دیروز بعد از صحبت با فاطمه👧🏻، وقت اومدن محمدحسین👦🏻 رسید ولی هنوز نیومده بود. فاصله مدرسهش تا خونه فقط پنج دقیقه ست. یکم دیر کرد. وقتی اومد دیدم یکم قیافهش گرفته ست.😔 همون دم در گفتم: چی شده؟!😯 گفت: کارتتو گم کردم.😨
کارت بانکیمو برده بود برای خودش چسب ماتیکی بخره. توی کارتم زیاد پول نبود. یهو گریهش گرفت😭. یادم افتاد چند سال پیش که نرگس🧒🏻 تازه به دنیا اومده بود، یه بار کارت بانکیمو گم کرد. من اون موقع افسردگی زایمان شدیدی گرفته بودم🙍🏻♀. توی حاملگیم هم مریض شده بودم🤒 و بعد از حاملگی هم مشکلم ادامه پیدا کرده بود. بدنم و اعصابم شدیدا ضعیف شده بود. سر گم کردن کارت، اون موقع، اینقدر محمدحسین👦🏻 رو دعوا کردم که نگو🤬😤... یه وقتایی که بعدش یادم میفتاد، اینقدر از خودم شرمنده میشدم که نگو😰😰😰😢...هرچی هم باهاشون حرف میزدم، انگار آتیش شرمندگی من خاموش نمیشد.😢😰😰🤷🏻♀
وقتی محمدحسین👦🏻 گریه کرد😭، فهمیدم صدمه اون رفتارهام هنوزم کامل ترمیم نشده.
اما من اصلا عصبانی نبودم. فقط شرمنده صدمهای که به پاره تن خودم زده بودم شدم😰. گرفتمش بغلم🤗. گریه محمدحسین شدیدتر شد😭😭.
گفتم: من چه مامان بد و سختگیری بودم که تو رو قبلا به خاطر یه کارت این همهههه اذیت کردم😖! مامان جان تو اینقدر برام مهمی و اینقدر خوبی داری و اینقدر توی سختیا تحمل کردی و کمکم کردی که من اصلا گم شدن اون کارت ناراحتم نمیکنه.❤️❤️ اون سالایی که من حواسم بهتون نبود، دیگه گذشته. ( همین الانم که اینو مینویسم دارم اشک میریزم😢)
گفت: آخه سختت میشه بری بانک دوباره کارتتو بگیری. گفتم: سختم میشه، ولی مگه تو به من برای کارا کمک میکنی، یا من مریض میشم🤒 مراقب بچههایی، اما به درساتم میرسی یا میری خرید، سختت نمیشه؟! حالا کجا گذاشته بودی؟! 🤔
گفت: توی جیبم. ☹️
_: خب توی جیب گرمکن جای مناسبی براش نبوده. تجربه شد که این جور چیزا رو توی جیب کیفت که زیپ داره بذاری. عیب نداره الان ... فکرشو نکن.🙂
هی میگفت: مامان ببخشید.😰
آخرش بهش گفتم: محمدحسین من اصلا ناراحت نیستم. بخشیدمت. گم شدن کارت ایجاد زحمت میکنه، اما ارزش نداره که تو رو نبخشم. 😉
داشت امتحان میکرد تا مطمئن بشه چیزی ته دلم نیست.
آخرش برای اطمینان بهش گفتم: ببین منو میشناسی، ازت ناراحت بشم، حتما بروز میدم. الان اگه میگم بخشیدم و آرومم، یعنی واقعا چیزی برای ناراحتیم نبوده.😍
محمدحسین👦🏻 مثل فاطمه👧🏻 نیست. بررسی و تحلیلش درونیه. فقط باید بهش کلید بدی و وقتی به نتیجه برسه، اوضاع برمیگرده به حالت نرمال.
بعدشم که یکم از اون جوّ در اومد، به باباشون🧔🏻 زنگ زدم تا مطمئن بشم لازم نیست کار خاصی برای سوزوندن کارت یا این چیزا انجام بدم و باباش رو خبر کنم تا یهو واکنش هیجانی نشون نده.
