فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حق و باطل به هم فراز شده
پای صهیون به خیمه باز شده ...
"خون مظلوم تو را می خواند"
▪︎اللهم عجل لولیک الفرج▪︎
کوچه شهید
🔘 #خبر | شهید حبیبالله جوانمردی، شهید ۱۶ سالهی انقلاب اسلامی و اولین شهید شهرستان بهبهان، به عنوان
...............................................
🔰 آشنایی با
شهید شاخص سال ۱۴۰۳
استان خوزستان
.....................................
🔸دانشآموز شهید حبیبالله جوانمردی، شهیدِ شانزده سالهی انقلاب اسلامی است. او اوّلین شهید بهبهان است!
🔹شهید جوانمردی در فعالیت علیه رژیم بسیار فعال بود و حضور پُررنگی در تظاهرات علیه رژیم داشت. موقع برپایی تظاهرات افراد زیادی را در کوچه و محل جمع میکرد و با خود به تظاهرات میبرد؛ عدهای از این افراد، سالها بزرگتر از او بودند!
🔸وقتی مادر شهید باردار بوده، مرد سیّدی را در کوچه میبیند که به او میگوید: شما یک پسر در شکم داری. نامش را حبیبالله بگذار. او زیاد در دنیا زندگی نمیکند ولی در همین مدت کم، فرد بزرگ و والامقامی میشود! همه این اتفاقات بعداً رخ میدهد!
🔹شهید جوانمردی با شهید حجتالاسلام عبدالکریم بخردیان ارتباط داشت؛ بسیاری از انقلابیهای بهبهان زیر نظر شهید بخردیان بودند و از او خط میگرفتند. شهید جوانمردی هم اینطور بود.
🔸او در تکثیر و پخش اعلامیهها بسیار فعال بود و شبها مخفیانه اعلامیههای حضرت امام را در شهر پخش میکرد.
🔹شهید فردی بسیار متعبد و متّقی بوده و روی مسائل شرعی به صورت بسیار عجیبی حساس بوده است.
🔸در مدرسه فعالیتهای انقلابی میکرده و بعضی مواقع به این خاطر تنبیه شده. وقتی افراد حزب رستاخیز به مدرسه میآیند تا به زور نام دانشآموزان را در حزب بنویسند، او از مدرسه فرار میکند!
🔹در تظاهرات، صرفاً شعاردهنده نبوده؛ بلکه با وجود سنّ کمش، جمعیت هم سن و سال خود را رهبری میکرده.
🔸او همیشه ریشش را بلند نگه میداشت و میگفت من روزی محاسنم را به خونم رنگین میکنم!
🔹قاتل شهید، یک نظامی بود که همسایهشان بوده! این فرد قاتل، دختر کوچکی داشته که حبیبالله همیشه او را توی بغلش میگرفته و در کوچه میچرخانیده. ولی این نظامی حاضر میشود چنین فردی را به شهادت برساند.
🔸سه روز قبل از شهادت، شهید به دوستانش میگوید من سه روز دیگر شهید میشوم و این اتّفاق میافتد!
🔹روز شهادت، او ابتدا به تظاهرات میرود و پس از تعقیب و گریز به خانه میآید. بعد از ظهر میشنود که مأموران رژیم به مسجد امام جعفر صادق حمله کردهاند. او غیرتمندانه به خیابان میرود و دوباره تظاهرات شروع میشود.
🔸مأموران، به مسجد حمله میکنند و یکی از آنها قرآن را به خیابان میآورد و جلوی همه آتش میزند! شهید خونش به جوش میآید و جلو میرود و فریاد میکشد: شما چه کار به قرآن دارید؟ به ما بزنید. سینه ما آمادهی گلولههای شماست. چه کار با کتاب خدا دارید؟
🔹مأموران به او میگویند برگرد امّا شهید همچنان اعتراض میکند و سپس همان نظامی که همسایهشان است او را هدف قرار میدهد و به شهادت میرساند.
🔸وقتی شهید به شهادت میرسد، ساواک او را به طور مخفیانه دفن میکند. بعداً فرد غسّال مکان دفن شهید را میگوید و خانواده شهید، قبر او را نبش میکنند و در محل فعلی دفن میکنند.
🔹کرامات متعددی از این شهید عزیز پس از شهادتش دیده شده که در کتاب «حبیب خدا» ثبت است.
🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
شماره حساب دفتر رهبر معظم انقلاب برای کمک مالی به #غزه
🔹 یکی از بهترین راههای همراهی همینه!
۱- وارد لینک زیر شوید
2- گزینه وجوهات
3- گزینه بابت
4- گزینه «کمکها»
و سپس
✅ گزینه «کمک به مردم مظلوم غزه»
را انتخاب کنید
انشاءالله اسم هممون رو به عنوان جزئی از این تلاش جهانی ثبت کنند
https://www.leader.ir/fa/monies
✅ به همه ارسال کنید
✅ به همین سادگی در مبارزه با اسرائیل شرکت کنید
اللهم عجل لولیک الفرج 😭🌷🏴
📚 #معرفی_کتاب | کتاب «حبیب خدا» خاطرات شهید شاخص استان خوزستان در سال ۱۴۰۳
🔸#کتاب_حبیب_خدا خاطرات شهید حبیبالله جوانمردی، شهید شانزده سالهی انقلاب اسلامی و اولین شهید شهرستان بهبهان است که توسط گروه فرهنگی شهید بقایی در ۱۷۶ صفحه تألیف شده و به همکاری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی به چاپ رسیده است.
🔹برای خرید کتاب با شماره ۰۹۱۶۶۷۳۲۲۱۵ تماس بگیرید یا در پیامرسان ایتا به آیدی زیر پیام بدهید:
@majidbaghai
🌷اینجا کوچه شهید است👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
دوستان و همراهان گرامی سلام:
به بهانه انتخاب شهید حبیبالله جوانمردی به عنوان «شهید شاخص استان خوزستان در سال ۱۴۰۳»، به امید خدا از امشب #کتاب_حبیب_خدا را با هم مطالعه میکنیم.
🔻با ما همراه باشید:
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
کوچه شهید
📚 #معرفی_کتاب | کتاب «حبیب خدا» خاطرات شهید شاخص استان خوزستان در سال ۱۴۰۳ 🔸#کتاب_حبیب_خدا خاطرات ش
📚 #کتاب_حبیب_خدا
خاطـرات شهیـد حبیبالله جوانمـردی
{{شهید ۱۶ سالهی انقلاب اسلامی}}
شهیـــد شـاخـص استــان خـوزستـــان
🔰 مقدمه
📖 صفحه 7 و 8
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
▪️میخواهم به جای مقدّمه، کمی از خودم و شما انتقاد کنم. چرا؟ به خاطر تبعیضهایی که بعضی وقتها میگذاریم. بین کیها؟ بین کسانی که برترین افرادِ امّتِ رسولالله(صلیالله علیه وآله) بودهاند. شهدا را میگویم. هر گاه پیش من و شما نامی از شهید و شهادت برده میشود ناخودآگاه یاد شهدای دفاع مقدّس میافتیم و از دیگر شهدا غافل میمانیم. گویی اینکه یادمان میرود شهدایی هم بودند که در دوران خفقان و حاکمیت فرعونوارِ پهلوی به شهادت رسیدند و در حقیقت آنها بودند که راه و رسم مبارزه و شهادتطلبی را به شهدای دفاع مقدّس آموختند.
▫️حبیباللهِ قصّهیِ ما، زمانی که خیلیها نمیدانستند شهادت چیست و شهید کیست، آرزوی شهادت میکرد و بارها میگفت من محاسنم را بزرگ نگه میدارم تا روزی آن را به خونم رنگین کنم! آن روزها شاید خیلیها حرف حبیبالله را جدّی نمیگرفتند و نمیدانستند چه میگوید. حق هم داشتند البته. نوجوانی در جامعهای پر از فساد و گناه زندگی کند و آنگاه آرزوی شهادت داشته باشد! اما او خود به زیبایی برات شهادتش را از سالار شهیدان گرفته بود.
▪️بهبهانِ ما هزار و اندی شهید به اسلام تقدیم نموده؛ شهدایی کمنظیر و سردارانی بزرگ چون شهید بقایی، دقایقی، فنی، پیشبهار، صفریزاده، شمایلی، بهروزی و... و در این بین اولین شهید، حبیبالله است! نوجوانی شانزده ساله که الگویی شد برای نوجوانان و جوانان و بزرگسالان و پیران. او جا پای قاسم ابن الحسن(علیهالسلام) گذاشت و چه زیبا مرگ را در قالب احلی من العسل معنا کرد.
