🌀 مسئولیت دادن به کودک
💢والدین به فرزندان خود میگویند
❌تو فقط درست را بخوان....
❌به درست بچسب ...
❌نمی خواد کاری بکنی...
ادامه این مسیر سبب دردسرهایی برای حال و آینده آن کودک و والدینش میشود.
🔸وابسته به دیگران است.
🔹از پس کارهایش بر نمیآید.
🔸همکاری و همیاری را نیاموخته است.
🔹مدام از والدین و دیگران توقع دارد.
🔸تنبل و پرتوقع است.
🔹مسئولیت پذیر نیست.
✅چون هیچ وقت مسئولیت کاری؛ حتی کارهای خودش به او محول نشده است.
💠لطفا اگر فرزندتان را دوست دارید با گفتن این جملات به او خیانت نکنید.
♦️به او مسئولیت بدهید تا یاد بگیرد،
و مسئولیت بپذیرد...
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خرگوش_پوم_پوم
🥰 کاردستی خوشگل درست کنید🐰
@kodakan_city
اینم نقاشی دختر گل ما، مهدا خوشرو،
هشت ساله از استان تهران🌹
دوستان گل و همراه، شما هم می تونین نقاشیا و کاردستی های قشنگتون رو به آیدی زیر بفرستین تا به اسم خودتون تو کانال قرار بگیره👇👇👇
@Hastiii98
#تربیت_فرزند
#سوختگی
اگر کودکتان براثرخوردن غذا یا چای یا شیر داغ دچار سوختگی زبان شد
مقداری شکر روی زبانش بریزید، بعداز چند ثانیه دیگر نه اثری از سوختگی و نه سوزش احساس میکند...
@kodakan_city
#درمانی
با دادن شکلات به کودکان به آنها لطف نمی کنید ❌
آنها را در آینده با بیماریهای قلبی، افسردگی و کوتاهی قد که ازعوارض مصرف همین شکلات هاست مواجه میکنید.
@kodakan_city
نوزادان با شنيدن جيغ و فرياد اطرافيان ميتواند دچار وحشت شده و هورمون استرس توليد كند كه به مغز كودك آسيب ميزند.
اين آسيب بعدها در مهد و مدرسه خود را به خوبى نشان ميدهد!
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه گل بسیار زیبا،هدیه به بچه های عزیز که عید نوروز به خونه هاتون میان🥰👌
بچه ها با این نوع هدایا خیییلی ذوق میکنن😍
#کاردستی
@kodakan_city
🐓👨🏼✈️خروس خوش صدا👨🏼✈️🐓
یک روز آقا خروسه صدایش گرفت و آوازش شد: «قی قی لی، قی قی،قی قی لی، قی لی».
خروسه صبح صحر پا شد رفت و آقا بزه را بیدار کرد. آقا بزه گفت: «دهان باز، دهان باز!» و زیر نور ماه ، ته گلوی خروسه را دید و گفت: «یک تیغ اینجاست. چه طوری آمده اینجا؟»
خروسه با بالها یش زد به سرش و گفت: «وای، دیشب که طوفان شد، رفتم لب پشت بام...»
آقا بزه گفت: «خب رفتی که رفتی، جلوی دهانت را میگرفتی که آشغال توش نرود!» و یک مشت علف و تره و شاه تره داد که بجوشاند و بخورد.
خروسه آنها را جوشاند، اما تا آمد بخورد، بار دیگر آواز خواند:
... قی قی لی، قی لی، قی قی لی قی لی!
و یک دفعه از صدایش خوشش آمد و جوشانده را دور ریخت.
خانم مرغه منتظر آواز خروسه بود تا مثلاً بیدار شود که یک دفعه خروسه خواند:
... قی قی لی قی لی، قی قی لی قی لی!
خانم مرغه گفت: «وای این چه آوازی بود، وای این دیگر کی بود؟» و از جایش پرید و آقا خروسه را دید. خانم مرغه گفت: «دوباره بخوان!»
... قی قی لی ،قی لی، قی قی لی، قی لی...
