🌠فرماندهان شهید
✳️ #زندگی_نامه سرلشکر #شهید یعقوب احمدبیگی
سرلشکر شهید یعقوب احمدبیگی در پنجم تیر ۱۳۲۹ در روستای قلعه جعفربیگ شهرستان تویسرکان متولد شد و در سوم آبان ۱۳۶۴ در درگیری مستقیم با دشمن در جبهه غرب در سومار به فیض رفیع شهادت نایل آمد.
همرزمان و آشنایان شهید احمدبیگی همواره از او به عنوان افسری متدین، متعهد، شجاع، مخلص، باسواد، با انضباط و دارای بینش وسیع سیاسی با روحیه آزادمنشی یاد میکنند. وی به مطالعه کتابهای #شهید مطهری و اقبال لاهوری علاقه خاصی داشت. #شهید احمدبیگی سالهای پیش از انقلاب با #شهید نامجو، #شهید کلاهدوز، #شهید آقاربپرست، تیمسار نجفی، سرهنگ ثنایی و تعدادی دیگر از افسران انقلابی در ارتباط بوده و به صورت مخفیانه علیه رژیم طاغوت مبارزه میکرد.
احمدبیگی که در سال ۵۷ نقش مهمی در جلوگیری از ورود گروهکها به پادگان همدان داشت، چند ماه پس از پیروزی انقلاب، ار طرف ارتش به دفتر امام (ره) منتقل میشود و مدت هشت ماه در آنجا خدمت میکند. سپس از طرف #شهید نامجو – فرمانده دانشکده افسری- برای همکاری فراخوانده میشود تا در دانشکده به آموزش دانشجویان این دانشکده بپردازد. بدین ترتیب بهرغم بیرغبتی دفتر امام، او به دانشکده منتقل و در مقام فرمانده گردان مشغول خدمت میشود.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، احمدبیگی متقاضی انتقال به یکی از مناطق عملیاتی میشود که با مخالفت شهید نامجو (که وجود او را در دانشکده لازمتر میدانست) روبهرو میگردد. پس از #شهادت شهید نامجو، وی به لشکر ٨٨ زاهدان منتقل و سپس به منطقه عملیاتی در پیرانشهر اعزام میشود و تا سال ۶۲ در چندین عملیات شرکت میکند.
در سال ۶۳ به ماموریت خارج از کشور اعزام میشود. پس از بازگشت از ماموریت، بار دیگر در منطقه عملیاتی حضور مییابد. شهید احمدبیگی سرانجام در آبان ۱۳۶۴ در تبادل آتش توپخانه سنگین بر اثر برخورد گلوله توپ به سنگر به اتفاق چند تن دیگر از همرزمانش به شهادت میرسد.
📝 بخشی از وصیتنامه #شهید 🌹
سفارش دیگرم به قرآن است. علیکم بالقرآن. این دریای مواج و خروشان و صاف و زلال، فضل و کمال، این چشمه حیات و آب حیات که برای جامعه اسلامی و مسلمان ما لازم است تا هر چه بیشتر با قرآن مانوس شوند و از آن درس بگیرند و آن را راهنمای عملشان قرار دهند. اما باید بگویم قرآن تنها نمیتواند انسان را به سرمنزل مقصود برساند و بر این اساس تبعیت از عترت پیامبر که در ائمه معصومین تبلور یافته است لازم است. در حال حاضر نیز امام زمان (عج) رهبری امت را بر عهده دارد. در زمان غیبت نیز ولایت فقیه و ولی فقیه رهبر ماست و اوست که میتواند جامعه ما را رهبری کند…
@komail31 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃
علمدارکمیل
فرماندهان #شهید شهید شریف اشراف @komail31
📝 #زندگی_نامه #شهید شریف اشراف 🌹
#شهید اشراف متولد دوم فروردین 1316 در شیراز بود. سال دهم تحصیلی وارد دبیرستان نظام شد. در کنکور دانشکده افسری قبول و به تهران آمد. ایشان سه سال در دانشکده افسری درس خواند. زبان انگلیسی را یاد گرفت و برای ادامه تحصیل در خارج از کشور شرکت کرد و سال 1338 برای گذران دوره نظامی به آمریکا رفت و 8 ماه بعد به ایران برگشت.
سال 1339 به واسطه دوستی که با برادرم در ارتش داشت از من خواستگاری کرد و به این ترتیب مهرماه 1339 با هم ازدواج کردیم. یک سال بعد از ازدواج دخترم و سال بعد پسرم به دنیا آمدند.
شهید اشراف تخصص اسلحه شناسی داشته و در این زمینه جوایزی هم کسب کرد. سال ۱۳۴۴ دانشیار دانشکده اسلحه شناسی شیراز بود و همان زمان درخواست دادند که وارد گارد شاهنشاهی شود که به همین دلیل به تهران آمدیم.
ایشان اگرچه در گارد شاهنشاهی مشغول به خدمت شد، اما همیشه ارادت قلبی به امام خمینی (ره) داشت. از طرف دیگر شخصیت دینی و مذهبی ایشان و خانواده هایشان به مذاق ساواک خوش نیامده و به صورت پنهانی در صدد آزارمان برمی آمد.
📝📗 #شهید اشراف طی 10 سال قرآن را رونویسی کرده و کاتب قرآن می شود.
از زمانی که شهید به گارد منتقل شد، شب های جمعه به زیارت حضرت معصومه (س) می رفتیم. یک بار در موزه حضرت معصومه (س)، قرآن های خطی را دیدیم. به ایشان پیشنهاد دادم که قرآن را تحریر کند. از ماه رمضان سال 1347 تحریر قرآن را در گارد شروع کرد، هرجا که می رفت کاغذهایش را با خودش می برد و از نوشت قرآن غافل نمی شد. ایشان فردی مذهبی و همیشه در حال تبلیغ اسلام بود. خاطرم هست که قرآن می خرید و به درجه دارها و همکارانش می داد. از او می پرسیدم که چرا این کار را می کنی. شهید می گفت می خواهم آنها را به خواندن قرآن تشویق کنم. شهید همیشه می گفت بعد از رونویسی این قرآن خیلی زنده نمی مانم. همین طور هم شد و ایشان 40 روز بعد از تحریر قرآن به شهادت رسید.
@komail31 🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃
#زندگی_نامه سرلشکر#شهید حسین ادیبان 🌹
#شهید حسین ادیبان سال 1330 در یکی از توابع کرمانشاه به دنیا آمد. از همان دوران کودکی علاقه خاصی به اهل بیت(ع) به ویژه به امام حسین(ع) داشت. بعد از گرفتن دیپلم به دانشکده افسری رفت و در مدت سه سال دانشکده را به پایان رساند. شجاع و متواضع، مومن و متعهد طوری که هرگز نماز و روزهاش قضا نمیشد. به روحانیون علاقهمند بود و مقید به انجام واجبات و ترک محرمات بود و از صبوری و سعه صدر برخوردار بود. به مطالعه بسیار اهمیت میداد و بیشتر کتب مذهبی، علوم روز و تاریخی میخواند. نماز شب و قرآن خواندنش هرگز ترک نمیشد.
در دوران انقلاب حضور فعالی درتظاهرات و مراسم انقلابی داشت، عکس و اعلامیههای امام راحل(ره) را بین مردم و دانشآموزان پخش میکرد. همواره عکس امام خمینی در زیر شیشه میز کارش داشت و دوستانش به علت ترس از مأموران ساواک، با او قطع رابطه کرده بودند، به خاطر فعالیتهای انقلابی، ساواک همه کارهای او را تحت نظر داشت و بارها زندانی و تبعید شد. سال 1357 نیز در زندان بود و خانوادهاش اطلاعی از او نداشتند، که بعد از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد.
با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شد، از همان ابتدای جنگ و مسئله کردستان، کل زندگی خود را وقت جنگ و جبهه کرد. با شروع ناآرامیها و درگیریهای کردستان به منظور کمک به همرزمان و مردم منطقه به تیپ سقز مأمور شد و در شهریورماه سال 58 همراه فرمانده جدید تیپ سقز با هلیکوپتر به سقز اعزام و در رهایی یگانهایی که توسط عناصر ضد انقلاب به کمین افتاده بودند و راه ورود به شهر را مسدود کرده بودند نقش اساسی را ایفا کرد.
این شهید در زمان حمله دموکراتها به پادگان پاوه همراه با پاسداران و شهید چمران در دفع ضد انقلاب نقش مهمی داشت که تمام اقدامات انقلابی و رشادتهای وی سبب ناراحتی ضدانقلاب از او شده بود تا جایی که از شهر سنندج تا نزدیکیهای کامیاران ضد انقلاب یک چوبهدار برای او آماده کرده بود و روی تیرهای برق اسم و عکس او را گذاشته بودند.
علمدارکمیل
رمضان آمد و مهمان تو خواب است، خدایا وقت دیدار، به دنبال ثواب است، خدایا نیست ساقی و زمین یک دلِ آبا
#زندگی_نامه شهید مریم فرهانیان
(متولد ۲۴ دی ۱۳۴۲ آبادان - شهادت ۱۳ مرداد ۱۳۶۳ آبادان)
او یک پرستار و از اعضای نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بشمار میآمد و در سال ۱۳۶۳ بر اثر اصابت ترکش خمپاره در آبادان به #شهادت رسید. سالروز شهادت وی، در تقویم جمهوری اسلامی ایران، بهعنوان روز بسیج جامعه زنان نامگذاری شده است.
