#نکات_کاربردی_تربیتی
چند نوع نوازش داریم ؟!
💠 نوازش پوستی : تأکید بسیار این نوازش با نوزاد است .از یک سالگی به بعد نوازش پوستی کمتر می شود ولی قطع نمی شود.
ماساژ هم نوعی نوازش پوستی است. نوازش نباید عاشقانه باشد، بچه ها را هنگام بوسیدن نچلانید و محکم فشار ندهید که در این صورت خشونت خواهد بود نه محبت! مادرانه و پدرانه نوازش کنید.
💠 نوازش کلامی: بچه ها نیاز دارند از ما کلمات و جملات زیبا بشنوند. مادربزرگ ها و قدیمی ترها خیلی خوب بلدند بچه ها را کلامی نوازش کنند. مثل دردت به جونم، دورت بگردم و غیره که کلمات گرم و با احساس هستند.
💠 نوازش چشمی : زمانی که به فرزندمان نگاه می کنیم چه احساسی پشت نگاه ما هست؟ افتخار، نفرت، خشم، لذت؟ همه جاي بدن دروغ می گویند جزء چشم ها!
زمان ما زمان استرس و اضطراب است، وقتی به فرزندتان نگاه می کنید نگران آینده ي او نباشید. گاهی مادرها از یکسالگی کودك نگران شوهرکردن و زن گرفتن و دانشگاه رفتن او هستند.
هر وقت به بچه ها نگاه می کنیم، چشمان ما باید برق بزند و عاري از مقایسه و نگرانی باشد و مملو از امید و دوست داشتن و شادي باشد.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
💫احساسات و هیجانات میان و میرن!
💫مهم اینه که تو سختیها کم نیاری
💫 تو شادیها مغرور نشی
💫و هدفت رو گم نکنی.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ طنز
این دیگه اصل حسووودی بود 😂😂
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاربرگ_هوش
دلبند باهوشم تفاوت این دو تصویر رو برام پیدا کن !😉
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاربرگ_هوش
بچه های گلم میتونید توپ فوتبال رو از بین این پانداهای با مزه پیدا کنید 😉
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاردستی با مقوای رول دستمال کاغذی 👍
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#قصه_شب
روزی روزگاری یک مورچه و یک ملخ در یک علفزار زندگی میکردن.
مورچه تمام روز سخت کار می کرد و دونههای گندم رو از مزرعه کشاورز که از خونهاش خیلی فاصله داشت، جمع می کرد. اون هر روز صبح، با عجله میرفت و دونههای گندم رو روی سرش میذاشت و با تلاش خیلی زیاد اونا رو به خونهاش میبرد. دونههای گندم رو با احتیاط در انبارش میگذاشت و دوباره با عجله به مزرعه برمیگشت تا یه دونهی گندم دیگه برداره. تموم روز بدون توقف و استراحت کار میکرد، از مزرعه به این طرف و اون طرف میدوید، دونههای گندم رو جمع میکرد و با دقت توی انبارش ذخیره میکرد.
🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜
ملخ به اون نگاه می کرد و می خندید و میگفت:
چرا اینقدر زحمت می کشی، مورچه عزیز؟ بیا، یکم استراحت کن، به صدای آواز خوندن من گوش کن. الان تابستونه و روزها بلند و آفتابی هستن. چرا آفتاب به این قشنگی رو هدر میدی و کار میکنی؟
مورچه حرفای ملخ رو نادیده میگرفت و سرش رو پایین مینداخت و دوباره به کارش ادامه میداد. این باعث میشد که ملخ بیشتر اون رو مسخره کنه. اون داد میزد:
چه مورچه کوچولوی نادونی هستی! بیا، بیا و با من بازی کن! کار رو فراموش کن! از تابستون لذت ببر! کمی زندگی کن!
و بعد از اون سوی چمنزار میرفت و با شادی آواز میخوند و می پرید.
🦗🦗🦗🦗🦗🦗🦗🦗🦗🦗
تابستون رفت و پاییز اومد و بعد در یک چشم به هم زدن زمستون از راه رسید. خورشید به سختی دیده می شد و روزها کوتاه و خاکستری و شبها طولانی و تاریک بود. هوا سرد شد و برف شروع به باریدن کرد.
🌨🌨🌨☃️🌨🌨🌨☃️🌨🌨🌨☃️
ملخ دیگه حوصله آواز خوندن نداشت. سردش شده بود و گرسنه بود. اون نه جایی برای پناه گرفتن داشت و نه چیزی برای خوردن. علفزار و مزرعه کشاورز پوشیده از برف بود و هیچ غذایی برای خوردن وجود نداشت. اون با ناله گفت:
اوه چیکار کنم؟ کجا برم؟
ناگهان به یاد مورچه افتاد. ملخ با خوشحالی گفت:
خودشه! من میرم پیش مورچه! اون غذا و سرپناه داره و به من کمک میکنه!
پس به خونه مورچه رفت و در خانه مورچه رو زد و با خوشحالی گفت:
سلام مورچه! من اومدم که کنار شومینه تو بشینم و برات آواز بخونم تا تو برام غذا بیاری!
🏠🏠🏠🏠🏠🏠🏠🏠🏠🏠
مورچه به ملخ نگاه کرد و گفت:
تموم تابستون من داشتم کار میکردم و تا داشتی منو مسخره میکردی و بهم میخندیدی. اون موقع باید به زمستون فکر میکردی!
ملخ! متاسفانه غذای من فقط برای گذروندن زمستان خودم کافیه و به تو نمیرسه !
ملخ مجبور شد راه زیادی رو توی سرما طی کنه تا به سرپناهی برای زمستانش برسه .
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a