D1736893T16772070(Web)-mc-mc.mp3
3.59M
👫زن و مرد فقیر و بی چیزی بودند که هیچ چیز برای ادامه زندگی نداشتندمرد که اسمش سیامک بود خیلی ناراحت بود.
👰به زنش گفت که دیگر چیزی برایشان نمانده. همسرش به او گفت: ناراحت نشو. بیا لباس عروسیه مرا بفروش و با پول آن برای خودت کار و کاسبی راه بیانداز.
🔎موضوعات قصه
#زن
#مهربانی
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🌲در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند.
🕊یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند.
🌅اما کبوتر نر گفت: تابستان که برسد هوا گرم می شود و رطوبت از بین می رود.
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#صبر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738381T14417512(Web)-mc.mp3
5.54M
✊🏻در زمانهای قدیم خالکوبی روی بدن مرسوم بود.
🧔🏻♂جوانی برای خالکوبی پیش «اوستا» رفت و از او خواست تا نقش شیری را بر کتف او خالکوبی کند، اما نمیتوانست درد خالکوبی را تحمل کند... .
🔎موضوعات قصه
#شیر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738325T10579326(Web)-mc.mp3
3.46M
🐈گربهای در جنگلی به روباهی رسید و فکر کرد: «روباه باهوش و باتجربه است و همه به اون احترام میذارن.» 🦊پس با لحنی دوستانه سر صحبت رو با اون باز کرد و گفت: «روز بهخیر آقا روباهه! حالتون چهطوره؟ اوضاع و احوالتون خوبه؟»
🔎موضوعات قصه
#روباه
#گربه
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738742T13995750(Web)-mc.mp3
1.9M
🌊روزی، روزگاری، توی دریای بزرگی ماهیهای زیادی زندگی می کردن. 🐟کنار این دریا یه مرغ ماهیخوار زندگی میکرد که خیلی پیر بود.
🐠اون دیگه نمیتونست ماهی صید کنه، به همین خاطر به این فکر افتاد که ماهیها رو گول بزنه و ... .
🔎موضوعات قصه
#مرغ_ماهی_خوار
#ماهی
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738082T14127977(Web)-mc.mp3
5.6M
حکایت اول
🤴🏻ماجرای دیوانه ای است که به دربار پادشاهی تنبل و خواب آلود وارد می شود. دیوانه درسی بزرگ به پادشاه به ظاهر عاقل می دهد
حکایت دوم
🐕گفته اند در شبی که ماه می تابید سگی در راهی پرسه می زد و می رفت که کلوچه ای را دید. سگ ایستاد و گلوچه را به دهان گرفت و خوشحال و شادمان به راهش ادامه داد.
🔎موضوعات قصه
#حکایت
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda