🧔🏻‍♂تنبل احمد مرد خیلی تنبلی بود. آنقدر بیرون نرفته بود که همه فکرمی کردند که او از آفتاب می ترسد. 👩🏻روزی از روزها همسر تنبل احمد که از دست شوهرش خسته شده بود فکری به سرش زد. 🥧او به بازار رفت و تعداد زیادی کلوچه خرید و کلوچه ها را توی حیات پخش کرد. 🔎موضوعات قصه #تنبلی #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🧑🏻‍🦱تاجری مشهور پسری بی خیال و تن پرور داشت. پسر فقط به فکر خوشگذرانی بود. 👳🏻‍♂تاجر هر چه به پسر سفارش می کرد که دست از خوشگذرانی بکشد و به فکر فردایش باشد فایده ای نداشت. 🎂پسر هر روز دوستانش را دور هم جمع می کرد خوراکی های مختلف تهیه می کردند و می خوردند و لذت می بردند. 🔎موضوعات قصه #تاجر #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

حکایت اول 🤴🏻ماجرای دیوانه ای است که به دربار پادشاهی تنبل و خواب آلود وارد می شود. دیوانه درسی بزرگ به پادشاه به ظاهر عاقل می دهد حکایت دوم 🐕گفته اند در شبی که ماه می تابید سگی در راهی پرسه می زد و می رفت که کلوچه ای را دید. سگ ایستاد و گلوچه را به دهان گرفت و خوشحال و شادمان به راهش ادامه داد. 🔎موضوعات قصه #حکایت #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

کاردستی پنکه چرخان😘😘 #کاردستی 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

😴مامان و بابا گفتند: باشه. می تونی نخوابی ولی باید مسواک بزنی و لباس خوابت رو بپوشی. 👧🏻دختر کوچولو گفت: آیا همه ی حیوانات می خوابن؟ 👫مامان و بابا درباره ی خوابیدن حیوانات با دختر کوچولو حرف زدن ... از ایرانصدا بشنوید 🔎موضوعات قصه #خواب #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

👧🏽«امی» همیشه دلش می‌‌خواست با بقیه مهربان باشد. او هیچ‌‌‌وقت نمی‌‌توانست به کسی «نه» بگوید. 😞امی بیش از اندازه مهربان بود و این اصلاً خوب نبود. 🔎موضوعات قصه #مهربانی #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🦊 روباه زندگی شاد و درازی را پشت سر گذاشته بود، ولی حالا دیگر خسته شده بود. 🏞روباه آهسته و آرام راهش را گرفت و رفت به جایی که دوست داشت. فضایی باز در دل جنگل. 🌳برای آخرین بار جنگلی را که در آن بزرگ شده بود تماشا کرد و همان جا دراز کشید. 🔎موضوعات قصه #روباه #درخت #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

نماهنگ الله اکبر یعنی خداست بزرگتر  👌بسیار دلنشین #ماه_مبارک_رمضان #ماه_رمضان #روزه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🦜طوطیِ مرد بقال، شیرین‌سخن بود و مشتری‌های بقالی را سرگرم می‌‌‌کرد. 🐈یک روز گربه‌‌‌ای وارد بقالی شد و طوطی ترسید و پر زد و به یک شیشه‌‌ی روغن باارزش خورد و روغن پخش بر زمین شد. 🧔🏻‍♂مرد بقال با دیدن اوضاع عصبانی شد؛ محکم ضربه‌‌ای به سر طوطی زد و ... . 🔎موضوعات قصه #طوطی #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

👨🏻مردی عتیقه فروش، اجناس قدیمی را به قیمت بسیار پایین می خرید و به قیمت بالایی می فروخت. عتیقه فروش بسیار طمعکار بود. 👵🏻روزی او پارچی زیبا و نفیس را از پیرزنی فقیر به قیمتی اندک خرید. همسر عتیقه فروش، از کارهای شوهرش بسیار ناراحت بود. 🔎موضوعات قصه #عتیقه #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🏞جنگلی بود پر از حیوون‌های زبر و زرنگ که با خوبی و خوشی کنار هم زندگی می‌کردن. 🐘هرکسی یه شغلی داشت. فیل کوچولوی ما هم آتش‌نشان بود. 🔥اون همیشه خرطومش رو پر از آب می‌کرد و منتظر می‌موند اگر جایی آتش گرفت بره و سریع خاموش کنه. 🔎موضوعات قصه #فیل #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

کاردستی لاکپشت 🐢🐢 #کاردستی 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

🤴🏻پادشاه حکایت ما بچه‌دار نمی‌شد و باید برای جانشین خود کسی را انتخاب می‌‌‌کرد. 🤔پادشاه یک روز درباریان رو دور خودش جمع می‌‌‌کنه تا رازی رو به اونها بگه. 😞او به همه می‌گه که این راز باید سربه‌مُهر بمونه و به گوش کسی نرسه. پادشاه به همه گفت که چون بچه‌دار نمی‌شه، باید جانشینی انتخاب کنه... . 🔎موضوعات قصه #جانشین #پادشاه #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda

👦🏻سام از این‌همه دنگ‌دنگ و دینگ‌دینگ چکش که روی ظرف‌های مسی کوبیده می‌شه، حسابی کلافه شده. 👵🏻سام با مادربزرگش اومده بازار تا دیگچه‌ مسی‌شون رو سفید کنه. 🐁او چشمش به دمِ دراز یه موش که پشت دیگچه‌ها پیچ‌وتاب می‌خوره، می‌افته و می‌ره دنبالش که یه‌دفعه پاش می‌خوره به دیگچه‌ها و سروصدایی بلند می‌شه... 🔎موضوعات قصه #دیگچه #قصه_صوتی #قصه_شب 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda