#نکات_کاربردی_تربیتی
نود درصد از افراد سالخورده که در خانه سالمندان روزگار سپری میکنند،
فرزندانشان دارای تحصیلات عالی
و موقعیت اجتماعی خوبی هستند!
پس یادمان باشد
به جای تربیت پزشک و مهندس
اول "انسان" تربیت کنیم ...!
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ آموزنده
❣به بچه ها اجازه اشتباه بدیم
خود ما جدای از اشتباه نیستیم
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
#شعر
#گنجشکک_اشی_مشی🐥
💕گنجشگک اشی مشی
از قصه ها بیرون بیا
برلب بوم ما نشین
بپر بالا تو آسمون
💕بگو به ابر مهربون
که چشم پر اشکی داره
بیاد به شهر تشنمون
بارون بباره شُر و شر
💕ببین هوای شهر ما
تو چنگ دود اسیر شده
بگو به باد با لشکرش
بیاد که خیلی دیر شده
💕گنجشگک اشی مشی
بخون بگوش آدما
کاری کنن که شهرمون
بمونه سبز و با صفا
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
تمریناتی که همزمان با دو دست انجام میگیرن ، تاثیر زیادی در تقویت دو نیم کره مغز دارن
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلاژ
#کاردستی
با وسایل بسیار ساده از جمله خمیر بازی بچه ها میتونن یه طرح فوق العاده ایجاد کنن 👌
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
#کلاژ با برگ
برید پارک و با بچه ها مقداری از برگ های متنوع جمع کنید ، این ایده ها رو بهشون نشون بدید و ببینید چی میتونن با برگ ها درست کنن .
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
#نکات_کاربردی_تربیتی
❣براي تقويت عزت نفس کودکتون گاه روي شانه او بزنيد و بگوييد چقدر عزيز است.
❣در آغوشش بگيريد و بگوييد "دوستت دارم" و هرگز اسم او را بدون اضافه كردن "جان"، صدا نكنيد
❣توجه و ابراز عشق ، اولين منبع تقويت عزت نفس است.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
#شعر
#لالایی 😴😴😴
برات قصه میگم تا که بخوابی🌙
دیگه اشکی نریز نکن بیتابی⭐️
میگم حکایت بره و گرگه🌙
برات میگم که دنیا چه بزرگه⭐️
بخواب ای کودک من گریه بسه🌙
از اشکای تو این قلبم شکسته⭐️
نذار مروارید چشمات حروم شه🌙
لا لایی میخونم تا شب تموم شه⭐️
لا لایی کن لالایی کن لالایی🌙
تویی که پاکترین خلق خدایی⭐️
لالایی کن بخواب مامان بیداره⭐️
گل بوسه روی دستات میکاره🌙
لالایی کن بخواب ای نور چشمام⭐️
که با تورنگ خوش میگیره دنیام🌙
تا خواب ببینه شاهزاده قصه⭐️
به روی اسب بالداری نشسته🌙
تو را میبره رو ابرای آبی⭐️
تا رو ابرا به ارومی بخوابی🌙
لالایی کن لالایی کن لالایی⭐️
تویی که پاکترین خلق خدایی🌙
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
#نکات_کاربردی_تربیتی
⭕️کاش وقتی فرزندمان نمرهی هفده را به خانه آورد، به جای اینکه بگوییم بقیه چند شدند ، بپرسیم در آزمون قبلی، نمرهات چند شده بود؟
⭕️وقتی که یاد گرفت، معدل پایین کلاس میتواند توجیهی برای نمرهی پایین او باشد، در بزرگسالی نیز، رفتارهای نادرست بزرگ دیگران را بهانهای برای رفتارهای نادرست کوچک خود خواهد کرد.
⭕️اما وقتی میپرسیم، نمرهی قبلیات چند بود، میآموزد که هر کس با گذشتهی خودش مقایسه می شود. او مسیر رشد و پیشرفت را طی خواهد کرد، بی آنکه جلوتر بودن دیگران، بیانگیزهاش کند و عقب ماندن اطرافیان، در دلش شادی نهانی ایجاد کند.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman
#قصه_شب
#خاله خرگوشه و مهمونای ناخونده ...
🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰
یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکی نبود
یه خاله خرگوش مهربونی بود که با سنجاب دانا در کنار هم سالیان سال بود که با خوشی و خوبی زندگی میکردن . خاله خرگوشه هر روز کارش شده بود گرد گیری و نظافت و پخت و پز .
خاله یه روز خیلی حوصله ش سر رفته بود و غصه دار بود . باخودش می گفت آخه تا کی اینجوری فقط بشورم و بسابم و خسته بشم . چرا نمیرم مسافرت ؟چرا نمیرم پیش دوستام ؟پس کی تفریح کنم؟
خلاصه ، اون روز حسابی دلش گرفته بود . اما یه اتفاق خیلی مهم رو فراموش کرده بود . یه اتفاق که هم واسه خودش و هم واسه سنجاب دانا خیلی مهم بود .
سنجاب از این که میدید خاله خرگوشه هیچ حرفی از اون اتفاق نمیزنه تعجب کرده بود و با خودش میگفت : حتما امروز خاله میخواد منو امتحانم کنه . میدونم که اتفاق به این مهمی رو فراموش نمی کنه . بعد با خودش خندید و گفت : خاله فکر کرده من فراموشکارم . یادم رفته که امروز چه روزیه . واسه همینم بی حوصله س و دایم غر غر می کنه .
اونروز داشت کم کم به شب نزدیک می شد اما خاله هیچ حرفی نمی زد . سنجاب دانا تصمیم گرفت کاری کنه . پس لباساشو پوشید و از خونه زد بیرون .
🐿🐿🐿🐿🐿🐿🐿🐿🐿
یه مدتی گذشت و از سنجاب خبری نشد . خاله غصه دار یه گوشه نشست و همونجوری که دلش گرفته بود با خودش گفت ،اینم از سنجابه . منو تنها گذاشته و رفته دنبال کارای خودش .
اینجوری نمیشه . من باید واسه خودم یه کاری کنم . که یک دفه یه چیزی تو ذهنش جرقه زد . با خودش گفت بهتره که بلند شم و یه کیک خوشمزه بپزم .اینجوری هم سرم گرم میشه هم وقتی سنجاب جون برگشت خوشحال میشه چون خیلی کیک دوست داره . اینو گفت و از جاش بلند شد و رفت تو اشپزخونه و دست به کار شد .
هنوز کیکشو از تو اجاق در نیاورده بود که صدای در خونه به گوشش رسید . خاله خوشحال شد و رفت سمت در . اما وقتی در رو باز کرد همه ی دوستاشو پشت در دید. از تعجب خشکش زد . اون دید که همه ی دوستاش یکی یکی با هدیه های رنگ و وارنگ اومدن تو خونه و پشت سرشون سنجابه اومد و یه هدیه ی بزرگ تو دستش بود و همگی با هم بلند گفتن ...
خاله جون تولدت مبارک 🎂
تولدت مبارک 🎂
.خاله که از خوشحالی زبونش بند اومده بود بهشون گفت : وای کلا فراموش کرده بودم امروز روز تولدمه 😍
چه خوب شد براتون کیک🍰 پختم. بعد رفت کیک رو از اجاق در آورد و اومد پیش دوستاش و همگی با هم از کیک دستپخت خاله خوردن و کلی شادی کردن
قصه ی ما به سر رسید
کلاغه به خونه ش نرسید.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/koodakman