خانم مرغه یک دفعه جیغ کشید و از حال رفت و بدجوری تب کرد. خروسه پرید و هی اسپند دود کرد تا هوای کثیف، تمیز شود. هی برگ خیس گذاشت روی پیشانی مرغه تا درجه تبش کم شود.
خانم مرغه گفت: «تب من که از هوای کثیف و این حرفها نیست، از صدای عجیب وغریب شماست، خروس عزیز!»
خروسه گفت: «باشد باشد، دیگر نمیخوانم خانم جان.»
و دیگر نخواند.
چند روز گذشت. خروسه بس که آواز نخوانده بود، گلویش باد کرده بود. او صبح زود پا شد، راه افتاد و رفت تا رسید به خیابان. آقا پلیسه آنجا بود. اما خیلی غمگین بود. خروسه گفت: «چی شده، انگار غصه داری؟»
پلیس گفت: «سوتم گم شده، حالا خیابان به هم میریزد...»
خروسه گفت: «خب، خودم سوتت میشوم.» و سوت پلیس شد.
قی قی لی قی لی میخواند، ماشینها میایستادند.
قی قی لی قی لی میخواند، ماشینها میرفتند.
آقا پلیس دیگر غمگین نبود. گلوی خروسه هم،دیگر باد کرده نبود.
یک روز یک اتوبوس سر خیابان، ایستاده بود و راه نمیرفت.
خروسه گفت: «چرا راه نمیروی؟»
اتوبوس گفت: «چی بگویم، بی بوق شدم. بی بوق هم که نمیشود راه رفت.»
خروسه از جا پرید و گفت: «من سوت پلیس شدهام، میخواهی بوق تو هم بشوم؟»
و بوق اتوبوس شد.
"قی قی لی قی لی" میخواند، حواس آدمها جمع میشد.
"قی قی لی قی لی "میخواند، حواس ماشینها جمع میشد.
اتوبوسه دیگر بیکار نبود.
خروسه برای خودش یک مغازه زد. هر که صدا میخواست پیش او میآمد. شب هم میرفت خانه، دهانش را میبست که خانم مرغه از آوازش ناراحت نشود.
یک روز، خروسه جلوی مغازهاش را آب و جارو میکشید که مامان لی لی حوضک، بر سر زنان، آمد و گفت: «پای جوجهام روی پوست موز لیز خورده، افتاده دوباره توی حوضک.»
خروسه پرید لب حوضک. صدایش را هم انداخت به گلویش و بلند خواند:
... قی قی لی قی لی...، کمک، کمک .
دو دفعه، سه دفعه که خواند، آقا غازی و بزی و زاغی آمدند. قایقشان را هم آوردند و جوجه را نجات دادند. بعد هم پوست موز را انداختند توی سطل.
خانم مرغه که از پشت پنجره نگاه میکرد،خیلی خوشحال شد و به آقاخروسه افتخار کرد. یک غذای خوشمزه پخت و او را برای ناهار صدا کرد. بعد از ناهار هم گفت: «برایم" قی قی لی" بخوان!»
#قصه
👨🏼✈️
🐓👨🏼✈️
👨🏼✈️🐓👨🏼✈️
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لبخند
🔹️لحظات جذاب با بچه ها😄
@kodakan_city
سلام ✋
بوم صبحتون رنگی
طرح زمینه ش مهربونی
دلتون به پاکی صبح
افکار بلندتون سبز
و روزتون پر از اتفاقات قشنگ🌺
صبح تون بخیر و رنگین☀️
@kodakan_city
درشکفتن جشن نوروز
برایتان سرسبزی
آرزومندم🍃🌷
بیاییم در این روزها
دلهامان را نزدیک
دستهامان را
به همدیگر بدهیم
تا دلی را شاد
وزندگی خاطره انگیزخلق کنیم
عیدتون مبارک 🌸
@kodakan_city
🌀متحد بودن پدر و مادر، یکی از مهمترین مسایلی است که باید توسط والدین رعایت شود.
