eitaa logo
کُنّاش | حمیدرضا میررکنی
116 دنبال‌کننده
73 عکس
8 ویدیو
41 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️ انسان، عزم، جغرافیا • سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش دوم ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍ حمیدرضا میررکنی 🔸 وقتی توافق «سایکس-پیکو» در 1916 بـه امضای طرفین بریتانیایی و فرانسوی رسید، دورنمای روشنی در ذهن امضاکنندگان دربارۀ منطقه وجود نداشت؛ اما آنچه مسلّم گرفتـه می‌شـد، آن بـود که طرفیـن می‌خواستند جغرافیایی خلق کنند که در آن، جغرافیایِ سلطه‌پایۀ خودشان ممکن بشود.(سرنوشت فلسطین، صفحۀ 46) این ائتلافات و نزاع‌های اروپایی بود که در قالب رقابت استعماری در منطقۀ غرب آسیا جلوه کرده بود. البته که یکی از اصلی‌ترین مسائل، تلاش برای از میان برداشتن سدّ نیمه‌جان عثمانی بود. برای این‌کار آن‌ها تصور می‌کردند ایجاد ائتلاف با یهودیان می‌تواند کارسازتر باشد. «فیتس موریس» از دولتمردان بریتانیا در یادداشتی در ‌سال 1916 چنین نوشته است: «اگر ما می‌توانستیم در فلسطین ترتیبی بدهیم که به مراد دل یهودیان باشد، شاید می‌توانستیم از آن‌ها بخواهیم که در ازایش دست از حمایت ترک‌های جوان بردارند و آن‌گاه ترک‌ها خودشان سقوط می‌کردند.»(صلحی که همۀ صلح‌ها را بر باد داد؛ دیوید فرامکین، صفحۀ 187). این تصور گرچه غلط بود، اما آغاز فکر کردن به یهودیان به عنوان عنصر مؤثر در برنامۀ منطقه‌ای غربی‌ها بود. بعدها با دلایل گوناگون دیگری ائتلاف غرب و صهیونیسم بیشتر و بیشتر شد. اما این ائتلاف فقط و فقط بر بستر تلاشی پیشینی از سوی نظام سلطه‌پایۀ غرب برای مصرف سرزمین‌های منطقه، به نفع جغرافیای خودشان بود. 🔹 این تلاش غربی‌ها به‌هرحال نتیجه داد؛ «ما متحد و نیرومند و آماده نبودیم که دستخوش تجاوزات بیگانه شدیم»(ولایت فقیه؛ امام خمینی، صفحۀ 34). در وانفسای همین متحد نبودن و آماده نبودن، «وطن اسلام را استعمارگران و حکام مستبد و جاه‌طلب تجزیه کردند. امت اسلام را از هم جدا کرده و به صورت چندین ملت مجزا درآوردند»(همان، صفحۀ 36). منطقه قطعه‌قطعه شد و نظمی پیدا کرد که با نظم پیشین نسبتی نداشت. این نظم انسان‌ تازه‌ای را هم خلق کرد که به نحو «تیپیکال» _ به‌قول ادوارد سعید _ «عربِ نفت‌‌فروش» است. این تیپیکال حاصل همین جغرافیای غربی است؛ جهانی که واجد یک مرکز است و اشیاء همگی در نسبت با جهات و آمال و حاجات آن «مرکز» معنا و هیئت و صورت پیدا می‌کنند. دیگر جغرافیای مستقلی در کار نیست؛ مثلاً مرکز جهان به نفت محتاج است؛ پس نفت، فرصت بودن در جهان می‌شود. مادامی که نفت در کار باشد و مادامی که مرکز جهان از شما نفت بخرد، می‌توانی در جهان باشی. مرکز جهان می‌خواهد خون بریزد، چپاول کند و تجاوز کند. مادامی که این امکان را فراهم کنی و مادامی که مانعی بر سر راه این خواست نباشی، فرصت بودن در جهان را دارا هستی. حق جنگیدن با تو نیست، این حقّ را مرکز تعیین می‌کند. جنگ، جنگِ اوست و صلح، صلحِ او؛ چرا که جغرافیا، جغرافیای اوست. در چنین جغرافیایی تنها راه برای به دست آوردن «فرصتی برای بودن» همان «عربِ‌ نفت‌فروش» بودن است. چهرۀ تمامی کسانی که منطق این جغرافیا را پذیرفته‌اند، جز همین تیپیکال نیست. اینان قد آدمیت را خم کرده‌اند و در بهترین حالت به خدم و حشم‌های قدرت‌های بزرگ یا همان مرکز تبدیل شده‌اند. اقتصاد و سیاست تمامی کشورهای حجاز و حاشیۀ خلیج فارس، نمود روشن این وضع است. 