#کاربرگ_هوش
بچه های گلم به این افراد کمک کنید تا به وسیله نقلیه خودشون برسن ☺️
🚑🚓🚒 🚑🚓🚒 🚑🚓🚒
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کاردستی
با وسایل ساده مثل لوله دستمال کاغذی میشه ایده های قشنگی برای کاردستی داشت
میتونید با این شکلکهای جذاب نمایش عروسکی اجرا کنید
میتونید به عنوان دکور اتاق کودک ازشون استفاده کنید یا کلی ایده دیگه ....👌
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#شعر بهداشت
🌺🍃لباس من صبح و شب، همیشه هست مرتب
تا که بمانم عزیز، یک بچه ی با ادب
🌺🍃حمام تمیزم می کند، با هوش و تیزم می کند
خوش بو شوم مانند گل، خوب و عزیزم می کند
🌺🍃شانه بزن به موی خود، صفا بده به روی خود
همراه خود بکن اونو، عادت بده به خوی خود
🌺🍃حوله ی صورت و دست، کنار آب باید بست
حوله ی او مال او، حوله ی من چه خوب است
🌺🍃مسواک به من گفته سخن، بعد از غذا بیا پیش من
بشوی تو با آب و خمیر، دندان هایت مسواک بزن
🌺🍃هستم سلامت و شاد، بازی کنم من آزاد
دستور بهداشت را، نمی برم من از یاد
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#نقاشی مرحله به مرحله زرافه
🦒🦒🦒🦒🦒🦒🦒🦒
┄┅┄✶🎨🎨🎨✶┄┅┄
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#ایده کیک کودک
میتونید به جای کوکی های روی کیک از استیکرهای کاغذی استفاده کنید
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#نکات_کاربردی_تربیتی
🔹🔹کمک های بی جا به کودکان ممنوع
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. شخصی نشسته بود و ساعت های تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا می کرد. آن گاه تقلای پروانه متوقف شد و به نظر می رسید که خسته شده، و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد.
آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد، اما جثه اش ضعیف و بال هایش چروکیده بودند.
🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋 🦋
آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و محکم شود و از جثه او محافظت کند. اما چنین نشد! در واقع ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بال هایش پرواز کند.
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را، خدا برای پروانه قرار داده بود، تا به آن وسیله یه پروانه کامل و مقاوم شود.
🔹🔹 فرزندان ما باید در سختی ها قرار بگیرند باید در تلاش وتقلا برای انجام کارهایشان قرار بگیرند کمک ها و حمایت های زیادی و بی موقع آن ها را یک عمر از کار می اندازد.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
💕💕
#قصه_شب
👼نینی تنبل👼
📚نی نی و مامان می خواستن با هم برن خونه ی مامان بزرگ . مامان، نی نی رو بغل کرده بود ولی نی نی دوست داشت خودش راه بره. نی نی اشاره می کرد به زمین و غر می زد .مامان نی نی رو روی زمین گذاشت و گفت حالا بدو برو.
نی نی یه خورده رفت ولی یه دفعه یه گنجشک توی کوچه دید و ایستاد و تماشا کرد. مامان حواسش به گنجشک نبود.
هی صدا می زد نی نی بیا دیگه چرا وایسادی؟
نی نی با انگشتش گنجشکو به مامان نشون داد ولی مامان بازم گنجشکو ندید .
مامان خسته شد و گفت وای نی نی چرا راه نمیای خسته شدم. گنجشک پرید و رفت . نی نی دوباره دنبال مامان راه افتاد .
👶 @koodakman
نی نی چند قدم بدو بدو رفت ولی یه دفعه یه سنگ کوچولو رفت توی کفشش.
نی نی وایساد و دیگه راه نرفت .مامان دست نی نی رو گرفت و کشید و گفت بچه چرا راه نمیای؟ نی نی گفت آخ آخ . و هی کج کج راه رفت. مامان خم شد پای نی نی رو ببینه.
ولی وقتی کفش نی نی رو دراورد سنگه خودش افتاد . به خاطر همین مامان سنگو ندید گفت نی نی پات که سالمه . کفشات هم تمیزن . آخه چرا اذیت می کنی راه نمی ری ؟
نزدیک خونه ی مامان بزرگ که رسیدن مامان در زد ولی نی نی یه مورچه اسبی روی زمین دید و نشست و می خواست اونو بگیره .
مامان رفت تو خونه مامان بزرگ و هی صدا زد نی نی بیا دیگه نی نی چرا نشستی رو زمین . نی نی چقد امروز تنبلی !
