دارم. می توانیم زنگوله ای به گردن گربه ببندیم تا وقتی راه می رود صدایش را بشنویم. برای این کار می توانیم از زنگوله قدیمی گاو ها که در انبار هست استفاده کنیم.”
موش ها با خوشحالی فریاد زدند:” چه نقشه فوق العاده ای. چرا از قبل به این فکر نیفتاده بودیم؟ ”
همه با خوشحالی از نقشه جدید حرف می زدند، اما موش پیری که در تمام این مدت ساکت بود گفت:” خیلی خوشحالم که با زنگوله بستن به گربه موافق هستید. با این کار همه ما در امان خواهیم بود. اما می توانم بپرسم کدام یک از شما قرار است زنگوله را به گردن گربه ببندید؟”
همه ساکت شدند. موشها به هم نگاه کردند و هیچ کس حرفی نزد، حتی آن موش جوان و باهوش هم کلمه ای نگفت. آنگاه موش پیر گفت:” من فکر می کنم باید به دنبال فکرهای بهتری باشیم که بتوانیم آن را انجام بدهیم. “
بدین ترتیب موشها دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند تا فکر بهتری کنند.
💕
🐱💕
╲\╭┓
╭ 🔔💕
@kodakan_city
307-AjorKoocholo-www.MaryamNashiba.Com.mp3
6.68M
#قصه_شب
💠 آجر کوچولو
🔻موضوع: وظیفه هر شخص بسیار مهم است
🎼 با صدای بانو مریم نشیبا
#هر_شب_یک_قصه
@kodakan_city