eitaa logo
دنیای شاد کودکان
2.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
جوجه اردک سر به هوا - @mer30tv.mp3
4.21M
جوجه اردک سر به هوا 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 https://eitaa.com/kodakane
لحن قاطع در برخورد با خطای کودک یعنی: وقتی کودک مرتکب خطایی شد به سمتش برید و از همون جایی که ایستادید سرش فریاد نزنید. خم بشید، هم قدش بشید، مستقیم توي چشمهاش نگاه کنید(برقراري ارتباط چشمی) اگر کودك خواست رویش رو برگردونه و بره،دستهاش رو بگیرید تا مستقیم به شما نگاه کنه.بهش بگید "لطفا به من نگاه کن" نباید در لحنتون خشونت یا تهدید باشه با لحن ارام و قاطع باهاش صحبت کنید روشن و واضح بهش بگید که چه خطایی کرده مثلا "اجازه نداری کسی رو بزنی و ازت میخوام که دیگه این کار رو تکرار نکنی!" توجه داشته باشید که بین رفتار بد کودک و شخصیتش تفاوت قائل بشید و بهش برچسب نزنید مثلا بهش نگید بچه بد یا بچه تنبل وقتی شخصیت بچه رو هدف قرار بدید،او احساس بی ارزشی میکنه و خشمگین میشه و میترسه. https://eitaa.com/kodakane
برای اینکه صحبت کردن با کودک، تاثیرگذار باشد کلمات باید دارای بار احساسی و هیجانی باشند، جملات با بار منطقی و عقلانی معمولا تاثير کمتری دارند. مثلا وقتی می خواهیم کودکی را متقاعد کنیم که به تنگ ماهی دست نزند می‌توانیم به شکل مختلف بگویم: ۱.اگر به تنگ ماهی دست بزنی، میافته زمین میشکنه، تکه هایش میره توی پای شما و مجبور می شیم بریم دکتر (منطقی). ۲.اگر به تنگ ماهی دست بزنی و از دستت بیافته مامان کلی نگران میشه که یوقت شیشه توی پای شما فرو نره و دردت نگیره (عاطفی). اما بسیار دقت داشته باشید که کلماتی را که به کار می برید احساس تحقیر و عذاب وجدان را در کودک ایجاد نکنند. https://eitaa.com/kodakane
رفتار شایسته کودک را برایش توصیف و در آخر با کلمه ای خلاصه کنید. تو مداد رنگی ها و خودکاراتو از هم جدا کردی و هر کدوم رو توی جعبه خودش گذاشتی. آفرین به این میگن سازمان دادن." می دونم که تو تمایل داشتی به اون اردوی مدرسه بری و وقتی برنامه اردو کنسل شد برنامه دیگه ای چیدی. این اون چیزیه که من بهش میگم انعطاف، ابتکار و سازگار بودن و این خیلی عالیه." تو پشت سر رفیقت ایستادی. هر چند که بچه های دیگه اون رو مسخره کردند این یه شجاعته پسرم" دخترم تو الان یک ساعته که داری تلاش می‌کنی این لغات رو حفظ کنی، من به این میگم استقامت" پسرم تو گفته بودی که سر ساعت ۵ تمام تکالیفتو انجام میدی و الان درست ساعت ۵ هست و این چیزیه که من بهش میگم وقت‌شناسی" https://eitaa.com/kodakane
🦊 روباه و لک لک روزی روزگاری روباه بدجنسی در جنگل زندگی می کرد که دوست داشت حیوانات دیگر را اذیت کند و به آنها بخندد. کسی از این کارهای او خوشش نمی آمد اما خودش از مسخره کردن دیگران لذت می برد و خیلی می خندید. در آن جنگل لک لکی زندگی می کرد که باادب و خوش اخلاق بود. روباه تصمیم گرفت لک لک را هم مسخره کند. یک روز به لک لک گفت: « من شما را برای ناهار به خانه ام دعوت می کنم. فردا ظهر به خانه ام بیایید تا با هم ناهار بخوریم.» لک لک که خیلی مهربان بود، دعوت او را قبول کرد و برای ناهار به خانه اش رفت. روباه بدجنس شیربرنج پخت و آن را داخل دو تا بشقاب صاف ریخت و سر سفره گذاشت. لک لک با منقار بلندش نمی توانست شیر برنج را از داخل بشقاب بخورد اما روباه با زبانش تا ته بشقاب را لیسید و شیربرنج را خورد و از طعم خوب آن تعریف کرد و به لک لک که نتوانسته بود از آن بخورد خندید و مسخره اش کرد. لک لک چیزی نگفت اما نقشه ای کشید و چند روز بعد روباه را به خانه اش دعوت کرد. آش خوشمزه ای پخت و آن را در دو کوزه با دهانه های تنگ و باریک ریخت و سر سفره آورد و به روباه تعارف کرد تا آش بخورد. لک لک منقار بلند و باریکش را داخل کوزه کرد و تندتند آش را خورد اما پوزه ی روباه داخل کوزه نمی رفت و روباه نتوانست آش بخورد. لک لک گفت:« من هم می توانم تو را به خاطر اینکه نمی توانی از درون کوزه آش بخوری مسخره کنم اما این کار را نمی کنم، چون مسخره کردن دیگران کار خوبی نیست.» روباه که خیلی خجالت کشیده بود، به لک لک قول داد که دیگر کسی را مسخره نکند. از آن روز به بعد دیگر کسی ندید که روباه دیگران را مسخره کند و به آنها بخندد. https://eitaa.com/kodakane
میدونستی کسانی که از زردچوبه به عنوان چاشنی دربرنامه غذایی خود استفاده میکنند کبد مقاوم تری در برابر ابتلا به بیماری کبدچرب دارند واحتمال ذخیره شدن ذرات چربی درکبدآنها کمتر است. https://eitaa.com/kodakane
🌸پادشاه و وزیر 🌼در زمان قدیم پادشاهی بود که به خدا ایمان نداشت اما وزیری داشت که خدا پرست بود هر چه وزیر برای اثبات خدا دلیل می آورد شاه قبول نمی کرد تا این که وزیر دستور داد در یک بیابان دور افتاده که هیچ ساختمان و درختی نبود یک ساختمان خیلی خوبی ساختند و اطراف آن را درخت کاری کرده و جویهای آب در زیر درختان جاری ساختند. یک روز وزیر پادشاه را به شکار دعوت کرد پادشاه نگاهش به آن ساختمان افتاد و از وزیر پرسید در زمانهای گذشته که برای شکار به این جا می آمدیم چنین ساختمانی نبود چه کسی این ها را ساخته است؟ وزیر پاسخ داد اینها خود به خود به وجود آمده اند. پادشاه گفت: مرا مسخره میکنی؟ این چه حرفی است که می زنی؟ آیا می شود که این ساختمان زیبا خودش ساخته شده باشد؟ وزیر گفت: وقتی بنای این ساختمان محقر و كوچك بدون بنا غیر ممکن باشد، چگونه می شود که بنای آسمانها و زمین و موجودات بسیاری که روی آن هستند، بدون آفریدگار باشد؟ پادشاه متوجه شد و به وجود خدا اعتراف کرد https://eitaa.com/kodakane