eitaa logo
🎒کوله پشتی🎒
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
3 فایل
کوله پشتی کانالی پر از کلیپ ، موسیقی ،مداحی ، آشپزی ، موزیک و ...هر آنچه لازم است برای یک سفر در دنیای مجازی و به دور از هیاهوی دنیا و‌زندگی تقدیم نگاه زیبای شما 😍😍😍 من اینجام 👇 @aAzar700
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌻 گفتم نگران نباش ،فردا پرونده ی بچه ها رو میگیرم و تا یکی دو روز آینده میایم پیشتون.... ازش خدا حافظی کردم و تلفن رو قطع کردم و چادرمو برداشتم و به نجمه گفتم ارسلان و سیاوش اومدن .... بچه ها هم آماده شدن و پسر نجمه هم با اصرار زیاد باهامون اومد که تنها نباشیم از سر کوچمون که رد شدم متوجه نگاهای متعجب کسبه ی محل شدم و شصتم خبر دار شد که حتما اتفاقی افتاده ... پا تند کردم و خم کوچه که تموم شد چیزی که میدیدم رو نمی تونستم باور کنم ، همسایه ها با دیدنم دوره ام کردن و هر کس یه چیزی می پرسید و بعد هم خداروشکر میکردن که تو خونه نبودیم و صحیح و سالم هستیم تمام خونه زتدگیم تو آتیش سوخته بود و ویران شده بود، همینطور وسط کوچه نشسته بودم  و مات و مبهوت بدون هیچ کلامی به خاکستر های باقی مونده از خونه نگاه میکردم، همسایه ها لیوان آب رو دادن دستمو گفتن خداروشکر که خودتون خونه نبودید، ما فکر کردیم شما خونه هستید.... چون علاوه بر کلید بودن در یه قفل بزرگ هم رو درتون بود و مانع باز شدن در میشد،بعد همگی با تعجب پرسیدن شما که همه تون بیرون بودید پس کی رو در قفل زده بود، از فکر کردن به اینکه اگه ما تو خونه بودیم تا به خودمون بجُنبیم هممون جزغاله میشدیم ،شروع کردم به گریه کردن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌻🌻 شقایق و خشایار هم پا به پای من گریه میکردن و هر دو نگران و مضطرب به من و خونه چشم دوخته بودن.... یکی از همسایه ها گفت حتما کسی باهاتون دشمنی داشته و از اشناهاتون بوده ، من دو سه روزی یه زن و مرد رو می بینم که چند بار از این کوچه رد شدن و به خونه ی شما اشاره کردن،به نظرم بهتره پلیس خبر کنید تا بیاد پرونده تشکیل بده و کسایی که این کارو کردن دستگیر کنه.... اگه شاهد هم خواستن من میتونم برای شناسایی برم چون اون آقا رو قشنگ یادمه ولی خانمِ صورتش زیر چادر زیاد معلوم نبود من میدونستم این کار رباب و خدیجه اس و حتما هم ازشون شکایت میکردم تا بلکه بتونم از شرشون خلاص بشم به دیوار ریخته شده ی خونه نگاه کردم و رفتم داخل هیچی سالم نمونده بود و وسایلی که کارتن کرده بودم و برای جابجایی آماده بودن همه سوخته بودن و هیچ چیز قابل استفاده نبود، یادگاری هایی که از مادرم داشتم دفتر خاطراتم ،کتابهام همه و همه خاکستر شده بودن، اشکم دوباره سر ازیر شد با خودم گفتم آخه مگه میشه یه آدم سالیان سال این همه کینه رو تو دلش جا بده و دچار این حجم از حسادت و قصاوت قلب بشه که راضی به زنده زنده سوزندن کسایی بشه که هیچ حق انتخابی برای ورود به زندگیش نداشتن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌻🌻 همینطور که تو افکار خودم غرق بودم یهو یادم افتاد الان ارسلان و سیاوش سر میرسن و دیدن این صحنه ممکنِ برای قلب بیمار ارسلان خوب نباشه .... در میان بهت همسایه ها دست خشایار رو گرفتمو رو به پسر نجمه که اونم تو شوک بود کردم و گفتم بهتره از کوچه بریم بیرون، همسایه ها رو که در حال پچ پچ بودن و هر کدوم یه چیزی میگفتن و کنجکاو بودن از ماجرا سر دربیارنوبه حال خودشون رها کردم و از کوچه رفتم بیرون و خودمو به سر خیابونی که مسیر ارسلان بود رسوندمو.... به بچه ها گفتم ارسلان رو که دیدم میگیم پسر نجمه بهروز برای ناهار اومده دنبالمون ،داریم میریم اونجا،اونا رو هم مجبور میکنیم همراهمون بیان ،بعد آروم آروم همه چیو براشون توضیح میدیم بالاخره ماشین ارسلان رو از دور دیدیم ،پسر نجمه براش دست تکون داد، ترمز کرد و با دیدن ما تعجب کرد .... سیاوش شیشه رو داد پایین و گفت مامان این چه سر و وضعیه ،اینجا چرا وایستادی،چرا گریه کردی،به زور لبخند زدم و گفتم از تنهایی و دوری سهراب دلم گرفته بود ... ارسلان با ناراحتی گفت انقدر گریه کن آخر ببین خودتو میتونی کور کنی ،بیاید بالا،بهروز پیش دستی کرد و گفت سیاوش اگه حال داری بیا باهم پیاده بریم.. ناهار خونه ی ما دعوتین،بعد منتظر جواب سیاوش نشد و در ماشین رو باز کرد،سیاوش اومد پایین و با بهروز راه افتاد و منو بچه ها هم سوار شدیم 🎒@kole_poshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 🎒کوله پشتی🎒
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 💝 این پست هر شب تکرار می شود... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 💐💐💐💐 *یک فاتحه و آیت الکرسی ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع)و حضرت نرجس خاتون (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) می نماییم* *ای مولای ما ، ای امام ما یابقیت الله فی ارضه* *به رسم ادب ،درآخرشب برای پدر و مادر* *بزرگوارتان هدیه ای فرستادیم* *شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ای‌کریم*همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد♥️ 🥰 *کاش صبح فردافرج مهدی زهراباشد* 🙏 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گنج خدا ـ سید محمد عرشیانفر.mp3
8.13M
گر گدا کاهِل بُود تقصیر صاحب‌خانه چیست؟ 🌱هر شب قبل از خواب همه را ببخش🤍 🌙آرامشت ماندگار دوست خوبم🤍 🌱شـبـتـون بـخیرخدانگهدار خوبان همراه🤍🦋 🎒@kole_poshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما را بخر، ضرر بده اصلا، چه میشود؟ خوبیم یا بدیم،همینیم، درهمیم واى از کسى که پیر شد و کربلا نرفت ما کربلا نرفته فقیر دو عالمیم 🎒@kole_poshti
هدایت شده از 🎒کوله پشتی🎒
,, از همین فاصله ی دور سلامم بپذیر که خراب تو شدم خانه ات آباد حسین:)💚 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا