eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
تو‌کھ‌رفتی‌.. ولی‌باهمین‌عکسای‌مشتی‌وباحالته کھ‌هنوزم‌نفس‌میکشیم(: 😌 ❤️
دیده‌ایم‌که‌تك‌سایزهارابہ‌حراج‌میگذارند... بہ‌خاطـرمشترۍڪم‌شاݧ... ولۍتك‌سایزشھادت‌رامزایده‌اۍمیفروشند، هرکسۍبابت‌اش‌بھاۍبیشترۍبدهد، میدهنداش‌بہ‌او... بیشترین‌بھاکہ‌بہ‌عبآرت‌خوبۍنیست، بہ‌جایش‌مینویشم تمام‌داروندارش...💔
🖌هَمسَرَش‌رۅۍ تابۅتَش‌نِۅِشت... خِیݪۍدۅستَت‌دارَم❤️ شَہادَتَت‌مُبارَڪ‌عَزیزَم🌷 ''شَہیدمُحَمَدبِلباسۍ''
توصیه داداش حسینمونه😇 عکس باز شود😊 @Komeil3
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
🖌هَمسَرَش‌رۅۍ تابۅتَش‌نِۅِشت... خِیݪۍدۅستَت‌دارَم❤️ شَہادَتَت‌مُبارَڪ‌عَزیزَم🌷 ''شَہ
🖌هَمسَرَش‌رۅۍ تابۅتَش‌نِۅِشت... خِیݪۍدۅستَت‌دارَم❤️ شَہادَتَت‌مُبارَڪ‌عَزیزَم🌷 ''شَہیدمُحَمَدبِلباسۍ''
مراقب‌امام‌حسین‌قلبمون‌باشیم❤️:)
~°•💔 ارمنــۍیك‌بـار رو زد حاجت‌خود‌راگرفت خوش‌بہ‌حــال ما‌کہ‌عمـرۍ درپی‌ات‌آواره‌ایم...🙂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 🌿 ヅ از اتاق خارج شد و در را بست،امیرعلی به طرفش آمد و بعد از سلام واحوالپرسی دستی بر روی شونه اش گذاشت: ــ اینا چی میگن؟ کمیل در حالی که به سمت در میرفت جوابش را داد: ــ کیا؟ ــ بچه های اینجا ــ چی میگن؟ ــ یکی از متهم هارو بردی تو اتاقت،موقع بازجویی شنود و دوربینو خاموش کردی. کمیل با اخم نگاهی به امیرعلی انداخت و گقت: ــ بچه های اینجا همیشه اینقدر فضولن ــ فضول نیستن،اما غیر عادی بود چون اولین باره اینکارو میکنی کمیل با عصبانیت غرید: ــ به اونا مربوط نیست،بهشون بگو هر کی سرش تو کار خودش باشه ،والا اینجا جایی ندارن ــ چقدر زود عصبی میشی کمیل ــ امیرعلی ،تو این وضعیت بحرانی کشور ،به جای اینکه تو فکر امنیت مردم باشن دارن فضولی میکنن ــ هستن،باور کن گروه خودت یک هفته است حتی به خونه هاشون سر نزدن شبانه روزی دارن کار میکنن ــ من باید برم اما برمیگردم،کسی حق نداره بره تو اتاقم ،هیچکس امیرعلی،اینجارو میسپارم به تو تا بیام .برگشتم یه گزارش کامل از مناطقی که زیر نظر ما هستن روی میزم باشه ــ باشه حتما،برو بسلامت سوار ماشین شد و از آنجا دور شد،به سمت آدرسی که سمانه برای او نوشته بود رفت،خیابان ها شلوغ بود،مثل اینکه طرفداران رئیس جمهور سعی نداشتند،جشن هایشان را به پایان برسانند!! کل خیابان ها بسته شده بودند،ترافیک سنگینی بود،صدای بوق ها و صدای جیغ و سوت های طرفداران و صدای دادهای معترضانه ی راننده های ماشین ها،در سرش می پیچیدند و سردردش را بیشتر می کردند، سرش را میان دستانش گرفت و محکم فشرد اما فایده ای نداشت،سرش را روی فرمون گذاشت و چشمانش را بست،آنقدر سردرد داشت،که دوست داشت چندباری سرش را روی فرمون بکوبد،با صدای بوق ماشین عقبی سرش را بالا برد ،مسیر باز شده بود. روبه روی کافی نت پارک کرد،سریع پیاده شد و وارد کافی نت شد.... ... @Komeil3