eitaa logo
رسانه کودک ایران صدا
2.3هزار دنبال‌کننده
26 عکس
440 ویدیو
1 فایل
کانال رسمی رسانه کودک ایران صدا سرگرمیهای جذاب و آموزنده تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست. دنیای قصه، شعر و ترانه، کتاب گویا با اجرای چهره ها و هنرمندان ملی . iranseda.ir" rel="nofollow" target="_blank">kids.iranseda.ir دریافت اپلیکیشن از: iranseda.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🕊️در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند. 🌳یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1736558T15018606(Web)-mc.mp3
5.57M
🧔🏻‍♂زمان قدیم مردی شکارچی بود که برای گذران زندگی اش شکار می کرد و گاهی هم ماهی صید می کرد. 🐟روزی مرد شکارچی تورش را پهن کرده و در کمین نشسته بود. 🕊او منتظر شد تا سه کبوتر به دام نزدیک شدند. شکارچی در این لحظه صدای بلند دو نفر را شنید. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🌲در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند. 🕊یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند. 🌅اما کبوتر نر گفت: تابستان که برسد هوا گرم می شود و رطوبت از بین می رود. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1737136T13703198(Web)-mc (۱).mp3
6.49M
🕊️دو کبوتر بودند. نام یکی نامه بر و نام دیگری بازیگوش بود. ✉️یک روز کبوتر نامه بر داشت نامه ای را برای کسی می برد که کبوتر بازیگوش از راه رسید. 🙂کبوتر بازیگوش از دوستش خواست تا با او همراه شود. اما کبوتر نامه بر دلش نمی خواست با او همراه شود. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1738217T14452230(Web)-mc.mp3
2.6M
🕊️کبوتر کوچولو تازه سر از تخم درآورده بود. 😞صبح که بیدار شد، دید مادرش کنارش نیست و تنهاست. 🐦 با دیدن بقیه‌‌ی پرنده‌‌ها تصمیم گرفت که دنبال آنهایی برود که شبیه خودش‌ هستند. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1738742T14564366(Web)-mc.mp3
3.13M
🦅در باغی سرسبز پرنده‌های زیادی زندگی می‌کردن. 🕊 یکی از اونا کبوتر سفید و قشنگی بود که تک‌وتنها در بالای درخت بزرگی توی لونه‌ی قشنگی زندگی می‌کرد. اون روزها برای جمع‌آوری دونه پرواز می‌کرد و ... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1738439T16115921(Web)-mc.mp3
4.35M
🏞در یه چمن‌زار قشنگ یه شکارچی اومد و دام بزرگی را نزدیک برکه پهن کرد و دونه‌های خوشمزه روی دام ریخت تا پرنده‌ها به دامش بیفتن. بخت هم با او یار بود و کبوترهای 🦜زیادی که اسم سردسته‌شون «طوقی» بود، گرفتار دام شدن... . 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1738191T11257605(Web)-mc.mp3
5.27M
👨🏻من و خواهر کوچیکم، همراه با پدر، جلوی خونه بودیم. اون شب مادرم کشیک بود؛ 🏥غروب که شد رفت بیمارستان سرِ کارش. 🥘 شام رو که خوردیم من ظرف‌ها رو جمع کردم و به آشپزخونه بردم و شستم. بعد اومدم پیش پدر و خواهر کوچیکم که در اتاق نشسته بودن... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1736591T16166004(Web)-mc.mp3
3.75M
🌲در کشتزاری روی یک درخت و سرسبز و بلند یک جفت کبوتر نر و ماده زندگی می کردند. 🕊یک روز کبوتر ماده گفت که لانه شان خیلی مرطوب است و باید لانه را عوض کنند. 🌅اما کبوتر نر گفت: تابستان که برسد هوا گرم می شود و رطوبت از بین می رود. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1738439T16115921(Web) (1)-mc.mp3
4.35M
🏞در یه چمن‌زار قشنگ یه شکارچی اومد و دام بزرگی را نزدیک برکه پهن کرد و دونه‌های خوشمزه روی دام ریخت تا پرنده‌ها به دامش بیفتن. 🕊بخت هم با او یار بود و کبوترهای زیادی که اسم سردسته‌شون «طوقی» بود، گرفتار دام شدن... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1738439T16115921(Web) (1)-mc.mp3
4.35M
🏞در یه چمن‌زار قشنگ یه شکارچی اومد و دام بزرگی را نزدیک برکه پهن کرد و دونه‌های خوشمزه روی دام ریخت تا پرنده‌ها به دامش بیفتن. 🕊بخت هم با او یار بود و کبوترهای زیادی که اسم سردسته‌شون «طوقی» بود، گرفتار دام شدن... 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda
D1736558T15018606(Web)-mc.mp3
5.57M
🧔🏻‍♂زمان قدیم مردی شکارچی بود که برای گذران زندگی اش شکار می کرد و گاهی هم ماهی صید می کرد. 🐟روزی مرد شکارچی تورش را پهن کرده و در کمین نشسته بود. 🕊او منتظر شد تا سه کبوتر به دام نزدیک شدند. شکارچی در این لحظه صدای بلند دو نفر را شنید. 🔎موضوعات قصه 😍تولید محتوای پاک برای کودکان تخصص ماست👇 🔸 @koodak_iranseda 🔸 @koodak_iranseda