▫️کسانی که حبیبالله را میشناختند، میدانستند روزهای آخر عمرِ او با روزهای پیشینش بسیار فرق کرده بود. حبیبالله آشکارا سبک شده بود و آمادهیِ پرواز شده بود. ندایی الهی او را به شهادت و بهشت بشارت میداد و او خود چند روز پیش از ملکوتی شدنش، خبر از این واقعه می داد! به راستی او اگر آسمانی نبود چگونه میتوانست خبر از آسمانی شدن خود بدهد؟
▪️حبیباللهِ قصّهیِ ما رسیدن به مراحل عبودیّت را قدم به قدم طی کرد. او آسمانی به دنیا نیامده بود. زمینی بود. از جنس خودمان. تنها تفاوتش ناآرامیاش در رساندن پیام حق به دیگران بود و سپردنِ دل و جانش به معبود و معاملهای که با او کرده بود...
▫️کتاب حبیب خدا، سرگذشت حبیباللّهی است که سالها دوید و کوشید و رنج برد و در راه حق سختی کشید تا سرانجام نامش، هویّتش شد.
▪️ابتدا ما میخواستیم برای تهیهی نشریهای کوچک، چند خاطره از این شهید جمعآوری کنیم اما جذبهیِ خاطرات حبیبالله، پایِ ما را به وادیِ این کتاب کشاند. این کتاب حاصل حدود هفتاد ساعت مصاحبه است که البته به دلیل حجیم شدن، مجبور به حذف تعداد زیادی از خاطرات شدیم. اما همین اندازه هم شاید بتواند شمّهای از گوهرِ وجود حبیبالله را بشناساند. انشاءالله.
▫️در پایان از خانوادهیِ محترم شهید و راویانی که قبول زحمت کردند و یار و یاورمان شدند تشکر و قدردانی میکنیم. همچنین از خواهران محترمی که با تلاش صادقانه، زحمت تبدیل فایلهای صوتی به نوشتار را کشیدند و نیز سایر عزیزانی که ما را در چاپ این اثر یاری دادند سپاسگزاریم.
▪️امیدواریم که این شهید عزیز و سایر شهدای بزرگ، شفیع ما در روز قیامت باشند. انشاءالله.
▫️گروه فرهنگی
سردار شهید دکتر مجید بقایی
شهرستان بهبهان
#ادامه_دارد
🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
کوچه شهید
📚 #کتاب_حبیب_خدا خاطـرات شهیـد حبیبالله جوانمـردی {{شهید ۱۶ سالهی انقلاب اسلامی}} شهیـــد شـاخـص
📚 #کتاب_حبیب_خدا
خاطـرات شهیـد حبیبالله جوانمـردی
{{شهید ۱۶ سالهی انقلاب اسلامی}}
شهیـــد شـاخـص استــان خـوزستـــان
📖 صفحه 9 و 10
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🔸سه چهار ماهی مانده بود که حبیبالله به دنیا بیاید. سرش باردار بودم. تو همان ایام یک روز سیدِ با وجاهتی گذرش افتاد به کوچهیِ ما و از آنجا عبور کرد. آن موقع من جوان بودم و هنوز سن و سال زیادی نداشتم.
🔸سید آمد و آمد و از کنار من رد شد. غریبه بود. نمیشناختمش. اما بهش میآمد آدم با سواد و ملّایی باشد. در حالی که داشت میرفت، یک لحظه متوجه من شد. ایستاد. سرش را برگرداند طرفم. نگاهی به من کرد و آرام آرام آمد سمتم. رو کرد بهم و گفت: خانم. شما یک بچه در راه داری. پسر است. اسمش را حبیبالله بگذار! جا خوردم. تعجب سرا پای وجودم را فراگرفت. سید در حالی که سرش را پایین انداخته بود، تأملی کرد و دوباره گفت: خانم. قدر این پسر را بدان. او در این جهان زیاد نمیماند و زود از دنیا می رود. اما در همین عمر کوتاه، انسان بزرگ و والامقامی میشود!
