D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🕊️در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند.
🌳یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند.
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#صبر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1736558T15018606(Web)-mc.mp3
5.57M
🧔🏻♂زمان قدیم مردی شکارچی بود که برای گذران زندگی اش شکار می کرد و گاهی هم ماهی صید می کرد.
🐟روزی مرد شکارچی تورش را پهن کرده و در کمین نشسته بود.
🕊او منتظر شد تا سه کبوتر به دام نزدیک شدند. شکارچی در این لحظه صدای بلند دو نفر را شنید.
🔎موضوعات قصه
#صیاد
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🌲در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند.
🕊یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند.
🌅اما کبوتر نر گفت: تابستان که برسد هوا گرم می شود و رطوبت از بین می رود.
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#صبر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1737136T13703198(Web)-mc (۱).mp3
6.49M
🕊️دو کبوتر بودند. نام یکی نامه بر و نام دیگری بازیگوش بود.
✉️یک روز کبوتر نامه بر داشت نامه ای را برای کسی می برد که کبوتر بازیگوش از راه رسید.
🙂کبوتر بازیگوش از دوستش خواست تا با او همراه شود. اما کبوتر نامه بر دلش نمی خواست با او همراه شود.
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738217T14452230(Web)-mc.mp3
2.6M
🕊️کبوتر کوچولو تازه سر از تخم درآورده بود.
😞صبح که بیدار شد، دید مادرش کنارش نیست و تنهاست.
🐦 با دیدن بقیهی پرندهها تصمیم گرفت که دنبال آنهایی برود که شبیه خودش هستند.
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#هواپیما
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738742T14564366(Web)-mc.mp3
3.13M
🦅در باغی سرسبز پرندههای زیادی زندگی میکردن.
🕊 یکی از اونا کبوتر سفید و قشنگی بود که تکوتنها در بالای درخت بزرگی توی لونهی قشنگی زندگی میکرد. اون روزها برای جمعآوری دونه پرواز میکرد و ... .
🔎موضوعات قصه
#زاغ
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738439T16115921(Web)-mc.mp3
4.35M
🏞در یه چمنزار قشنگ یه شکارچی اومد و دام بزرگی را نزدیک برکه پهن کرد و دونههای خوشمزه روی دام ریخت تا پرندهها به دامش بیفتن. بخت هم با او یار بود و کبوترهای
🦜زیادی که اسم سردستهشون «طوقی» بود، گرفتار دام شدن... .
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#طوقی
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738191T11257605(Web)-mc.mp3
5.27M
👨🏻من و خواهر کوچیکم، همراه با پدر، جلوی خونه بودیم. اون شب مادرم کشیک بود؛
🏥غروب که شد رفت بیمارستان سرِ کارش.
🥘 شام رو که خوردیم من ظرفها رو جمع کردم و به آشپزخونه بردم و شستم. بعد اومدم پیش پدر و خواهر کوچیکم که در اتاق نشسته بودن...
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🌲در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند.
🕊یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند.
🌅اما کبوتر نر گفت: تابستان که برسد هوا گرم می شود و رطوبت از بین می رود.
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#صبر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738439T16115921(Web) (1)-mc.mp3
4.35M
🏞در یه چمنزار قشنگ یه شکارچی اومد و دام بزرگی را نزدیک برکه پهن کرد و دونههای خوشمزه روی دام ریخت تا پرندهها به دامش بیفتن.
🕊بخت هم با او یار بود و کبوترهای زیادی که اسم سردستهشون «طوقی» بود، گرفتار دام شدن...
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1738439T16115921(Web) (1)-mc.mp3
4.35M
🏞در یه چمنزار قشنگ یه شکارچی اومد و دام بزرگی را نزدیک برکه پهن کرد و دونههای خوشمزه روی دام ریخت تا پرندهها به دامش بیفتن.
🕊بخت هم با او یار بود و کبوترهای زیادی که اسم سردستهشون «طوقی» بود، گرفتار دام شدن...
🔎موضوعات قصه
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda
D1736558T15018606(Web)-mc.mp3
5.57M
🧔🏻♂زمان قدیم مردی شکارچی بود که برای گذران زندگی اش شکار می کرد و گاهی هم ماهی صید می کرد.
🐟روزی مرد شکارچی تورش را پهن کرده و در کمین نشسته بود.
🕊او منتظر شد تا سه کبوتر به دام نزدیک شدند. شکارچی در این لحظه صدای بلند دو نفر را شنید.
🔎موضوعات قصه
#صیاد
#کبوتر
#قصه_صوتی
#قصه_شب
😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇
🔸 @koodak_iranseda
🔸 @koodak_iranseda