eitaa logo
مشاوره و تربیت کودک و نوجوان
16.9هزار دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
13 فایل
🌹امام کاظم علیه السلام؛ 🏃بازیگوشی پسر در دوران کودکی پسندیده است☝️ برای این که در بزرگسالی بردبار شود.✌️👏 📣تبلیغ 📝نوبت مشاوره http://eitaa.com/joinchat/603586571C7ac687810f
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌷🌴🌝🌱🌸 قابلمه‌ جادویی و دانی کوچولو مناسب چهار تا شش سال {هدف: پرورش کودک، ترویج همدلی و مهربانی} روزگاری در یک روستای کوچک و زیبا، پسرکی به نام دانی همراه پدر و مادرش زندگی می‌کرد. یک روز برای آنها مهمانی عزیز آمد. پدر و مادر دانی آن روز هیچ غذایی در خانه آماده نکرده بودند. وقتی مهمان رسید، نمی‌دانستند چه‌کار کنند و خیلی ناراحت بودند. آنها دوست داشتند از مهمان خود پذیرایی کنند. مادرِ دانی به او گفت: « پسرم خیلی زود برو به خانه مادربزرگ و یک قابلمه غذا از او بگیر». مادربزرگ دانی همیشه یک دیگِ بزرگ غذا درست می‌کرد. چون دوست داشت به کسانی که مسافر هستند و در راه گرسنه مانده‌اند، غذا بدهد. مادربزرگ مزرعه بزرگی داشت و می‌توانست محصولات خود را به خوبی بفروشد. برای همین بخشی از درامد خود را برای مسافران خسته و گرسنه غذا می‌پخت. ادامه دارد... 🌻🌷🌴🌝🌱🌸 @kodaknojavan 🌿🌷
🌻🌷🌴🌝🌱🌸 قابلمه‌ جادویی و دانی کوچولو مناسب چهار تا شش سال {هدف: پرورش کودک، ترویج همدلی و مهربانی} دانی با عجله به سمت خانه مادربزرگ دوید. مادربزرگ با دیدن دانی گفت: « سلام پسرکم. چی شده؟» دانی گفت که مهمان آمده و آنها هنوز غذایی آماده نکرده‌اند. مادربزرگش یک قابلمه غذای آماده و خوشمزه به دانی داد تا به خانه بیاید. دانی خیلی سریع غذا را گرفت و شروع به دویدن کرد. دانی در راه شاپرک‌های زیبا و رنگارنگ را نگاه می‌کرد که از روی گل‌ها به این طرف و آن طرف پرواز می‌کردند. خرگوش‌ها و سنجاب‌ها را نگاه می‌کرد که در دشت بازی می‌کردند اما ناگهان پایش گرفت به یک تکه سنگ و محکم زمین خورد. قابلمه غذاها از دستش به زمین افتاد و همه غذاها پخش زمین شد. دانی خیلی ناراحت بود. نمی دانست باید چه‌کار کند. همان‌طور که داشت به غذاهای روی زمین ریخته نگاه می‌کرد یکدفعه صدایی شنید. صدا گفت: «دانی چرا ناراحتی؟ غصه نخور. بیا به تن من بکوب. زود باش بیا». ادامه دارد... 🌻🌷🌴🌝🌱🌸 @kodaknojavan 🌿🌷