🍃🍃🌸🌿🌹🌿🌸🍃🍃
در ۱۴ سالگی با کمک برادر خود #شهید مهدی فرهانیان خود را مجهز به سلاح معرفت و بصیرت الهی کرد و با درک صحیح از وضعیت حاکم بر کشور،مبارزات خود را علیه ظلم های رژیم پهلوی آغاز کرد .
این شهیده بزرگوار با اوجگیری مبارزات مردم در جریان انقلاب اسلامی, در تظاهرات و راهپیمایی های مردمی شرکت میکرد و با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران، به جمع آنها پیوست و دورههای آموزشی را با موفقیت به پایان رساند. با آغاز جنگ تحمیلی شهر آبادان را ترک نکرد و دوشادوش برادران رزمنده به دفاع ازخاک کشورش پرداخت .
#شهیده مریم فرهانیان یکی از ۱۸ نفر خواهران امدادگر داوطلب بیمارستان طالقانی بود. او درسن ۱۷ سالگی در بیمارستان امام خمینی (ره) آبادان مشغول امدادگری شد و به مدت سه سال به کار امدادگری و پرستاری از مجروحین جنگ در بیمارستان های مختلف آبادان ادامه داد که در این مدت یک بار به شدت زخمی شد و به اجبار در بیمارستان بستری شد .
وی در تمام مدت عمر گرانبهایش با بیداری و هوشیاری سیاسی، دینی زندگی کرد رفتار و منش این #شهیده الگوی زن مسلمان ایرانیست. در بسياري از عملياتها فعاليت چشمگيري داشت تا بالاخره بر اثر متوقف شدن عمليات پس از آزادي خرمشهر، بهمنظور رسيدگي به خانواده شهدا در واحد فرهنگي بنياد شهيد آبادان مشغول فعاليت شد .
❇️ #شهيده مريم فرهانيان از نگاه خانواده و دوستان 📑
🔹بسيار تقيد داشت كه پدر و مادرش از او راضي باشند همچنين خيلي به خواندن نماز اول وقت تقيد داشت. بسيار اهل مطالعه بود، كم ميخوابيد و بيشتر به خودسازي ميپرداخت. مريم، استثنايي نبود اما خيلي خودساخته بود، نفرت از غيبت، محبت خالصانهاش به ديگران، هيچ چيز را براي خود نخواستن از شاخصههاي اخلاقي او بود.
همواره ميگفت برخي سكوتها و حرفهاي نابهجا، گناهان كوچكي هستند كه تكرار ميكنيم و برايمان عادت ميشود، گناهان بزرگ را اگر انسان خيلي آلوده نشده باشد متوجه ميشود، اين گناهان كوچك هستند كه متوجه نميشويم.
🔵زهرا سامري همرزم شهيده مريم فرهانيان:
رمز موفقيت مريم اين بود كه هيچگاه دلبسته دنيا نشد و دنيا و زرق و برقش را نميديد.
مريم روحي پويا داشت و سكون و يكجا ماندن را نميتوانست تحمل كند و اگر ميديد در جاي ديگري ميتواند خدمت كند خود را به آنجا ميرساند.
او پس از مدتي فعاليت در بيمارستان، به عنوان مددكار اجتماعي در بنياد شهيد مشغول شد و به مددكاري و مواظبت از مادران شهيدان ميپرداخت و او اعتقاد داشت كه مراقبت از مادران شهدا چيزي كمتر از جنگيدن در جبههها نيست.
روزي وارد خانه شدم و مريم را رو به قبله ديدم وقتي جلوتر رفتم، ديدم مريم روي دستانش ميزند و از او سؤال كردم كه مشكلي پيش آمده، چيزي نگفت اما بعدها براي من تعريف كرد كه من هر روز اعضاي بدنم را مواخذه ميكنم و از آنها ميپرسم كه امروز براي خدا چه كاري انجام دادهايد .
در ايام #فاطميه روزي سرزده وارد خانه شدم و ديدم مريم به پهناي صورت اشك ميريزد و نام حضرت زهرا(س) را صدا ميزند .
به او گفتم كه چرا اينقدر اشك ميريزي؟
گفت : شما اگر مادرتان فوت كند چه كار ميكنيد، شادي ميكنيد يا گريه؟
مریم عليرغم فعاليت زيادي كه داشت روزه ميگرفت و تنها با نان و آب افطار ميكرد .
هيچ چيز او را راضي نميكرد و همين موجب شده بود كه يك لحظه آرامش نداشته باشد تا اينكه در بهار عمر خود با رسيدن به مقام شهادت به آرامش هميشگي رسيد .
@komail31 🍃🌹🍃