💠ممکن است شما روشهای مختلفی برای تربیت و تنبیه کردن فرزندتان داشته باشید، اما وقت بگذارید و در مورد آنها با یکدیگر صحبت کنید، ولی هیچگاه در مقابل فرزندتان، تلاش دیگری را کمرنگ جلوه ندهید و موقعیت همدیگر را تخریب نکنید.
💎بهعنوان مثال، اگر مقابل خواستههای بچهها یکی از والدین، شرط بیرون رفتن را انجام تکلیفی قرار داده "مرتب کردن اتاقش" ، شما هم پیرو این شرط باشید و از روی دلسوزی، اصراری برای بیرون بردن "فرزندتان را که اتاقش را هنوز مرتب نکرده" نداشته باشید.
@kodakan_city
#آموزشی
ازپوشک_گرفتن
🛑بهترین روش برای از پوشک گرفتن بچه
✅بهترین فصل برای از پوشک گرفتن بچه فصل بهار و تابستان است .کودک را تشویق کنید اگر ادرار یا مدفوع دارد، بگوید و چند ساعت در روز او را باز بگذارید.
برای شروع پوشک تو پاش باشه ( صرف اطمینانتون ) و موقع دستشویی کودک باز کنید.
✴️او را در این مدت در خانه حبس نکنید و بهتر است مواقعی که بیرون از خانه هستید بیشتر مراقب باشید و یادآوری کنید که در مواقع لازم به شما بگوید تا او را به توالت ببرید.
✳️اگر از کودکتان خواستید روی صندلی توالت بنشیند، اما 10 دقیقه گذشت و او کاری نکرد او را از توالت بیرون ببرید و بعد از چند دقیقه دوباره او را به توات بازگردانید.
☸برخی کودکان از مدفوع یا ادرارکردن می ترسند که برای حل این مشکل بهترین راه این است که به او توضیح دهید که این کار بدن او برای دفع مواد مضر است و برای سلامتی او مهم است.
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به موقع جاخالی داد 😂😂
@kodakan_city
#درمانی
🔹️رشد سریع کودک در سال اول بعد از تولد، باعث افزایش نیاز به آهن می شود.
از این رو، کمبود آهن در برنامه ی غذایی می تواند عامل اصلی بیماری کم خونی شود.
🔹️به کودکان کم_خون لوبیا چشم بلبلی بدهید ،این لوبیا سرشار از کلسیم ، پتاسیم ، ویتامینA و فولات است و همچنین ویتامین C موجود در آن به جذب آهن مواد غذایی کمک می کند .
🔹️از 6 ماهگی تا دو سالگی روزی 10 تا 15 قطره آهن به کودک را فراموش نکنید.
@kodakan_city
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خب مامانا یه کاردستی براتون آوردم هم برا توسعه کنترل دست ورزی و هم افزایش تمرکز بچه ها عالیه😍
کلی هم بهشون خوش میگذره با این👆👆
@kodakan_city
#درمانی
🔹️با توجه به آپارتمان نشینی و دوری از آفتاب، امروزه تعداد کودکان و بانوانی که به کمبود ویتامینD و نرمی استخوان مبتلا هستند، رو به افزایش است.
🔸️ منابع ویتامینD:
جگر
تخم مرغ
ماهی
نور خورشید
لبنیات
@kodakan_city
🌻🌹🌷🌼🌸
🌻🌹🌷🌼
🌻🌹🌷
🌻🌹
🌻
#شعر
#بهاره_آی_بهاره
بَه بَه بِه عید نوروز
بهاریه شب و روز
رسیده فصل پیک نیک
برید یه پارک نزدیک
سرسره ها و تابا
منتظرن بچه ها
فصل بهار که می شه
دیگه سرما نمیشه
نه کاپشن و نه کلاه
نه دستکشای راه راه
با یک لباس راحت
تو چمن و طبیعت
توپ بازی و تاب بازی
کنار جوی، آب بازی
بهاره آی بهاره
به به چه کیفی داره
@kodakan_city
#قصه
#عمونوروز_و_ننه_سرما
پیرمردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی، زلف و ریش حنا بسته، کمرچین قدک آبی، شال خلیل خانی، شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه می افتاد و عصا به دست می آمد به سمت دروازه شهر.