🔸سید این را به من گفت و رفت. من هاج و واج خیره شده بودم به آن سید و همینطور داشتم بهش نگاه میکردم. از تعجب زبانم بند آمده بود. دلم لرزید. نگاهی به آسمان کردم و توی دلم گفتم: خدایا. بچهام را به دست تو میسپارم. هر چه تو بخواهی.
🔸از ۱۵ شهریور ۱۳۴۱ که حبیباللهِ من به دنیا آمد، مدام حرفهای آن سید جلوی نظرم میآمد و قلبم را میلرزاند. همیشه میترسیدم. مدام در هول و ولایِ این بودم که مبادا برای حبیبالله اتفاقی بیفتد یا حادثهای برایش رخ بدهد. دلم مثل سیر و سرکه میجوشید.
🔸حبیبالله که کمی بزرگ شد، دو سه بار حوادثی برایش اتفاق افتاد که نزدیک بود تلف شود. اما درست همان موقع انگار دستی از غیب میآمد و او را از آن نوع مرگ نجات میداد.
🔸یک بار رفته بود پشت بامِ خانه. همهی ما پایین توی حیاط بودیم. یکدفعه نمیدانم چه شد که تعادلش را از دست داد و از آن بالا سقوط کرد پایین. آن هم از ناحیه ی سر! خُب، معلوم است دیگر انسان چه بلایی سرش میآید! اما دست تقدیر و لطف خدا را ببین. درحالیکه حبیبالله داشت از آن بالا به پایین میافتاد، یکباره برخورد کرد به طنابی که برای خشک شدن لباسها از این سر تا آن سرِ حیاط گیر کرده بودیم. این طناب چنان سرعتِ حبیبالله را گرفت که با ضربت خیلی کمی به زمین افتاد و فقط مقداری سرش زخمی شد. انگار که این طناب مأمور نجات جان او بود. و خلاصه از این قِسم جریانها که چندین بار در کودکی و نوجوانی برایش پیش آمده بود و هر بار دست تقدیر، او را از آن حوادث نجات میداد.
🔸حبیبالله که بزرگ و بزرگتر می شد، حرفهای آن سید هم عینهو زنگی مدام توی گوشهایم میپیچید و هر کلمهاش انگار هزار سؤال در ذهنم ایجاد میکرد. عمر کوتاه حبیبالله!... بزرگ و والامقام شدنش!...
🔸تا آن موقع هیچ چیزی از حرفهای آن سید دستگیرم نشده بود. ۲۳ مرداد ۱۳۵۷ که حبیبالله به شهادت رسید، تازه متوجه تعبیر حرفهای آن روزِ آن سید شدم.
🔸تعبیری که شاید هیچ وقت نمیتوانستم حدس بزنم. حبيباللهِ من در نوجوانی لباس زیبای شهادت را پوشید؛ در این دنیا والامقام شد و در آن دنیا هم برای همیشه سر سفرهيِ روزيِ پروردگارش نشست.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#ادامه_دارد
🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ببخش...
التماس دعا
گرامی باد یاد و خاطره امام و شهدا
🌷اینجا کوچه شهید است👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌷 #شهید_شناسی (17)
🔺محمدرضا آرینپوردهدشت دوم مرداد 1344، در شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش اللهداد کارگر بود و مادرش اشرفی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. او نیز کارگر بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم مرداد 1362، در پاسگاه زید بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
📿 شادی روح شهدا صلوات
🌷اینجا کوچه شهید است👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
💠 #این_وصیت_نامه_ها (12)
📝 وصیتنامه کامل
بسیجی شهید محمدرضا آرینپوردهدشت
🔻برای دانلود و مطالعه وصیتنامه شهید، روی لینک زیر کلیک کنید.
