#خاطره
#شهید_مدافع_حرم هادی شجاع
باید انتقام شهید بیضایی را تکفیری ها بگیرم
هادی قبل از اینکه جذب سپاه شود و در بسیج ویژه شروع به فعالیت کند، خیلی مشتاق بود که به سوریه برود، #شهید شجاع توسط #شهید محمودرضا بیضایی که از بچه های اسلامشهر بود، آموزش نظامی دید و ارادت ویژه ای به این شهید داشت. وقتی خبر شهادت محمودرضا را شنید بغض عجیبی گلویش را گرفته بود، سپس گفت باید انتقام شهید بیضایی را از این تکفیری ها بگیرم.
وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم
در ایست بازرسیهایی که برگزار میکردیم خیلی خوش رو، خوش خنده و مهربان بود از هر کدام از رفقایش بپرسید اولین نکته ای که از این شهید به یادشان می آید لبخندی بود که همیشه بر صورتش حک شده بود و رنگ و بوی شهدا را داشت. در برنامه های ایست و بازرسی ای که در اسلامشهر می گذاشتیم وقتی مجرم یا متهمی را دستگیر می کردیم به هیچ وجه اهانت نمیکرد و میگفت وظیفه ماست با برخورد مناسب این ها را اصلاح کنیم.
✍دوست شهید
➖➖➖➖➖➖➖
وقتایـے کـہ ناراحـت بودم یا اینکـہ حوصلم سر میرفت☹ و سرش غر میزدم…
میگفت:
“#جاااݧ_دل_هادے…؟
چیـہ #فاطمـہ…؟❤ “
چنـد هفتـہ بیشـتـر از شـہادتش نگذشتہ بود یـہ شـب کہ خیلـے دلم گرفتـہ بود…💔
فقط اشک میریختم و نالـہ میزدم…
دلم داشت میترکید از بغض و دلتنگـے قلم و کاغذ برداشتم و نشستم و شروع کردم به نوشتـݧ…✍
از دل تنگم گفتم💔
#جانا_ز_فراق_تو_این_محنت_جان_تا_کی…💔
#دل_در_غم_عشق_تو_رسوای_جهان_تا_کی…
از عذاب نبودنـش و عشقـم نوشتم بـراش…💕
نوشتم “هادے💞
فقط یہ بـار
فقط یه باره دیگـہ بگو جاااݧ دل هادے…”
نامـہ💌 رو تا زدم و گذاشتم رو میز و خوابیدم
بعد شہادتش بهتریݧ خوابـے بود کہ میتونستم ازش ببینـم
دیدمـش
با محبـت و عشـق درست مثـلہ اوݧ وقتا که پیشم بود داشت نگام میکرد…
#مـن_صدایش_زدم_و_گفٺ_عزیـزم_جانـم…💕
#با_هـمـین_یک_کلمه_قلـب_مـرا_ریخت_بهم…
صداش زدم و بهتریݧ جوابی بود که میشد بشنوم…
“جاااان دل هادی…؟❤
چیه فاطمه…؟❤
چرا اینقده بیتابی میکنـی…؟
تو جات پیش خودمہ شفاعت شده اے…💚
✍ همسر شهید
@komail31