🔸 محور مقاومت اسلامی از اساس چیزی در برابر این طرح است و این ریشه در روح دینی و اسلامی این سرزمین دارد. فرامکین، در دیباچۀ کتاب معروف خود که در سال 1989 به چاپ رسیده است، بیان شایان احترامی در این باره دارد: «شالودۀ حیات سیاسی در خاورمیانه _ یعنی دین _ را روس‌ها با کمونیسم‌شان و انگلیسی‌ها با ناسیونالیسم یا وفاداریِ دودمانی زیر سؤال بردند. ایرانِ انقلابی در جهان تشیّع و إخوان‌المسلمین در مصر و سوریه و سایر کشورهای سنّی‌مذهب این قضیه را زنده نگه ‌داشته‌اند»(صلحی که همۀ صلح‌ها را بر باد داد، صفحۀ 11). نظر او در اینکه شالودۀ نظم سیاسی، یعنی اساسی‌ترین یافت ما _ به عنوان مردم منطقه _ و طرح ما برای زندگی، یک طرح دینی است، صائب و صحیح است. اما او موفق نمی‌شود توضیح دهد که چرا اسلام توانسته است چنین سرزمینی را خلق کند. پاسخ این سؤال را باید در تعریف اسلام در کتاب تاریخ‌ساز «ولایت فقیه» امام خمینی(ره) جستجو کرد: 🆔 @Sourehmagazine
▫️ انسان، عزم، جغرافیا • سرمقالهٔ شمارهٔ هشتم سوره، بخش سوم و پایانی ( به مناسبت سالگرد طوفان الأقصی) ✍ حمیدرضا میررکنی 🔸 «اسلام دین افراد مجاهدی است که به‌دنبال حقّ و عدالتند. دین کسانی است که آزادی و استقلال می‌خواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است... تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به ‌وجود آورده و شکل ناقصی که در حوزه‌های علمیه عرضه می‌شود برای این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلامی را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و نهضت باشند، آزادیخواه باشند، دنبال اجرای احکام اسلام باشند، حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کنند، چنان زندگی داشته باشند که در شأن انسان است»(ولایت فقیه، صفحۀ 10) 🔹 کشف و رعایت مدام شأن انسان در همۀ شئون، پژوهش و مجاهدت اصیلی است که مسلمان از اساس و از آن حیث که مسلمان است، آن را دنبال می‌کند. جهت تمام احکام و آداب اسلام تدارک زندگی‌ای است که در شأن انسان است؛ و مسلمان، مادامی که در مقام تأسیس چنین زندگانی‌ای باشد، به راستی مسلمان است. مسلمان قد خم نمی‌کند، بلکه جهت حرکت او اساساً «قدِ آدمیت راست‌گرداندن» است: «هدف بعثت‌ها به طور کلی این است که مردمان بر اساس روابط اجتماعی عادلانه نظم و ترتیب پیدا کرده، قد آدمیت راست گردانند»(همان، صفحۀ 70) 🔸 حالا، انسان مسلمان _ معتقد به اسلام با چنین مختصاتی _ پا به عرصۀ تاریخ گذاشته است. او به عبودیت حق نظر دارد و در این راستا «نفی عبودیت غیر خدا» را پیشه