🧔🏻‍♂در روزگاران گذشته آسیابانی زندگی می‌‌کرد که یه دختر داشت. 🧕🏻آسیابان می‌‌‌گفت: «دخترم رو ببینین، اون خیلی خوب می‌‌تونه نخ‌ریسی کنه. تماشا کنین.» 🔎موضوعات قصه #آدم_کوچولو #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

👞اون پیرمردی کفاشه و اون مغازه قدیمی کفاشی اونه. 😔 مغازه اش زیاد خوب نیست و درآمد زیادی نداره. 👟کفاش پیر گفت: «این آخرین جفت کفشه و این تنها چیزی که می تونم بدوزم.» 🔎موضوعات قصه #کفاش #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

😍یکی بود، یکی نبود. روز قشنگی بود. 🥛زن کشاورز نگاهی به سطلش انداخت و گفت: «چه شیر خوب و تازه‌‌ای! گاو خوبم، از تو ممنونم! حالا می‌‌خوام کمی پنیر درست کنم، ولی اوّل باید آتیش روشن کنم.» 🔎موضوعات قصه #کلاغ #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🌲 درخت کوچولو خیلی دلش می خواست زودتر بزرگ شه و بفهمه چه درختیه ... 🐰خرگوش مهربون هم به درخت قول داد تا ازش مراقبت کنه و بهش کمک کنه تا زودتر بزرگ و بزرگ تر شه و بفهمه چه درختیه و چه میوه ای داره ؟ ... 🔎موضوعات قصه #درخت #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🏙️هاملین شهر کوچیکی در کشور آلمان بود. 👱🏻‍♀ملکه هاملین زن خسیس و بدجنسی بود. 🐭 یه روز تعداد زیادی از موش ها به شهر حمله کردن. 🔎موضوعات قصه #ملکه #موش #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🚶‍♂«علاءالدین» پسر جوونی بود که با مادرش زندگی می کرد. 🏞 یه روز وقتی توی جنگل قدم می زد، مردی رو دید که جلوی یه غار نشسته بود. 🔎موضوعات قصه #علاءالدین #چراغ_جادو #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda