eitaa logo
کنشگران
236 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
506 فایل
@Mojtabatabesh1371 جهت انتقاد ، پیشنهاد و ارتباط بیشتر در خدمتم
مشاهده در ایتا
دانلود
تاملی بر دو واژه «» و «» واژگان بر خلاف تلقی عوامانه ای که از آن وجود دارد و یک امر اعتباری به معنای بی اثر معنا می شود، اتفاقاً امری حقیقی است و تاثیرات شگرفی دارد. ملاصدرا بر این باور بود که کلمات و واژگان مجموعه‌ای از نشانه‌های معنوی و رمزهای الهی هستند که باید به دقت مورد استفاده قرار گیرند. در فلسفه غرب نیز این اهمیت بس دقیق تر مورد توجه قرار گرفته است. ویلارد واِن اورمن کویین فیلسوف تحلیلی می گوید: «هیچ چیز به اندازه ساختار جمله‌ها و واژگان نمی‌تواند بر جهان‌بینی ما تأثیر بگذارد» کویین معتقد بود که ساختار زبانی نقش تعیین‌کننده‌ای در تشکیل دیدگاه‌های فلسفی افراد دارد. نوع بهره برداری ما از واژگان، در حقیقت جهان بینی ما را شکل می دهد و به تعبیر ویتگنشتاین «حدود جهان من محدود به حدود زبان من است و مرزهای زبان من، مرزهای جهان من را نشان می‌دهد.» از این رو توجه به معنای دو واژه «انقلابی» و «مردم» در ده روز گذشته بیان گر این است که ما نیازمند یک بازسازی الهیاتی و جهان بینی در خودمان هستیم. بگذارید با پرسشی شروع کنم: ▫️به راستی وقتی ما واژه «مردم» را استفاده می کنیم چه تصوری از آن داریم؟ کدام مردم اند که اندیشه ها و آراء آنها حجیت دارد و نظر آنها محترم است؟ آن ۶۰ درصدی که رای نداده اند یا ۴۰ درصدی که رای داده اند؟ در بین این ۴۰ درصد آن نزدیک به پنجاه درصدی که به جلیلی و قالیباف رای داده اند و یا آن نزدیک به پنجاه درصدی که به پزشکیان و پورمحمدی رای داده اند؟ به راستی ما در کنشگری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی خود، مخاطب خودمان را کدام لایه از فضای اجتماعی می دانیم و نسخه ما برای دیگری چیست؟ ▫️نمایندگان جریان انقلابی در ریاست جمهوری آقایان و و و بودند. حال پرسش این است که نقطه مقابل آنها یعنی و نماینده چه می شوند؟ نماینده جریان غیرانقلابی یا ضد انقلابی؟ این برچسب زنی در فضای اجتماعی چه تاثیری دارد؟ تاثیر آن این است که وقتی ۶۰ درصد مردم رای نمی دهند و از ۴۰ درصد باقی مانده نیمی از آنها به جریانات غیرانقلابی رای می دهند پس مشروعیت ما چگونه قابل صورت بندی است؟ 🔻مساله و چالش اصلی ما در دو گانه «خودی و غیرخودی» است و ما دچار بحران «مرزبندی» هستیم. همان چالشی که در قالب "ما و دیگری" در اندیشه شریعتی مطرح گردیده بود. شریعتی معتقد است که با فراتر رفتن از مرزهای "ما" و "دیگری" و شناخت متقابل، امکان ایجاد گفت‌وگو و تعامل مثبت میان آنها وجود دارد. به اعتقاد او، این گفت‌وگو و تعامل می‌تواند به شکل‌گیری یک هویت مشترک و فراگیر منجر شود. مساله امروز ما این است که خط قرمز تبیین کننده غیریت، روز به روز در حال تنگ شدن است و سرمایه های اندیشه ای و واژگانی ما دائما در حال مصرف شدن برای امور روزمره است. جامعه ما به مثابه طفلی گریزپاست که سرمایه های یک عمر پدر خود را بدون توجه مصرف می کند و نگاهی به آینده و سیر دشوار بازگشت آنها ندارد. بدیهی است که تمایزات در نظامات اجتماعی و سیاسی امری لابد است، تمایزات در بدنه مردم وتمایزات در کنشگران سیاسی. اما این تمایزات از کجا مرز هویتی پیدا می کند و غیریت ها را شامل می شود؟ از کجا این امکان برای ما وجود دارد که این تمایزات را در شیپور واژگانی خود به صورت تمایز هویتی فریاد بزنیم؟ 🆔 @m_rahmani_g