ساخته، به دستور «أنِ اعبُدونی» تن داده و دیگران را هم به این عبودیت دعوت می‌کند. لازمۀ این نظر داشتن و این دعوت، بیرون آمدن از تمام رقیت‌ها است. او رفته‌رفته بندهای رقیت که لازمۀ حضور در جغرافیای سلطه‌پایۀ پیشین بود را کنار زده، ندای «وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا» سر داده و حال آمادۀ ساخت جغرافیای خود است؛ جغرافیای مقاومت. فلسطین دقیقاً در میدان جنگ این دو جغرافیاست. در تأسیس این جغرافیای تازه، فلسطین نقطه‌ای تعیین‌کننده است. فلسطین، امروز حیاتی‌ترین نقطۀ تماس نیروهای وابسته به دو جغرافیای موجود در تاریخ و منطقه است؛ جغرافیای سلطه‌پایۀ کفر و جغرافیای ایمانی مقاومت. 🔹 پیداست که جهت تمامی نیروهای جغرافیای مقاومت، می‌باید قدس و آزادی تمام فلسطین باشد. انسان مسلمانِ مقاوم، به آزادی فلسطین نه از آن رو فکر می‌کند که مسجدالأقصی مقدس است و نه از آن رو که فکر می‌کند باید دشمنان ستم‌پیشۀ خدا و خلق را به‌ سزای اعمالشان برساند. بلکه او به آزادی قدس فکر می‌کند، چون در تمنای یکسره کردن تکلیف جغرافیای کفر است. در میان امت حزب‌الله تبادری عرفی دربارۀ کلمۀ «نبرد پایانی» وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است. ما وقتی از نبرد پایانی سخن می‌گوییم، نوعاً جنگ با اسرائیل و تحریر و آزادسازی فلسطین را اراده می‌کنیم. چرا که فلسطین را به‌واقع میدان پایان دادن به جغرافیای کفر در تمامیتش می‌شناسیم. این تصور لزوماً غلط نیست و بسا که دودمان کفر با برچیده شدن منحوس‌ترین دست‌آوردش به کلی بی‌معنا و تهی شود؛ ان‌شاءالله. آنچه مهم است، ظهور انسانی است با چنین عزمی. تمام استعداد صحنه به ظهور این انسان با این عزم است؛ اگر همه چیز آماده بود و این عزم در کار نبود، همه چیز بی‌معنی بود و هیچ استعدادی در صحنه نبود. 🔸 طوفان‌الأقصی محقق شده ‌است؛ آن آدمی که از آن می‌ترسیدند موجود شد، ظهور کرد، تولید مثل کرد و حالا شده ‌است یک «محور»، یک «بلوک»؛ شده است «طوفان‌الأقصی». این آدم شده است جوان بسیجی، شده ‌است انسان مجاهد لبنانی، شده است مجاهد یمنی، مجاهد سوری، مجاهد عراقی، شده است ملت شجاع و مجاهد فلسطینی که در شب‌ها و روزهای خوف و خطر، بیدار و هوشیار است و ذره‌ای پا به خواب غفلت و طوق رقیت نمی‌دهد: «سلام بر مردان و زنان مجاهد فلسطین که لاینام ایام الخوف». اینجا جنگی برپا است، انسانی سر برآورده و جغرافیایی در حال تولد است. 🆔 @Sourehmagazine
🔺️|دلائلی بر اختلاف ابن‌الولید و صفارقمی در مسئله علم امام| [طرد دو انگاره نادقیق درباره مناسبت ابن الولید و صفار قمی] یکی از مهم‌ترین راویان کتب محمد بن الحسن بن فروخ الصفار القمی ، جناب محمد بن الحسن بن الولید است. تاجایی که نگارنده در یاد دارد، مثلا در کتب شیخ طوسی حدیثی از صفار قمی نیست الان اینکه به‌واسطه ابن الولید نقل شده است. این مطلب برای برخی محققین این انگاره را ایجاد کرده است که کلیه آثار و آرا صفارقمی نزد ابن‌الولید پذیرفته بوده است. واقعیت آن است که ابن‌الولید و صفار قمی در مسئله امامت و علم امام با هم تفاوت‌ها و اختلافاتی داشته‌اند. طرح جزئیات این اختلاف را به بعد موکول می‌کنیم؛ اما بالاجمال به یک نکته مهم باید توجه کرد. بنا به گزارش شیخ طوسی و نجاشی ابن‌الولید همه کتب صفار را نقل کرده‌است، الا کتاب بصائرالدرجات؛ شیخ در الفهرست می‌آورد: ▪️"و اخبرنا بذلک ایضا جماعه عن ابن بابویه عن محمد بن الحسن عن محمد بن الحسن الصفار عن رجاله الا کتاب بصائر الدرجات فانه لم‌یروه عنه ابن الولید."(ص۲۲۱) نجاشی نیز در رجالش این مطلب را تصدیق می‌کند: ▪️"اخبرنا بکتبه کلها ما خلا بصائرالدرجات ابوالحسن علی بن احمد بن محمد بن طاهر الاشعری القمی قال حدثنا محمد بن الحسن بن الولید عنه بها. و اخبرنا ابوعبدالله بن شاذان قال حدثنا احمد بن محمد بن یحیی عن ابیه عنه بجمیع کتبه و ببصائرالدرجات."(ص۳۵۴) پس معلوم است که ابن الولید درباره بصائر ملاحظاتی داشته است و احادیث آن را شایان نقل نمی‌دانسته. این مطلب انگاره مقبول بودن مواضع صفارقمی درباب امامت به‌نزد ابن‌الولید را به‌خوبی نفی می‌کند و پیدا است این اختلاف پابرجا بوده است. خصوصا که در نظر بگیریم کتاب بصائرالدرجات در واقع کتابی "فی علم آل‌محمد" علیهم صلوات الله است. البته برخی از این دو گزارش چیز دیگری استنباط کرده‌اند و این انگاره برایشان شکل گرفته که لابد بصائر کتاب اصیلی نبوده که ابن‌الولید آن را نقل نکرده است. این انگاره هم صحیح نیست؛ زیرا دست کم از لحن و بیان نجاشی و شیخ طوسی پیدا است که هر دو بصائر را از آن صفار قمی می‌دانسته‌اند. از سیاق "جمیع کتبه خلا بصائر" که هم در فهرست شیخ و در رجلل نجاشی تکرار شده‌است، این مطلب پیدا است که بصائر داخل در "کتبه" بوده است. بنابراین انگاره دومی که از این دو گزارش هم برای برخی محققین شکل گرفته، پیدا است که نادرست است. در نهایت باید گفت به‌نزد ابن الولید همه آثار صفارقمی شایان نقل و استفاده است، به‌جز بصائرالدرجات که درباب علوم حضرات معصومین(ع) و علم امام است. @konashmirrokni
🔺️|لحظه اوج جنگ، آغازِ پایان جنگ است| آبان سال پیش درحالی که طوفان الاقصی تازه آغاز شده بود، چیزی نوشتم با این عنوان «جنگ می‌تواند بالا بگیرد». این متن پاسخی بود به تحلیل‌های سرخوشی که در هفته‌های اول دائم تاکید می‌کرد که اسرائیل نمی‌تواند طولانی بجنگد. در این نوشته کوشیدم توضیح بدهم که کیفیت گذر زمان گویای آن است که این جنگ بدون بالاگرفتن امکان خاتمه ندارد. حالا این جنگ مدتی است که بالا گرفته است. نبرد زمینی غزه، سخت در جریان است، جنوب لبنان صرف نظر از بمب‌باران‌های پایتخت، درگیر جنگ زمینی متر به متر است. رهبران مقاومت یک به یک به شهادت رسیده‌اند؛ همان‌هایی که این صحنه اصلا با ایشان توانسته بود صحنه باشد؛ شهیداسماعیل هنیه، شهید سیدحسن نصرالله و حالا شهید یحیی السنوار. چند هفته قبل بامداد جمعه را بیدار ماندم تا متن پیمان‌نامه هنرمندان و اهالی فرهنگ ایران خطاب به سیدحسن را بنویسم. قرار بود نامه را بدهیم اهالی فرهنگ و هنر امضا کنند و به دست سید برسانیم؛ آنجا نوشته بودیم ما همه توانمان در خدمت شما است؛ امر کنید! ساعت 3 بامداد جمعه متن را تمام کردم و سپرده شد به برادری تا اصلاحات نهایی را وارد کند. بعد از ظهر جمعه متن نهایی شد. غروب جمعه محل اقامت سید بمب‌باران شد و من تصاویرش را زنده تماشا می‌کردم. در همین روزها مشغول کارهایی درباره یحیی سنوار بودیم؛ کارهای مختلف. شنبه و یکشنبه را گذاشته بودم برای وقت جلسه تنظیم قرارداد آن کارها. امروز جمعه است تا قبل جلسه فردا باید یادم باشد که نام یحیی سنوار را در قراردادها اصلاح کنیم؛ بنویسیم «شهید یحیی سنوار». با این حال هنوز جنگ ادامه دارد؛ این چگونه جنگی است که با به‌شهادت رسیدن اصلی‌ترین برپاکنندگانش ، هم آنان که بار اصلی معنای این میدان را به دوش می‌کشیده‌اند، همچنان ادامه دارد؟ منطقا وقتی این چهره‌ها به شهادت می‌رسند، دیگر صحنه باید سست شود و جنگ به پایان برسد. اما نمیرسد و نرسیده!! آنچه می‌تواند جنگ را خاتمه دهد، سطح دیگری از جنگ است که هنوز فرانرسیده. نمیدانم آن سطح، چیست؟ اما هنوز ما در آن سطح به‌سر نمی‌بریم. بدون تردید و به زودی جنگ از آنچه هست، بالاتر خواهد گرفت و من تصور می‌کنم بازیگر اصلی آن سطح از نبرد، جمهوری اسلامی ایران است. تلاش اسرائیل آن است که با رعایت همین معادله و نگهداشتن جنگ در همین سطح، بدون درگیری مستقیم با ایران، دست و پای مقاومت را قطع کند. این حرفی است که بسیاری از کارشناسان هم بعد از آغاز حملات رژیم به لبنان، آن را تکرار و تصریح کردند. واکنش دولتیان غربی به شهادت یحیی سنوار هم گویای آن است که آنان تا حد زیادی خیالشان نسبت به جبهه غزه راحت شده است. امروز خبر آمد که آمریکا و عربستان در تدارک طرحی برای سازمان حاکم بر غزه در «آینده» هستند. این روند ادامه پیدا خواهد کرد و رژیم تا لحظه‌ای که از قطع این دست‌ها خیالش راحت نشود، از پای نخواهد نشست. ایران و مقاومت برگ‌هایی دارند که در این سطح از جنگ قابل ارائه نیست. با بالاتر رفتن سطح درگیری‌ها آن گزینه‌ها محقق خواهند شد. مهم‌ترین این برگ‌ها بسیج آحاد ملل مسلمان است. شاید بیانیه اخیر حزب‌الله لبنان مبنی بر شروع مرحله تازه از درگیری و اعلام یحیی سریع مبنی بر بالاتر رفتن سطح حملات دولت یمن به اسرائیل، نوید فرارسیدن چنین سطحی از جنگ را بدهد. به هر حال، در لحظه‌ای که همگان بدانند این جنگ یک جنگ وجودی است، همگان به میدان خواهند آمد؛ و لاجرم چنین لحظه‌ای تنها و تنها در اوج جنگ محقق خواهدشد. آغازِ پایان جنگ همان لحظه اوج جنگ است. رویاپردازانه است، و با حرف‌های کارشناسان تطبیق ندارد، اما الا و لابد بدون تجربه این لحظه، آن مشارکت امتی در کار نخواهد آمد، و تا امت مشارکتی تامّ در این قضیه نکند، دشمن سرجایش نخواهد نشست. اهل بصر و اهل قلم باید خود و ملت خود را برای چنین لحظه‌ای فراخوان و آماده کنند. @konashmirrokni
"ما پس از خداوند(سبحانه و تعالی)، با صراحت، بر جمهوری اسلامیِ شجاع، مومن، مطمئن و دلیر تکیه کرده‌ایم." ▪️|شهید سیدحسن نصرالله||روز عاشورا ۱۴۳۴(۵ آذر ۱۳۹۱)|
🔺|توسل به نام «فاطمه»(س) به وقت شدائد| [نمونه‌ای توسل حجت الهی به نام فاطمه(س)] فراوان و مکرر از اهل‌منبر شنیده‌ایم که ذکر نام حضرت صدیقه طاهره(س) مایه سکینه حضرات معصومین(ع) به وقت شدائد بوده است و عرض توسل ایشان به مادر بزرگوارشان بوده. در حین مطالعه روایات به‌صورت پراکنده نمونه‌ها و مستنداتی از این مطلب را دیده‌ایم. یکی از این موارد این موقعیتی است که در کتاب شریف روضه کافی روایت شده است. در این حدیث راوی از ابوبصیر(ره) حدیثی نقل می‌کند که در آن عرض توسل حضرت باقر(ع) به مادر بزرگوارشان روایت شده. روایت مفصل است ؛ خلاصه آن را می‌آورم: 🔹مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسى‏، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ، عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ ... عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ جَدِّكَ(یعنی به الامام الباقر(ع)) أَنَّهُ كَانَ إِذَا وُعِكَ اسْتَعَانَ بِالْمَاءِ الْبَارِدِ، فَيَكُونُ لَهُ ثَوْبَانِ: ثَوْبٌ فِي الْمَاءِ الْبَارِدِ ، وَ ثَوْبٌ عَلى‏ جَسَدِهِ يُرَاوِحُ بَيْنَهُمَا ، ثُمَّ يُنَادِي حَتّى‏ يُسْمَعَ صَوْتُهُ عَلى‏ بَابِ الدَّارِ: يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ مُحَمَّدٍ.(الکافی(دارالحدیث) . ج15 : 267) ابوبصیر نقل می‌کند که وقتی امام باقر(ع) دچار تب می‌شدند، از آب سرد مدد می‌گرفتند؛ اینگونه بود که در آن وقت ایشان را دو لباس بود، لباسی را در آب یخ می‌گذاشتند و لباسی که قبلا در آب یخ بوده را به تن می‌کردند تا بدان راحتی پیدا کنند( دائم لباس‌ها را تعویض می‌کردند تا حضرتشان راحتی بیابند)؛ سپس در همین حال با طنین و شدتی که تا درب خانه هم شنیده می‌شد(گویی همه خانه را فرا می‌گرفت) فریاد می‌زدند و ندا می‌دادند که: «یا فاطمه بنت محمد!» از مرحوم شیخ عباس قمی(ع) نقل است که ایشان ذیل این حدیث فرموده بودند؛ آب حرارت جسم را برطرف می‌کرده و نام فاطمه(س) حرارت قلب مبارک حضرتش را. ما از اسرار پس پشت آن تب و این ندا خبر نداریم؛ اما مسلم است که این نام شافی است و مایه تسکین. چطور ممکن است که کاری از دست آب سرد زمین بر آید، و کاری از دست این اسم عظیم در ظاهر و باطن عوالم بر نیاید؟ @konashmirrokni
▪️پیام‌ یکی از دوستان سوری ما از داخل یکی از روستاهای سوریه «کلی کودک و جوان چشم به‌ جمهوری اسلامی دارند...» این پیام متعلق به قبل از سقوط حمص است و حالا دقایقی است که حمص هم سقوط کرده‌است. @konashmirrokni
| رسانه فکرت به مناسبت تحولات جدید منطقه برگزار می‌کند: 💥روایت سیاه و سفید بازاندیشی بحران سوریه در آینه علوم انسانی 👤 با حضور: ✔️دکتر حمیدرضا مقصودی؛ ✔️دکتر علیرضا بلیغ؛ ✔️دکتر حمیدرضا میررکنی؛ ⏰ پنجشنبه ۲۲ آذرماه، ساعت ۱۵ 🏢 تهران، خیابان انقلاب اسلامی، بین خیابان ولیعصر(عج) و برادران مظفر، پلاک ۹۰۷، خانه اندیشه‌ورزان 🌐 علاقمندان می‌توانند برای حضور از طریق آیدی @Fekrat_Admin1 ثبت‌نام نمایند. (ظرفیت محدود است) 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ 📲وب|ایتا|تلگرام|اینستاگرام|تویتر