🌺😊
حالا چرا اینا رو برای شما تعریف کردم ...🤔
#مادرانه
#کلبه_عاطفه
https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
کلبه عاطفه🏠🌱
دیروز بعد از صحبت با فاطمه👧🏻، وقت اومدن محمدحسین👦🏻 رسید ولی هنوز نیومده بود. فاصله مدرسهش تا خونه ف
همینو فعلا بخونید تا بعدش بیام بگم چرا اینا رو تعریف کردم.😘
اینا رو نوشتم چون پریروز توی خصوصی وسط مشاوره، یه نفر بهم گفت: من مامان بدی هستم. من به بچه هام صدمه زدم، پس برای چی دوباره بچه بیارم؟!😔😢
خواستم بگم: این که ما به خاطر افت بدنمون یا پایین رفتن ظرفیت روانیمون، یا به خاطر شدت سختی شرایط اطرافمون، اشتباهاتی انجام بدیم، دلیل بر ترک مسیر زندگی نمیشه. این سنت خداست که از کسی که در راه حق تلاش میکنه مراقبت میکنه. خدا ما رو میشناسه و میدونه که ممکنه توی مسیر یاری خدا افت و خیز داشته باشیم.( آیه ای که توی پروفایل گذاشتم همین مفهوم رو میرسونه)🌱
خدا مجاهد در راه خودش رو یاری میکنه و اونو دوست داره🌸❤️. خب یکی از مصادیق این یاری، ساختن موقعیت برای جبران اشتباهات سهوی گذشته ست😌☘.
پس چه طوری خدا مبدل السیئات بالحسنات میشه؟! باید یه ساز و کاری برای تجلی این اسم خدا باشه دیگه...🤔
ساز و کارش همین موقعیت های مناسب برای جبرانه. فقط کافیه ما واقعا قصدمون جبران باشه و واقعا مسیر رو رها نکرده باشیم.🙂
همه اشتباه میکنن. حتی منی که مشاورم و جاهای دیگه میشه گفت خوب عمل کردم هم، توی زمانی که حالم خوب نبوده و شرایطم سخت بوده؛ اشتباه کردم. همه به هم ممکنه صدمه بزنیم. اما چون همدیگه رو دوست داریم😇، خدا هم بهمون لطف میکنه و کمک میکنه ما بتونیم صدمات رو جبران و ترمیم کنیم. ❤️🌱
❌هیچ وقت نباید به خودمون بگیم: مادر بد، مادر ناکارامد، پدر بد، پدر بی عرضه! چون کسی که به خودش این برچسب های منفی رو بزنه، به دیگران هزار بار بدتر این حرفا رو میزنه! این یعنی رها کردن مسیر مادری! چون یه مادر باید بتونه جلوه رحمت خدا باشه. باید بتونه مثبت اندیش و مثبت نگر باشه...
مسیر مادری رو رها نکنیم، نه برای خودمون و نه برای دیگران.😊🌺
#مادرانه
#کلبه_عاطفه
https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
کلبه عاطفه🏠🌱
اینا رو نوشتم چون پریروز توی خصوصی وسط مشاوره، یه نفر بهم گفت: من مامان بدی هستم. من به بچه هام صدمه
راستش دیروز اینقدر قشنگ و واضح و پررنگ این اسم « مبدل السیئات بالحسنات» خدا برام جلوه کرده بود تا یه مدت مبهوت زیبایی مفهومش بودم و داشتم لذت میبردم.😊🌺
هرگاه دلت گرفت، با خود زمزمه کن: «وَ نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الأرضِ وَ نَجعَلَهُم أئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین...»
سپس پنجره را باز کن و امید را به نظاره بنشین. 🥀
همانند صبح که إذا تَنَفَّس، سینه خود را از روشنای آفتاب پاک آکنده کن و برای ساختن «من جدید» ی درون خود #تلاش را آغاز کن. روزگاری پر از روشنایی و امید با #تلاش تو در راه است...🍃
✍عاطفه
#کلبه_عاطفه
https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴این داستان پسر با مرام
🔶 از دکتر فریدون جنیدی
عضو امنای بنیاد فردوسی
برای تدریس در دانشگاه ناپل ایتالیا دعوت شده بود. در پاسخ گفت:
باید مراقب مادر پيرم باشم
اما مادر او چه کسی است؟
⏪مساله اینجاست مادری تونسته هست درک خود از زیبایی را به فرزندش انتقال دهد.
شاید از زیباترین اتفاقات هنری است که مادری اینگونه لطیف توانسته انسانیت و هنر را توام در فرزندش رشد دهد
✍عالیه سادات
#کانال_شکوه_زن_وزنانگی
_____________________
به ما بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/2336751715C0fba986b70
#بازخورد
گل برای همتون🌺🌺🌺😊
ما از خطا دوری میکنیم. خدا ما رو میبخشه. و بعد ما خودمون رو میبخشیم.
#کلبه_عاطفه
https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279
داشتم میومدم که اینجا مطلب بذارم، فاطمه اومده میگه: مامان فکر کنم فهمیدم چرا خدا میگه نباید با داداشا ازدواج کرد...🤔
گفتم: چرا؟!
گفت:: چون این داداش منو میترسونه! اگه باهم ازدواج میکردیم، توی خانواده مشکل درست میشد.🤓😌
😆😆😆
انصافا این شبهه تفکرات فاطمه رو نمیدونم کجای دلم بذارم.😂😂😂
#مادرانه
#خانوادگی
#کلبه_عاطفه
https://eitaa.com/joinchat/3451519230C6fa3f1b279