https://bayanbox.ir/view/6409119484949414703/%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D9%87%D8%AF%D8%B4%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7.pdf
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🔸 ... این وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند، مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. "امام خمینی"
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🔺نشر دهید و با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🔸روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیهای از شهادت سرداران محمدرضا زاهدی و محمدهادی حاجرحیمی و پنج تن از همراهان در جنایت تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله موشکی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق خبر داد
متن این بیانیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ (آل عمران ۱۶۹)
🔹 با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و تسلیت سالروز شهادت مولیالموحدین امام علی علیهالسلام به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران میرساند :
🔹در پی شکستهای ترمیمناپذیر رژیم گرگصفت صهیونیستی برابر مقاومت فلسطین و ایستادگی مردم غزه و سرشکستگی مقابل اراده پولادین رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی منطقه، ساعاتی قبل (عصر روز جمعه ۱۳ فروردین ماه ۱۴۰۳) هواپیماهای این رژیم جعلی در جنایتی جدید ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق را مورد هدف حمله موشکی قرار داد که بر اثر این جنایت سرداران رشید مدافع حرم " سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی" و "سرتیپ پاسدار محمدهادی حاجیرحیمی" از فرماندهان، پیشکسوتان و جانبازان سرافراز دفاع مقدس و مستشاران نظامی ارشد ایران در سوریه و ۵ تن از افسران همراه آنان به شرح زیر به فیض شهادت نائل آمدند:
۱. شهید حسین اماناللهی
۲. شهید سیدمهدی جلالتی
۳. شهید محسن صداقت
۴. شهید علی آقابابایی
۵. شهید سیدعلی صالحیروزبهانی
🔹با محکومیت شدید این جنایت و تبریک و تسلیت شهادت شهدای گرانقدر به محضر مقام معظم رهبری و فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی)، خانوادههای معظم و همرزمان آنان و آحاد ملت شریف و قدرشناس ایران اسلامی؛ برنامههای انتقال، تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر شهدا متعاقباً اطلاع رسانی خواهد شد.
🌹اینجا کوچه شهید است 👇
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
☑️ «فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» / سوره آل عمران - آیه ۱۷۰
▪️«آنها [شهدا] به رحمتی که خدا نصیبشان گردانیده شادند و برای آنانی [مؤمنانی] که هنوز به آنها نپیوسته و بعداً در پی آنها به سرای آخرت خواهند شتافت [به شهادت خواهند رسید] شادی میکنند؛ که بیمی بر آنان نیست و غمی نخواهند داشت.»
↶ 【نشر دهید و به ما بپیوندید】 ↷
https://eitaa.com/joinchat/3973775925Cfad60e0d49
🔹️حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی و جمعی از همرزمان وی بدست رژیم غاصب و منفور صهیونیست، تاکید کردند:
آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد، به حول و قوهی الهی.
✍ متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
✏️ بسم الله الرحمن الرحیم
سردار رشید و فداکار اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی، در کنار همرزم بزرگوارش سردار محمدهادی حاجرحیمی، با جنایت رژیم غاصب و منفور صهیونیست به شهادت رسیدند. سلام و رحمت خدا و اولیائش بر آنان و دیگر شهیدان این حادثه، و لعنت و نفرین بر سردمداران رژیم ظالم و متجاوز.
✏️ شهیدان ما از خداوند مهربان خود، نشان قبول مجاهدتِ درازمدت خود را دریافت کردند و هماکنون در جمع اولیاء و صلحاء، متنعم به نِعَم الهیاند.
✏️ سردار زاهدی از دهه شصت در میدانهای خطر و مجاهدت، چشم انتظار شهادت بود. آنها چیزی را از دست نداده و پاداش خود را دریافت کردهاند، ولی غم فقدان آنان برای ملت ایران بهویژه هرکه آنان را میشناخت سنگین است.
رژیم خبیث به دست دلاورمردان ما مجازات خواهد شد. آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد به حول و قوهی الهی.
والسلام علی عبادالله الصالحین
سیّدعلی خامنهای
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
با ما همراه باشید
https://eitaa.com/koocheyeshahid
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #فیلم | گفتگوی پخش نشده از سردار شهید زاهدی
«خدا رو شکر میکنیم از وقتی دست چپ و راستمون رو فهمیدیم، خدا لطف کرد سرباز امام خمینی بودیم و هستیم و آخر هم ان شاءالله سرباز حضرت آقا هستیم.»
🌹اینجا کوچه شهید است 👇
https://eitaa.com/koocheyeshahid
برای
بهترین
دوستان خود
آرزوی شهادت کنید
شهید سردار زاهدی
در کنار پیکر شهید سیدرضی
پیش از اقامه نماز امام خامنهای
در محوطه بیت رهبری
#story
@koocheyeshahid
🔺حاج نجف جوانمردی، پدر اولین شهید شهرستان بهبهان؛ حبیبالله جوانمردی.
