پیرهن آبی پوشیده بود با کت وشلوار کاربنی. عطر لِجِندش قبل از اینکه خودش برسه پیچید تو مشام بشری....
حس عجیبی داشت. زمزمه کرد: نیازی نبود انقدر به خودت برسی امیر... با سادهترین لباسا هم به دل من امیری.... امیرِ دلم! امیر زندگیم....
دسته گل رزهای آبی رو جلوش گرفت.
- قابلتو نداره
- لطف کردین. خیلی قشنگه
- گفتم که قابلتو نداره فینگیلی...
بشری سرخ شد. داغ شده بود از خجالت.
- چته تو. سرتو بیار بالا آرتروز میگیری. هیشکی نیست اینجا...
http://eitaa.com/joinchat/1661206541C0e4b8095c6
چه رمانتیک هستن این دو تا💋💋
پر از هیجان🔥
#براساسواقعیت
نخوانی از کفت رفته 😉😉
پیرهن آبی پوشیده بود با کت وشلوار کاربنی. عطر لِجِندش قبل از اینکه خودش برسه پیچید تو مشامش....
حس عجیبی داشت. زمزمه کرد: نیازی نبود انقدر به خودت برسی امیر... با سادهترین لباسا هم به دل من امیری.... امیرِ دلم! امیر زندگیم....
دسته گل رز آبی و سفید رو جلوش گرفت.
- قابلتو نداره
- لطف کردین. خیلی قشنگه
- گفتم که قابلتو نداره فینگیلی...
سرخ شد. داغ شده بود از خجالت.
- چته تو. سرتو بیار بالا آرتروز میگیری. هیشکی نیست اینجا...
http://eitaa.com/joinchat/1661206541C0e4b8095c6
چه رمانتیک هستن این دو تا💋💋
پر از هیجان🔥
#براساسواقعیت
نخوانی از کفت رفته 😉😉
پیرهن آبی پوشیده بود با کت وشلوار کاربنی. عطر لِجِندش قبل از اینکه خودش برسه پیچید تو مشامش....
حس عجیبی داشت. زمزمه کرد: نیازی نبود انقدر به خودت برسی امیر... با سادهترین لباسا هم به دل من امیری.... امیرِ دلم! امیر زندگیم....
دسته گل رز آبی و سفید رو جلوش گرفت.
- قابلتو نداره
- لطف کردین. خیلی قشنگه
- گفتم که قابلتو نداره فینگیلی...
سرخ شد. داغ شده بود از خجالت.
- چته تو. سرتو بیار بالا آرتروز میگیری. هیشکی نیست اینجا...
http://eitaa.com/joinchat/1661206541C0e4b8095c6
چه رمانتیک هستن این دو تا💋💋
پر از هیجان🔥
#براساسواقعیت
نخوانی از کفت رفته 😉😉
ڪوچہ احساس
رمان زیبای خوشه ماه😍 🌛🌜🌛🌜🌛🌜 ۲۰۰ پارت اول پی دی اف ۲۰۰ پارت اخر اینجا👇👇👇 https://eitaa.com/joinch
۲۰۰قسمت اول رمان دلبراانه خوشه ماه🌙
#رمان_آنلاین
#براساسواقعیت
هیوا دختری که بخاطر فقر و مشکلات مالی به هر دری میزنه تا پول عمل پدرش رو فراهم کنه😔 دست سرنوشت اونو وارد عمارت حسام الدین پسر کارخونه دار بزرگ و ثروتمندی میکنه که تازه از فرنگ برگشته .
هیوا مجبوره زیر دست حسام الدین کار کنه و کم کم علاقه ای بینشون به وجود می آید ولی ......
#رمان_عاشقانہ_مذهبے 😍
و فوق العاده #اخلاقی😇
با قلم اخلاقی بانو زهرا صادقی (هیام)
ڪوچہ احساس
از زیر زمین عمارت صدای سه تاری بلند شده بود. نزدیک رفتم و گوش ایستادم.از لای در نگاه کردم .حسام بود
#رمان_آنلاین
#براساسواقعیت
هیوا دختر یه خونواده ی فقیره که به هر دری میزنه تا پول عمل پدرش رو فراهم کنه😔
مجبوری میره تو یه خونه کارمیکنه
صاحب اون خونه حسام هست پسر یه کارخونه دار بزرگ و ثروتمند که تازه هم از خارج برگشته .
هیوا مجبوره زیر دست حسام کار کنه .حسام عاشقش میشه و....
https://eitaa.com/joinchat/1843265684C8672323f1c
#رمان_عاشقانہ_مذهبے 😍
پارتهای داغ آنلاین 🔥❤️