eitaa logo
🎈مجله کودک من🎈
2.5هزار دنبال‌کننده
774 عکس
398 ویدیو
0 فایل
هر چی برای کودکت لازم داری ما اینجا توی مجله کودک برات فراهم کردیم ؛ از کاردستی و کلاژ و نقاشی بگیر تا انیمیشن و قصه و بازی های خانگی کاری داشتی اینجا هستم https://eitaa.com/AZ6422 کپی محتوای کانال در کانال های عمومی بدون لینک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💕 📚قصه دم طاووس 🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚🦚 🌲طاووسی زیبا در جنگلی سرسبز زندگی می کرد. او بال و پر و دم بسیار زیبایی داشت. روی پرهایش نقطه های بزرگی مثل چشم های درشت به نظر می رسید. رنگ سبز و آبی پرها، چشم همه حیوانات را خیره می کرد. برای همین وقتی طاووس می دید که حیوانات جنگل با تعجب و تحسین نگاهش می کنند، دمش را باز می کرد و با آن چتر زیبایی درست می کرد و با ناز و غرور جلوی چشم آن ها راه می رفت و فخر می فروخت. حیوانات جنگل هم که دم زیبای او را دوست داشتند، به او نمی گفتند که پاهای زشتی دارد و صدایش هم اصلاً خوب نیست. طاووس چون خودش را از همه بهتر می دانست با هیچ کس دوست نمی شد و همیشه تک و تنها بود. 🌿 @koodakman در کنار جنگل سبز، رودخانه ای بود که تمام حیوانات برای نوشیدن آب به آنجا می رفتند. یک روز طاووس به سوی رودخانه رفت تا هم آب بنوشد و هم دم زیبایش را به حیوانات نشان بدهد. او سرش را بالا گرفته بود و به هیچ کس نگاه نمی کرد. دو تا خرگوش که یکی از آن ها رنگش سیاه بود و مشکی نام داشت و دیگری سفید بود و به او برفی می گفتند، داشتند با هم بازی می کردند که طاووس را دیدند و به او گفتند: «سلام به طاووس قشنگ، پرنده خوش آب و رنگ، چتر دمت چه نازه وقتی که باز بازه گاهی نگاه کن به زمین، دوستای خوبت را ببین، اما طاووس به آن ها که سعی می کردند، توجه او را جلب کنند، اصلاً اعتنا نکرد و همان طور که سرش را بالا گرفته بود، با غرور به راهش ادامه داد. 🌿 @koodakman او بوته بزرگ خارداری را که سر راهش بود ندید و دم بلندش به آن گیر کرد. طاووس خواست دمش را آزاد کند، اما کار آسانی نبود و تعدادی از پرهایش کنده شدند. طاووس به قدری از این پیشامد ناراحت شد که فریاد کشید و با صدای بلند گریه کرد. برفی و مشکی که کمی از او دور شده بودند، صدایش را شنیدند و پشت سرشان را نگاه کردند و او را دیدند. 🌿 @koodakman فوراً برگشتند و کمکش کردند تا از بوته دور شود. برفی پرهای کنده شده طاووس را جمع کرد و به عنکبوت درشتی که داشت از آنجا رد می شد گفت: «خاله عنکبوت، دم قشنگ طاووس کنده شده بیا به او کمک کن» عنکبوت ایستاد و پرسید، چه کار باید بکنم؟» مشکی گفت: «من و برفی پرها را سر جایشان قرار می دهیم و تو با آب دهانت تار درست کن و آن ها را بچسبان، خاله عنکبوت گفت: «باشد، این کار را می کنم، بعد از آن برفی و مشکی پرها را یکی یکی و با دقت سر جایشان گذاشتند و عنکبوت آن ها را با آب دهانش چسباند. دم طاووس به شکل اولش در آمد. طاووس خیلی خوشحال شد و از خاله عنکبوت و برفی و مشکی تشکر کرد و با آن ها دوست شد. 