@koocheyeshahid
کوچه شهید
📚 #کتاب_حبیب_خدا خاطـرات شهیـد حبیبالله جوانمـردی {{شهید ۱۶ سالهی انقلاب اسلامی}} شهیـــد شـاخـص
📚 #کتاب_حبیب_خدا
خاطـرات شهیـد حبیبالله جوانمـردی
{{شهید ۱۶ سالهی انقلاب اسلامی}}
شهیـــد شـاخـص استــان خـوزستـــان
🔰 پدر معنوی
(شمسالله جوانمردی، برادر شهید)
📖 صفحه 11 و 12
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🔹پدر ما از زمانی که کودک بود و هنوز سن و سالی نداشت، سختیها و زجرهای زیادی را دید و با آنها دست و پنجه نرم کرد. مادر بزرگم، او و عمویم را با مشقّت و خونِ دل بزرگ کرد. بعضی وقتها که خودم و حبیبالله و سایر اعضای خانواده دور پدرم جمع میشدیم و صحبت میرفت روی زمانهای قدیم، آقا جانم کمی از سختیهای دوران بچگی و نوجوانیاش برایمان میگفت که با شنیدنش دلمان خیلی برایش میسوخت.
🔹پدرم هشت سال بیشتر نداشته که آقا جانش مریضی سختی میگیرد و از دنیا میرود. هنوز بچه بوده که گرد و غبار یتیمی بر سرش مینشیند و طعم تلخ بیکسی و بیپناهی را حس میکند. هیچ کسی هم آن روزها نبوده که سرپرستشان شود و آنها را زیر پر و بال خودش بگیرد.
🔹برای همین، فقر و نداری با همهیِ وجود پا توی زندگیشان میگذارد و آنها را تا لبهیِ پرتگاه میکشاند. تنها راه چارهشان این بود که پدرم برود کار کند و جان بکَند و ذرهای پول در بیاورد تا خانوادهاش، دستشان پیش این و آن دراز نباشد.
🔹پدرم خودش میگفت: هشت سالم بود که کلّهیِ صبح مادرم مرا از خواب بیدار میکرد و من با سختی و بیحالی از خانه خارج میشدم و میرفتم دنبال کارگری و عملگی!
🔹همهیِ هم سن و سالهایم توی کوچه و محل داشتند بازی میکردند و میخندیدند و دوران بچگیشان را میگذراندند و من در حالیکه دوست داشتم یک ثانیه به جای آنها باشم، باید میرفتم و عرق میریختم تا خرج خودم و مادرم و برادر کوچکم که فقط سه ماهش بود را در بیاورم!
🔹آن بنّایی که پیشش کار میکردم و آن کارگرهایی که شاگردش بودند، همهشان با تعجب و چشمهای گردشده نگاهم میکردند که این پسر بچه اینجا چه میکند! چرا آمده کارگری! چرا دنبال بازیاش نمیرود!
🔹اما پدرم مجبور بود این داروی تلخ را بخورد و خودش را از کودکی در گردباد سختی بیندازد. پدرم به همین صورت شد مرد خانهیِ مادرش و پدری برای برادر کوچکش.
🔹هر خرجی که داشتند به عهدهی او بود و هر کاری هم که در نظر داشتند او باید برایشان انجام میداد. پدرم همینطور این زندگی را با سختی و خونِ دل چرخاند و چرخاند تا توانست گلیمشان را از آب بکشد بیرون. خاطراتی که آقا جانم از سختیها و مشقّات دوران کودکیاش برایمان میگفت خیلی ما را متأثر میکرد و دلمان را میسوزاند؛ مخصوصاً حبیبالله.
🔹به دلیل اینکه او برادرِ بزرگ خانه بود و ارتباطش با پدرم بیشتر از همهیِ ما بود. یک جورهایی انگار مَحرم اسرار هم بودند و رفیق یکدیگر. برای همین حبیبالله خیلی از پدرم الگو میگرفت و احساس میکرد باید همانند پدرم که بالای سر خانوادهاش بود، او هم بالای سرِ ماها باشد؛ چون پدرم خارج از بهبهان کار و بنّایی میکرد و گاهگاهی به شهر میآمد و برای همین نمیتوانست خیلی روی تربیت و معنویت ما وقت بگذارد.
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#ادامه_دارد
↶【 به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/koocheyeshahid