🌷🌼🌷🌼🌷
بیرون از دروازه شهر، پیرزنی زندگی می کرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار، صبح زود پا می شد، جایش را جمع می کرد و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط، خودش را حسابی تر و تمیز می کرد. به سر و دست و پایش حنای مفصلی می گذاشت و هفت قلم، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش می کرد. یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین می پوشید و مشک و عنبر به سر و صورت و گیسش می زد و فرشش را می آورد می انداخت رو ایوان، جلو حوضچه فواره دار رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی قشنگ و پاکیزه سیر، سرکه، سماق، سنجد، سیب، سبزی و سمنو می چید و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل و نبات می ریخت. بعد منقل را آتش می کرد و می رفت قلیان می آورد می گذاشت دم دستش. اما سر قلیان آتش نمی گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز می نشست.
چندان طول نمی کشید که پلک های پیرزن سنگین می شد و یواش یواش خواب به سراغش می آمد و کم کم خرناسش می رفت به هوا.
💐🌸💐🌸💐
در این بین عمو نوروز از راه می رسید و دلش نمی آمد پیرزن را بیدار کند. یک شاخه گل همیشه بهار از باغچه می چید، رو سینه او می گذاشت و می نشست کنارش. از منقل یک گله آتش برمی داشت می گذاشت سر قلیان و چند پک به آن می زد و یک نارنج از وسط نصف می کرد، یک پاره اش را با قندآب می خورد. آتش منقل را برای اینکه زود سرد نشود می کرد زیر خاکستر؛ روی پیرزن را می بوسید و پا می شد راه می افتاد.
آفتاب یواش یواش تو ایوان پهن می شد و پیرزن بیدار می شد. اول چیزی دستگیرش نمی شد. اما یک خرده که چشمش را باز می کرد می دید ای داد بی داد همه چیز دست خورده. آتش رفته سر قلیان. نارنج از وسط نصف شده. آتش ها رفته اند زیر خاکستر. لپش هم تر است. آن وقت می فهمید که عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بیدار کند.
🌻🌺🌻🌺🌻
پیرزن خیلی غصه می خورد که چرا بعد از آن همه زحمتی که برای دیدن عمونوروز کشیده، درست همان موقعی که باید بیدار می ماند، خوابش برده و نتوانسته عمونوروز را ببیند و هر روز پیش این و آن درد دل می کرد که چه کند و چه نکند تا بتواند عمونوروز را ببیند؛ تا یک روزی کسی به او گفت چاره ای ندارد جز یک دفعه دیگر باد بهار بوزد و روز اول بهار برسد و عمونوروز باز از سر کوه راه بیفتد به سمت شهر و او بتواند چشم به دیدارش روشن کند.
پیرزن هم قبول کرد. اما هیچ کس نمی داند که سال دیگر پیرزن توانست عمونوروز را ببیند یا نه. چون بعضی ها می گویند اگر این ها همدیگر را ببینند دنیا به آخر می رسد و از آنجا که دنیا هنوز به آخر نرسیده، پیرزن و عمونوروز همدیگر را ندیده اند.
@kodakan_city
بین ٣ تا ٦ سالگي زندگي كودك فقط بازي، همبازي، و اسباب بازي است. از فرزندتان نه دانشمند بسازيد نه كودك با ادب، همه چيز فقط و فقط با بازي آموزش داده مي شود.
#تربیت_کودک
@kodakan_city
آرامش آسمان شب،
سهم قلبتان باشد
و نورستاره ها
روشنى ِ بى خاموش ِ
تمام لحظه هایتان...
خدایا
ستارههاى آسمانت را
سقف خانه دوستانم کن
تا زندگیشان مانند ستاره
بدرخشد .
شبتون در پناه خدا
@kodakan_city
برخیز که بادٖ صبح نوروز
در باغچه میکند گلافشان
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان
صبح زیبای اولین
شنبه بهاریتون بخیر و شادی🌸💐
@kodakan_city