| 🔸بازاندیشی بحران سوریه در آینه علوم انسانی 👤آقای حمیدرضا میررکنی ⏰ ۲۲ آذر 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ 📲وب | ایتا | تلگرام |اینستاگرام|تویتر
میر رکنی.mp3
9.39M
🔸بحران سوریه در آینه علوم انسانی 👤حمیدرضا میررکنی نقش انسان و ساخت جغرافیا 02:00 مردم و نامردم 05:30 پیشینیه انقلاب‌های منطقه 10:00 مردم چگونه تولید می‌شوند؟ 12:00 بریتانیا و مردم عراق 16:00 تصدی اقتصادی مردم‌ساز 18:00 📮فکرت، رسانه اندیشه و آگاهی؛ 📲وب|ایتا|تلگرام|اینستاگرام|تویتر
🔺|یلدا «مبارک» است| [درباره معنای یلدا و دلیل برکت آن] ✍حمیدرضا میررکنی بنادکی میلاد عیسی روح‌الله(علیه‌السلام) بشارت الهی بود در تاریخ غمناک بشر؛ او بشارت منجی را با خود آورده بود. او آمده بود تا بشارت دهد غلبه زودهنگام روشنایی بر تاریکی را. میلاد مسیح(ع) میلادی بسیار مبارک و میمون است؛ زیرا میلاد این بشارت است. میلاد او هنگامه‌ای است که بشر اطمینان کرد؛ بالاخره زمان غالب بودن تاریکی بر روشنی به پایان رسید. این است همان اصلی‌ترین خصلت و خصیصه آخر‌الزمان. آخرالزمان زمانه تحقق غلبه نور بر ظلمت نیست؛ بلکه ظهور منجی است که زمانه تحقق این‌ وعده است. اما آخرالزمان موقع و زمانه جوانه زدن امید قطعی به پیروزی نور بر ظلمت در دل بشر است. از این رو است که مسیحیت اساسا دیانتی اخرزمانی است؛ دیانتی است مبتنی بر امید به تحقق غلبه نور بر ظلمت در آینده. یلدا در سنت میترایی معنایی دارد و در تقریر مسیحیت خاصی که در امتزاج با میتراییسم ظاهر شد؛ معنایی دیگر. «یلدا» واژه‌ای سریانی است از مصدر «ی‌ل‌د» که مترادف ماده «و‌ل‌د» به معنی «میلاد» است؛ مراد سنت سریانی از یلدا همان سالروز (یا بهتر بگوییم سال‌شبِ) میلاد مسیح است(J. Payne Smith, A Compendious Syriac Dictionary, p 192). این مطلب در تقریر الهیاتی و تاریخی مسیحیت آشوریِ ایران همچنان زنده است. یلدا همان شبی است که پس از آن دیگر شاهد غلبه تاریکی بر روشنایی نیستیم و پس از آن ذره ذره روزها بلندتر از شب می‌شوند. یعنی شبی که امید قطعی می‌رود به پیروزی روشنایی بر تاریکی در پسِ آن. بزرگداشت یلدا، بزرگداشت این امید قطعی است که در دل‌های مردمان آخرالزمان جوانه می‌زند. سلام و صلوات خدا بر حضرت عیسی روح‌الله(ع) و هزار سلام و صلوات خدا بر مضمون بشارات مسیح؛ حضرت محمد مصطفی(ص) و بر حضرت موعود(عج) که تحقق همه بشارات است. یلدا مبارک است؛ چون نمود و نماد آن وعده قطعی و بزرگداشت آن امید قطعی است. پس یلدا مبارک! @konashmirrokni
هدایت شده از ماهنامۀ سوره
زیارت کرمان.pdf
390.6K
💠 «زیارتگاه کرمان؛ تکه‌ای از جغرافیای مقدس مقاومت» 🔹 شرح سفری به کرمان در ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی ✍️ حمیدرضا میررکنی بنادکی منتشرشده در پیش‌شمارۀ دوم ماهنامۀ سوره؛ بهمن 1401 🆔 @Sourehmagazine