#قصه_متنی
#خرگوش_باهوش_و_زرنگ
🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰
روزی روزگاری بود
در یک جنگل دور افتاده که پر از درختهای میوه و سرو و کاج و گلها و گیاههای سبز و زیبا بود و آب و هوای بسیار با صفا داشت
گروه زیادی از حیوانات و مرغها و جانوران گوناگون زندگی میکردن.
مثل میمونها، خرگوشها، گرازها، آهوها، بزها ، کبوترها و خیلی از مرغهای صحرایی.
و چون همه جور سبزی و میوه فراوون بود، همه خوش و خرم ، و با آرامش در کنار هم زندگی میکردن.
تا اینکه یه روز یک شیر زورگو و ظالم وارد جنگل سرسبز قصه شد. شیر ظالم بلای جون همه حیوونا شده بود.
هر روز در گوشهای، پشت درختی یا بته گیاهی کمین میکرد و همینکه یکی از حیوونا رو تنها میدید، اونو میگرفت و میخورد.
چون هیچکس نه زورش به اون میرسید و نه می تونست کاری بکنه
کم کم زندگی شیرین حیوونای اون بیشه از ترس شیر، دچار ناراحتی شد و هیچکدوم نمیدونستن آیا صبح که از خونه بیرون میآیند، سالم برمیگردن یا نه.
در میان خرگوشهایی که در اون صحرا بودن، یک خرگوش باهوش بود که برای علاج ناراحتی و ترس حیوونا، نقشهای طرح کرده بود و
ادامه دارد...
@kodaknojavan 🌿🌷
#قصه_متنی
#خرگوش_باهوش_و_زرنگ
🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰
و همه پذیرفتن و چون دیدن فکر خوبی کرده، یک روز، تمام حیوونای جنگل رو دعوت کردن
و همه رفتن دم خونه شیر و قرار شد خرگوش به نمایندگی از حیونای جنگل با شیر حرف بزنه.
خرگوش به شیر گفت: «ای شیر توانا، حیوونای جنگل منوانتخاب کردن که با تو حرف بزنم
ما میدونیم که زور و قدرت تو از ما بیشتره و ما حیوونای ضعیفی هستیم
و چون غذای تو گوشته و نمیتونی علف بخوری هر روز یکی از ما رو میگیری و بچههای ما نمیتونن از ترس تو، با آسایش تو جنگل گردش کنن
بعضی از روزها که تو نمیتوانی کسی رو شکار کنی گرسنه میمونی.
حالا ما آمدیم قراری بذاریم که هم ما و هم تو، راحت باشیم و هر کسی با خیال راحت زندگی کنه.
شیر پرسید: «چه قراری میگذارید که هم من و هم شما راحت باشیم؟
ادامه دارد...
@kodaknojavan 🌿🌷
#قصه_متنی
#خرگوش_باهوش_و_زرنگ
🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰
خرگوش گفت:
«قرار میگذاریم به شرطی که تو بیخبر حیوونای جنگل را شکار نکنی و ما امنیت داشته باشیم
هر روز خودمان یک حیوون چاق وچله رو که برای خوراک تو مناسب باشد انتخاب کنیم و پیش تو بفرستیم
و اونوقت، هم تو از زحمت شکار کردن راحت میشی و هم حیوانات ضعیف با خیال راحت چرا میکنن
و هم اینکه همیشه سر موقع غذتای حاضر و آماده داری.»
شیر گفت: «بسیار خوب،باشه.
شرطش اینه که خودتان با هم تصمیم بگیرید و هر روز، سرظهر غذای منو بیارین ،تا همه در امان باشید
اما وای به وقتی که یک ساعت دیر بشه، اونوقت روزگارتان روسیاه میکنم.»
🔴پایان
@kodaknojavan 🌿🌷