نی نی هی مورچه اسبی رو به مامان نشون می داد و می گفت ای ... ای ... ای
👶 @koodakman
مامان اومد ببینه نی نی چی می گه و به چه چیزی اشاره می کنه . ولی وقتی مامان اومد مورچه اسبی رفت توی سوراخ دیوار .
مامان هر چی نگاه کرد هیچی ندید. دیگه خسته شد و نی نی رو بغل کرد و برد تو .
نی نی دوست داشت هنوز با مورچه اسبی بازی کنه و هی جیغ می زد و پاهاشو تکون می داد. مامان توجهی نکرد و نی نی رو برد و گذاشت تو بغل مامان بزرگ و گفت وای عزیز از دست این بچه ی تنبل خسته شدم .همش می خواد یه جا وایسه یا بشینه .
👶 @koodakman
مامان بزرگ نی نی رو بغل کرد و بوسید و گفت قربون نی نی تنبل خودم برم . نی نی خندید و خودشو برای مامان بزرگ لوس کرد.
اون روز نی نی تا شب خونه ی مامان بزرگ بازی و شیطونی کرد و به مامانش نشون داد که تنبل نیست.
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
سلام 😍
غنچه های زندگی تون سلامت 🌿🌺🌿
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#کاردستی
بچه ها عاشق آبپاش هستن ، میتونید بدون هزینه یه آبپاش عالی با کمک همدیگه درست کنید
💦💧💦💧💦💧💦
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
بازی ساده و جذاب اعصاب سنج با ساده ترین ابزار تو خونه 👍
حتما امتحان کنید 👌
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#کاربرگ_هوش
عزیزم جناب سکه رو به بقیه سکه ها برسون
💰💰💰💰💰💰
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
من آقای رفتگرم
زباله هارو می برم
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
هرشب میام درِخونه ها
سراغ اون زباله ها
که ریخته توی کیسه ها
کیسه هارو برمی دارم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
داخل ماشین میذارم
اگه زباله جمع نشه
باعث بیماری می شه
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a
#قصه_شب
"من دوست ندارم که به مدرسه بیایم"
لاکی یک لاک پشت کوچک بود که چندان مدرسه رفتن را دوست نداشت.نشستن در کلاس و گوش کردن به معلم برای ساعت ها، او را خسته می کرد و او خشمگین می شد.
اگر بچه ها کتاب، مداد یا دفتر او را می گرفتند یا او را هل می دادند، او بسیار خشمگین می شد. گاهی برای مقابله، او هم بچه ها را هل می داد یا حرف های بد به آن ها می زد و طبعاً مدتی بچه ها با او بازی می کردند.
اما زیاد طول نمی کشید که دوباره لاکی سر چیزهای کوچک عصبانی می شد و یا شروع به دعوا می کرد و دوستانش را از خود می رنجاند.
🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢
یک روز لاک پشت کوچولو، تنها و غمگین و عصبانی در گوشه ای از حیاط مدرسه ایستاده بود و به بازی کردن بچه ها نگاه می کرد.
در این لحظه، آقا معلم که لاک پشت پیر و مهربانی بود، آرام به او نزدیک شد و از او پرسید:
« چرا با بچه ها بازی نمی کنی و گوشه ای تنها ایستاده ای؟ انگار زیاد از آمدن به مدرسه خوشحال نیستی؟ »
لاکی به صورت مهربان معلمش که لبخند می زد نگاهی کرد و گفت: « من دوست ندارم که به مدرسه بیایم. هر کاری که می کنم نمی توانم جلوی خودم را بگیرم. خیلی زود عصبانی می شوم و بچه ها هم، دیگر با من بازی نمی کنند."
معلم دانا گفت: « ولی تو همیشه راه حل مشکلت را با خود داری. راه حل تو همین لاکی است که بر پشت خودت حمل می کنی! وقتی خیلی عصبانی و خشمگین هستی و نمی توانی خودت را کنترل کنی، برو توی لاکت ."
🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢🐢
توی لاک می توانی آرامش پیدا کنی و وقتی آرام شدی بیا بیرون.
من هم هر وقت لازم است که به لاکم بروم، به خود می گویم لحظه ای صبر کن.
یک نفس خیلی بلند می کشم و گاهی هم دو سه نفس عمیق، و بالاخره از خودم می پرسم: «مشکل چیه؟
#مجله_کودک_من👇
https://eitaa.com/joinchat/1041956889C1850b9f34a