🌿 @koodakman آن روز برای طاووس روزی فراموش نشدنی بود؛ چون برای اولین بار دوستانی پیدا کرد و فهمید که نباید به خاطر زیبایی ظاهری مغرور باشد. حالا برای او مهم بود که دوستانی داشته باشد و به آن ها محبت کند؛ دوستانی که در هنگام سختی ها به یاری او بشتابند و هنگام خوشی ها در کنارش باشند. فردای آن روز طاووس از مشکی و برفی و خاله عنکبوت و دوستان آن ها دعوت کرد که به خانه اش بیایند و مهمانش باشند. آن ها آمدند و چند ساعتی را در کنار هم با شادمانی سپری کردند. پس از آن نیز حیوانات جنگل ندیدند که طاووس سرش را با غرور بالا بگیرد و به آن ها فخر بفروشد. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕💕 ❤️‍🩹والديني كه در مقابل فرزندانشان از فاميل بدگويي ميكنند.. 💔ممکن است گاهی همه چیز خوب پیش نرود و مجبور به قطع رابطه با یکی از اقوام شوید. ❤️کودکی که عمویش را دوست دارد حتی در صورت قهر شما حق دارد به خانه اش برود یا در مهمانی کنارش بنشیند. از طرف دیگر اگر پدر به هر دلیلی از بدی ها، ضعف ها و اشتباهات عمو در مقابل کودک بگوید، او یکباره می بیند تصویری که از عمو داشته با تصویری که پدر ارائه می کند زمین تا آسمان متفاوت است. برای او عمو مرد مهربانی است که او را به پارک می برد، برایش بستنی می خرد، او را روی دوشش می گذارد تا از راه رفتن خسته نشود و. . . ❤️‍🩹اما پدر می گوید عمو قبلا ماشین پدربزرگ را بی اجازه برداشته و با آن تصادف کرده و تصادف را هم پنهان کرده او حالا هم بدهی اش را نمی پردازد. 💔در چنین شرایطی احساس بسیار وحشتناکی به کودک دست می دهد و تصور می کند به او خیانت شده است. ❤️‍🩹چنین کودکی در آینده نمی تواند به کسی اعتماد کند و در روابطش با دیگران دچار مشکلات اساسی می شود.... 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلاااام 😍 روزگارتون خوش 🍃🌺🍃 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه های گلم به این افراد کمک کنید تا به وسیله نقلیه خودشون برسن ☺️ 🚑🚓🚒 🚑🚓🚒 🚑🚓🚒 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با وسایل ساده مثل لوله دستمال کاغذی میشه ایده های قشنگی برای کاردستی داشت میتونید با این شکلکهای جذاب نمایش عروسکی اجرا کنید میتونید به عنوان دکور اتاق کودک ازشون استفاده کنید یا کلی ایده دیگه ....👌 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهداشت 🌺🍃لباس من صبح و شب، همیشه هست مرتب تا که بمانم عزیز، یک بچه ی با ادب 🌺🍃حمام تمیزم می کند، با هوش و تیزم می کند خوش بو شوم مانند گل، خوب و عزیزم می کند 🌺🍃شانه بزن به موی خود، صفا بده به روی خود همراه خود بکن اونو، عادت بده به خوی خود 🌺🍃حوله ی صورت و دست، کنار آب باید بست حوله ی او مال او، حوله ی من چه خوب است 🌺🍃مسواک به من گفته سخن، بعد از غذا بیا پیش من بشوی تو با آب و خمیر، دندان هایت مسواک بزن 🌺🍃هستم سلامت و شاد، بازی کنم من آزاد دستور بهداشت را، نمی برم من از یاد 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرحله به مرحله زرافه 🦒🦒🦒🦒🦒🦒🦒🦒 ┄┅┄✶🎨🎨🎨✶┄┅┄ 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کیک کودک میتونید به جای کوکی های روی کیک از استیکرهای کاغذی استفاده کنید 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
🔹🔹کمک های بی جا به کودکان ممنوع روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشسته بود و ساعت های تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد. آن گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر می رسید که خسته شده، و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد، اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند. 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و محکم شود و از جثه او محافظت کند. اما چنین نشد! در واقع ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را، خدا برای پروانه قرار داده بود، تا به آن وسیله یه پروانه کامل و مقاوم شود. 🔹🔹 فرزندان ما باید در سختی ها قرار بگیرند باید در تلاش وتقلا برای انجام کارهایشان قرار بگیرند کمک ها و حمایت های زیادی و بی موقع آن ها را یک عمر از کار می اندازد. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
💕💕 👼نی‌نی تنبل👼 📚نی نی و مامان می خواستن با هم برن خونه ی مامان بزرگ . مامان، نی نی رو بغل کرده بود ولی نی نی دوست داشت خودش راه بره. نی نی اشاره می کرد به زمین و غر می زد .مامان نی نی رو روی زمین گذاشت و گفت حالا بدو برو. نی نی یه خورده رفت ولی یه دفعه یه گنجشک توی کوچه دید و ایستاد و تماشا کرد. مامان حواسش به گنجشک نبود. هی صدا می زد نی نی بیا دیگه چرا وایسادی؟ نی نی با انگشتش گنجشکو به مامان نشون داد ولی مامان بازم گنجشکو ندید . مامان خسته شد و گفت وای نی نی چرا راه نمیای خسته شدم. گنجشک پرید و رفت . نی نی دوباره دنبال مامان راه افتاد . 👶 @koodakman نی نی چند قدم بدو بدو رفت ولی یه دفعه یه سنگ کوچولو رفت توی کفشش. نی نی وایساد و دیگه راه نرفت .مامان دست نی نی رو گرفت و کشید و گفت بچه چرا راه نمیای؟ نی نی گفت آخ آخ . و هی کج کج راه رفت. مامان خم شد پای نی نی رو ببینه. ولی وقتی کفش نی نی رو دراورد سنگه خودش افتاد . به خاطر همین مامان سنگو ندید گفت نی نی پات که سالمه . کفشات هم تمیزن . آخه چرا اذیت می کنی راه نمی ری ؟ نزدیک خونه ی مامان بزرگ که رسیدن مامان در زد ولی نی نی یه مورچه اسبی روی زمین دید و نشست و می خواست اونو بگیره . مامان رفت تو خونه مامان بزرگ و هی صدا زد نی نی بیا دیگه نی نی چرا نشستی رو زمین . نی نی چقد امروز تنبلی ! نی نی هی مورچه اسبی رو به مامان نشون می داد و می گفت ای ... ای ... ای 👶 @koodakman مامان اومد ببینه نی نی چی می گه و به چه چیزی اشاره می کنه . ولی وقتی مامان اومد مورچه اسبی رفت توی سوراخ دیوار . مامان هر چی نگاه کرد هیچی ندید. دیگه خسته شد و نی نی رو بغل کرد و برد تو . نی نی دوست داشت هنوز با مورچه اسبی بازی کنه و هی جیغ می زد و پاهاشو تکون می داد. مامان توجهی نکرد و نی نی رو برد و گذاشت تو بغل مامان بزرگ و گفت وای عزیز از دست این بچه ی تنبل خسته شدم .همش می خواد یه جا وایسه یا بشینه . 👶 @koodakman مامان بزرگ نی نی رو بغل کرد و بوسید و گفت قربون نی نی تنبل خودم برم . نی نی خندید و خودشو برای مامان بزرگ لوس کرد. اون روز نی نی تا شب خونه ی مامان بزرگ بازی و شیطونی کرد و به مامانش نشون داد که تنبل نیست. 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 😍 غنچه های زندگی تون سلامت 🌿🌺🌿 👇 https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a